برّههایی که همچنان سکوت کردهاند
سعید مستغاثی
فیلم «چیزهای کوچک» جدیدترین فیلم جان لی هنکاک (سازنده آثاری همچون «نجات آقای بنکس» و «موسس») میتوانست یک اثر به یاد ماندنی در سری فیلمهای پلیسی جنایی خصوصا از نوع «سریال کیلر» تبدیل شود و تنه به فیلمهایی همچون «سکوت برهها» (جاناتان دمی-1990) و «هفت» (دیوید فینچر- 1995) بزند. چراکه همه مواد و عناصر چنان پرداختی را داراست؛ از یک قاتل زنجیرهای ناشناخته تا یک کاراگاه باهوش و کارکشته با گذشتهای مبهم و یک پلیس تازهکار جویای نام و یک متهم به شدت مظنون و همچنین فضای دهه 90 که فیلمهای یاد شده را به شدت تداعی میکرد.
قربانیان قاتل فیلم «چیزهای کوچک»، دختران و زنان هستند و همچنانکه در نمای افتتاحیه فیلم نشان داده میشود، او زنان تنها را در شبهای جادههای خلوت گیر انداخته و خونسردانه به سلاخی آنها دست میزند. اما اگر بوفالوبیل یعنی آن قاتل روانی فیلم «سکوت برهها»، پوست قربانیانش را میکند و از آنها لباس میدوخت و در این دوخت و دوز، شب پره
یا پروانهای را هم به عنوان امضای خود در گلویشان باقی میگذارد، قاتل فیلم «چیزهای کوچک» خوشذوقتر است و حتی پس از چند روز به سراغ قربانی یا قربانیان خود رفته، آنها را به صورت نشسته بر سر میز یا چیزی مثل میز قرار میدهد، حتی آرایششان میکند و با آنها شام و یا عصرانه با چای صرف میکند!
حالا در این میان کلاریس استارلینگ (پلیس جوان فیلم «سکوت برهها») در این فیلم هم همان پلیس جوان لس آنجلسی
به نام جیم باکستر (رامی مالک) است و یک جو دیکن (دنزل واشینگتن) هم وارد ماجرا میشود، یعنی همان کاراگاه با سابقه مبهم که تجارب زیادی در شکار قاتلان زنجیرهای دارد و میتواند با تسامح، جایگزین هانیبال لکتر در این ماجرا شود. همه چیز جور جور است و شخصیتی روانی به نام آلبرت اسپارما (جرد لتو) هم وجود دارد که بیش از همه مورد ظن و شک قرار گرفته که میتواند همان «بوفالوبیل» قصه باشد، خصوصا با رفتاری بسیار شکبرانگیز و ساکن خانهای تاریک و وهمانگیز و با وسایلی مانند تکه روزنامههای خاص از خبرهای قتلهای
مختلف و...
اما درست لحظاتی که همه چیز با این عناصر و مواد در حال شکل گیری است، ناگهان داستان به ورطهای دیگر غلطیده و شکل و شمایل فیلم «هفت» را به خود میگیرد، حالا دیگر جیم باکستر حکم دیوید میلز فیلم «هفت» را پیدا میکند و اسپارما هم گویا همان جان دو است که قربانیانش را به ترتیب و با الهام از هفت گناه کبیره مندرج در متون الهیات مسیحی به قتل میرساند و برای دو گناه آخر، کاراگاه جوان میلز را با خود به دشتی باز کشانده و گناهان ششم و هفتم را توسط خود او اجرا میکند. اسپارما هم در فیلم «چیزهای کوچک»، باکستر را برای یافتن جسد آخرین قربانی به دشت و صحرایی نامعلوم میکشاند و جو دیکن مثل همان کاراگاه کهنه کار و در حال بازنشستگی یعنی ویلیام سامرست، در تعقیب آنهاست تا مثلا باکستر را از دام اسپارما خلاص کند.
با وجود همه این عوامل و عناصر که باعث شده حتی فراتر از تصور و پیشبینیمان، انتظار بکشیم، اما اتفاقی نمیافتد و ماجرا بازهم با گناهکاری سیاهپوستی که تا آن لحظه تصور میکردیم به طور استثنایی در یک فیلم مورد پسند «فصل جوایز»، عنصر درجه یک و کنشگر اصلی فیلم شده، به پایان میرسد و بازهم علیرغم فضاسازی قابل قبول فیلم، اما بنا به آنچه تم «فصل جوایز» امسال به نظر میرسد، کاراکتر سیاهپوست نمیتواند ویژگیهای یک قهرمان آمریکایی را داشته باشد حتی اگر از چهره بسیار مثبتی همچون دنزل واشینگتن استفاده کرده باشند. آنچه مثلا در مورد تام هنکس یا براد پیت و یا جرج کلونی و نیکلاس کیج و... هیچگاه اتفاق نیفتاده و آنها حتی در شکل و شمایل ضد قهرمان هم خصوصیات قهرمان و انسانهای مثبت فیلمها را بروز دادهاند. همچون کلارک گیبل ملقب به «سلطان» که در دوران بازیگریاش، اجازه نمیداد که چهره و تیپ و حتی آن یک دسته مویی که توی پیشانیاش میریخت، به هم بخورد!
شاید به همین دلیل بوده که گویا جان لی هنکاک، فیلمنامه «چیزهای کوچک» را 30 سال پیش نوشته و کارگردانهای معروف متعددی قصد ساخت آن را داشتهاند از استیون اسپیلبرگ گرفته تا کلینت ایستوود و وارن بیتی و دنی دوویتو و... هر کدام پا پس کشیدند تا اینکه خود هنکاک با تغییرانی در فیلمنامه (احتمالا همین ناقص کردن پایان فیلم و منفی کردن نقش کاراکتر سیاهپوست) بوسیله برادران وارنر، آن را در سال 2019 کلید زد.
در صحنهای از فیلم، وقتی جو دیکن در ادامه تحقیقات قتلها، از باکستر درباره یکی از مقتولین که کالبد شکافی شده بوده، سؤال میکند آخرین غذایی که مقتول خورده چه بوده، باکستر با تعجب سؤال میکند که این چه اهمیتی دارد؟ و جو پاسخ میدهد «چیزهای کوچک» اهمیت دارند، «چیزهای کوچک» باعث میشوند گیر بیفتید و این جمله در آخر فیلم نیز خطاب به جیمی تکرار میشود. اما طرفه آنکه نویسنده و کارگردان این فیلم علیرغم همه این جزییات و حتی عنوان فیلم، اصلا به «چیزهای کوچک» اهمیت نداده است!