kayhan.ir

کد خبر: ۲۴۸۸۴۹
تاریخ انتشار : ۱۳ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۹:۲۸
نگاهی به فیلم «کافه امید»

مسئله بی‌پدری و هویت گمشده در غرب

 
 
 
فاطمه قاسم‌آبادی
با توجه به آمار فرزندان حاصل از روابط نامشروع و یا ترک شده از جانب پدران و بعضا مادران در غرب، می‌توان گفت که فروپاشی کانون خانواده، از سال‌ها پیش در آمریکا و به‌ویژه در اروپا، شروع شده و در حال حاضر مشکلات سبک زندگی لیبرال و بدون قید و بند، خودش را به صورت کامل در چنین جوامعی نشان داده است.
فرزندان حاصل از زندگی در چنین سبکی، همواره در زندگی‌های شخصی خود، احساس کمبود نه تنها پدر یا مادر، که کمبود یک خانواده واقعی و هویت و عزت نفس را دارند. 
در این راستا فیلم‌ها و سریال‌های زیادی در غرب، با محوریت و موضوع مشکلات و در هم ریختگی‌های روانی و شخصیتی این فرزندان، ساخته شده است و هر یک از این ساخته‌ها، در حد خود سعی کرده تا به سمت واکاوی مشکلات این کودکان یا در برخی موارد، امید دادن به این انسان‌ها برود....
فیلم «کافه امید» به کارگردانی «جرج کلونی» بر اساس فیلمنامه‌ای از «ویلیام موناهان»، محصول سال 2021 آمریکاست. این فیلم بر اساس کتاب زندگی نامه خودنوشت «جی آر مورینگر» به نام «کافه امید»‌، ساخته شده است.
داستان بی‌هویتی
فیلم کافه امید، روایت خود را از سال ۱۹۷۲ میلادی شروع می‌کند و داستان در مورد زندگی پسری ۹ ساله به نام «جی آر مگوایر» است که به خاطر مشکلات مالی مادرش، مجبور می‌شود به خانه پدربزرگش در لانگ آیلند؛ نقل مکان کند. 
جی آر، تنها مدت کوتاهی پس از تولد از جانب پدرش ترد شده است و پدرش او و مادرش را ترک کرده است. برای همین هم این پسر، هیچ شناختی از پدرش ندارد و تنها اطلاعاتش در مورد او، به این مطلب ختم می‌شود که پدرش گوینده رادیو است و همین مسئله باعث می‌شود که جی آر، علاقه خاصی به دنبال کردن برنامه‌های رادیویی پدرش داشته باشد.
جی آر که به دنبال جایگزینی برای پدرش است، بعد از نقل مکان به خانه پدر بزرگش، دایی‌اش «چارلی» را که فروشنده یک بار مشروب فروشی است، به جای پدرش در نظر می‌گیرد. او تحت حمایت دایی و خانواده مادری اش سال‌های نوجوانی خود را سپری می‌کند. وقتی جی‌آر به یک مرد جوان تبدیل می‌شود، تلاش می‌کند رویای خود برای نویسنده شدن را در کنار رویای مادرش برای فارق التحصیل شدن از یک دانشگاه معتبر، تحقق ببخشد و در این راه او باید به مشکلات کمبود اعتماد به نفس خود و سردر گمی حاصل از بی‌هویتی‌اش، غلبه کند....
نفرت از تمامی پدران
در فیلم «کافه امید»، موضوع اصلی داستان، مسئله هویت گمشده و زندگی بدون پدر است. مخاطبین از همان ابتدای ماجرا مادر و فرزندی را می‌بینند که مجبورند بدون حضور پدر خانواده، به زندگی خود ادامه بدهند و به خاطر مشکلات مالی مجبور به نقل مکان به خانه پدر زن هستند. 
در خانه پدرزن هم با وجود سعی سازنده، برای به تصویر کشیدن یک زندگی در هم ریخته و شخصیت‌های درب و داغان اما جذاب آمریکایی‌، چیزی که باز وجود ندارد، پدر به معنای کلاسیک آن است. 
موجودی با جذبه و مقتدر که در خانه احترام و شان خاصی دارد... در خانواده مادری جی‌آر، همه از مادر و دایی‌اش گرفته تا مادربزرگش و... همه به نوعی از پدر بزرگ متنفرند و از رفتار چندش‌آور و شخصیت نابالغش، گله دارند و اغلب با فحش و ناسزا با او سخن می‌گویند...
نبود حتی یک نمونه پدر نرمال و معمولی که مورد احترام خانواده‌اش باشد، آن هم در دهه 70 میلادی در آمریکا، که هنوز در آن دوران به شدت حال، خانواده مفهومش را از دست نداده بود، باعث می‌شود تا ارتباط بر قرار کردن با فیلم سخت باشد، مخصوصا که انگار سازنده سعی کرده قسمتی از بار بی‌هویتی فعلی جامعه‌اش را هم در فیلمش که متعلق به گذشته است، بگنجاند تا برای مخاطبین آمریکایی حال حاضر، قابل هم ذات پنداری باشد.
در نهایت هم فیلم با نفی صد در صد و نفرت جی آر از پدرش و ترک رویای داشتن هویت و پدری که به آن می‌توان افتخار کرد، بر خلاف نام فیلم نا امیدی و نوعی پوچی را به مخاطبینش تزریق می‌کند. 
رویای آمریکایی در هم و برهم
در فیلم «کافه امید»، مخاطبین وارد زندگی قشر متوسط جامعه آمریکایی می‌شوند. قشری که توان مالی فرستادن فرزندانش را بدون گرفتن بورسیه تحصیلی، به دانشگاه ندارد و اغلب افراد این قشر شغل‌های درجه دو و سه را اشغال می‌کنند و جای پیشرفت آنچنانی خارج از شهر کوچک خود را ندارند....
البته در قسمت‌هایی از زندگی جی آر، مخاطبین شاهد پیشرفت و به‌وجود آمدن شانس‌های خوب در زندگی این پسر هستند و به نوعی رویای آمریکایی را با گذشتن از رکود دهه هشتاد میلادی در آمریکا را به بینندگانش نشان می‌دهد ولی چون سازنده تمرکز درستی برای آنچه که می‌خواهد روایت کند ندارد، از هر موضوعی که به نظرش رسیده، قسمتی را برداشته و در فیلمش نشان داده است و این سبک روایت داستان، بدتر از فیلمنامه بی‌سر و تهش به فیلم، ضربه زده است.
در فیلم، سازنده برخلاف سبک چنین فیلم‌هایی که اغلب انگیزشی هستند، بیشتر پوچگرایی و ناامیدی را در داستان جلو می‌برد. به خاطر همین هم جی آر، حتی بعد از موفق شدن برای ورود به دانشگاهی معتبر، آنچنان که باید احساس امیدواری ندارد و پس از استخدام شدن در روزنامه نیویورک تایمز، که موفقیت قابل توجهی برای یک شخصیت در حد جی آر از یک خانواده ضعیف است هم احساس نمی‌کند، قدم درستی رو به آینده‌ای روشن برداشته است و این مسئله برای چنین فیلمی غیر قابل قبول است و مشخص می‌کند که سازنده تکلیفش با سبک فیلم و تفکرات درونی خودش مشخص نیست.
شخصیت‌های غیر قابل باور
«کافه امید»، فیلم خسته‌کننده و کشداری است. کارگردان به هیچ وجه نتوانسته در این فیلم، اقتباسی هنرمندانه از کتاب جی آر مورینگر را تبدیل به فیلم کند و به خاطر همین هم مشکلات ریز و درشت، سر تا سر فیلم دیده می‌شود. برای مثال بازیگر نقش جی آر، در کودکی با وجود داشتن مادر و پدری بور و چشم آبی، پسر بچه‌ای چشم و ابرو مشکی است اما وقتی همین پسر بزرگ می‌شود، بازیگر نقشش را یک پسر چشم آبی با موهایی روشن بازی می‌کند! 
یا در فیلم، به سبک مدهای جدید و دستوری‌هالیوودی، به منظور مبارزه با نژادپرستی، جی‌آر به محض ورود به دانشگاه، وارد اکیپی می‌شود متشکل از یک آسیایی چشم بادامی و یک سیاه‌پوست دورگه... این مطلب با توجه به جو به شدت نژادپرست در آمریکا مخصوصا در دهه 70 و 80 میلادی، و نشان دادن صمیمیت این اکیپ و دوستی پایدارشان، بسیار لوس و بی‌معنی است. 
از طرف دیگر شخصیت پردازی‌های فیلم بسیار دم دستی است و بیشتر شخصیت‌ها نصفه نیمه هستند، از خود جی آر گرفته تا دایی مثلا کاریزماتیک و فروشنده بارش که طبق روایت داستان، شخصیت قوی و مثبت ماجرا معرفی می‌شود و جای پدر جی آر را برایش به نوعی پر کرده ولی همین شخصیت مثلا عاقل و قوی، در زندگی شخصی‌اش حتی در حد گرفتن یک اتاق و شروع زندگی مستقل تا سن 50 سالگی، نتوانسته اقدام کند!
تمام شخصیت‌های فیلم کافه امید، گویی دارند جان می‌کنند تا داستان را جلو ببرند و به قول معروف قرار است به مخاطبین امید بدهند ولی به خاطر ضعف تیم سازنده چنین اتفاقی نمی‌افتد. 
بی‌مخاطب و ضعیف
فیلم «کافه امید»، سعی داشت، سبک زندگی قشر متوسط آمریکایی را به همراه باورها و امیدهایشان، در یک خانواده رو به فروپاشی در دهه 70 و 80 میلادی، به تصویر بکشد ولی به خاطر عدم تسلط سازنده اش بر موضوع و داستان، فیلم نتوانست آن‌طور که باید حرفش را بزند و پیامش را برساند و به خاطر همین این فیلم، از جانب منتقدین غربی نقد مثبتی دریافت نکرد و مخاطبین هم در سایت‌های معتبر مربوط به فیلم و سریال، به کافه امید نمرات بسیار پایینی دادند.
فیلم «کافه امید» در کارنامه کارگردانی و تهیه کنندگی جورج کلونی، یکی از ضعیفترین ساخته‌ها به حساب می‌آید و در نهایت روایت پسر بی‌پدر این فیلم، از جانب مخاطبین به خاطر ضعف‌های متعدد ساختاری و محتوایی‌اش پس خورد.