دگردیسی منتظری از «معاونت و معاضدت» تا «عناد و مخالفت»
مهدی امامقلی
محسن کدیور، شاگرد مرحوم شیخ حسینعلی منتظری که در همه آثار و نوشتههایش رد پایی از ستیزندگی علیه ولایت فقیه و جمهوری اسلامی به چشم میخورد، اخیراً در کتاب دیگری با تکرار مکررات، به دوران همراهی امام(ره) و منتظری در پیشبرد نهضت اسلامی پرداخته و بدون اشاره به تصریح و تأکید امام خمینی(ره) در نامه معروف 68/1/6 که «واللّه قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم» در دروغی آشکار ادعا کرده که «به نظر امام خمینی(ره) آقای منتظری، فقیه فالاَعلم و مجتهد جامعالشرایط برای ادامه انقلاب و رهبری آینده جمهوری اسلامی بوده است.»
کدیور در این کتاب کوشیده است با سانسور بخشی از واقعیات تاریخی، مرحوم منتظری را فقیه نواندیش و برازنده مقام رهبری (پس از امام راحل) معرفی کند و عزل او از سوی بنیانگذار انقلاب اسلامی را به چالش بکشد.
گرچه اسناد تاریخی زیادی وجود دارد که حاکی از ممتاز بودن کم و کیف تألیفات و شاگردان امامخمینی(ره) و صحه گذاشتن علمای حوزه علمیه قم مانند مرحوم آیتالله مرعشی نجفی بر اجتهاد و مرجعیت امام خمینی(ره) در دهه 40
است اما کدیور در این کتاب ادعا میکند که منتظری، معرّف اصلی مرجعیت امام خمینی(ره) بوده و در تأسیس درس خارج امام(ره) نقش اصلی و محوری داشته است!
نکته مهمتر آنکه، شاگرد شیخ منتظری سعی میکند با اشاره به مجاهدتها و مبارزات سیاسی و همراهی منتظری با امام خمینی(ره) و نقش او در شورای انقلاب، مجلس خبرگان، امامت جمعه تهران و ... باورسازی کند که «منتظری در آن مقطع [تا شهریور 65] ... صمیمیترین پشتیبان سیاستهای کلان امام خمینی(ره) بوده است.» ادعایی که بررسی برخی اسناد و روایتها، بطلان آن را اثبات میکند.
تاریخنگاری جریان تحریف برای نتیجهگیری سیاسی!
گرچه کدیور سعی کرده با مقدمات نسبتاً صحیح، نتیجه دلخواه و البته غلط خود را در ذهن مخاطب باورسازی کند اما نگاهی به اسناد و روایتهای تاریخی بهویژه کتابهایی مانند «رنجنامه» (خاطرات مرحوم حاج احمد آقا از نحوه برخورد منتظری با توصیههای امام)، «روزگار قائممقامی» (بررسی مثلث نفوذ «مهدی هاشمی، لیبرالهای نهضت آزادی و منافقین»)، «سنجه انصاف» (بررسی برههای حساس از تاریخ رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران) و بهویژه کتاب «روشنبینی امام خمینی در نامه 68/1/6» (روایتهای دستاول و مستند آیتالله ریشهری از نامه تاریخی امام(ره) به مرحوم منتظری و ماجرای عزل وی از قائممقامی رهبری) و همچنین بخشهایی از کتاب «روایت رهبری: مناسبات جمهوریت و اسلامیت» نشان میدهد که تاریخنگاری جریان تحریف برای نتیجهگیری سیاسی! محکوم به شکست است.
آنچه کدیور در بخشی از کتابش بر آن متمرکز شده، «مادهواحده آبان ۱۳۶۴ مجلس خبرگان درباره منتظری» و علیالظاهر تحلیل انتقادی از آن است!
وی برای آنکه نامه معروف امام خمینی(ره) و ماجرای عزل منتظری و رهبری امام خامنهای را به چالش بکشاند با اشاره به مصوبات تیر و آبان ماه 64 مجلس خبرگان (لزوم شناسایی رهبر آینده و معرفی منتظری بهعنوان مصداق منحصربهفرد قسمت اول اصل ۱۰۷ قانون اساسی) و همچنین حمایتهای آیتالله خامنهای از منتظری تا قبل از نامه معروف 6 فروردین 68 (نامه امام در عزل منتظری) نوشته است: «اگر این مصوبات و حمایتها صحیح است، چگونه با تصمیمات بعدی نظام (عزل منتظری) قابل توجیه است؟ آیا تمامی اشکالات وارده به آقای منتظری- بر فرض صحت- بعد از این مصوّبه بروز کرده یا غالباً متعلق به خصلتهای عمومی است که ملازم با ایشان بوده است؟! اگر مواضع بعدی نظام صحیح باشد، معنایی جز نادرست بودن سخنان و اقدامات موردبحث تا سال ۱۳۶۴ ندارد.»
برای این منظور بد نیست به شرایط سیاسی و اجتماعی قبل و بعد از ماده واحده مزبور پرداخته و بنا بر آنچه آیتالله ریشهری در کتاب «روشنبینی امام خمینی در نامه 68/1/6) بدان پرداخته است، نکاتی را مرور کنیم.
ماجرای سید مهدی هاشمی
از بیاعتنایی به انتقادها تا لجاجت و عصبانیت
در برابر امام(ره)
سید مهدی هاشمی، برادر داماد منتظری و سرکرده باندی بود که پیش از انقلاب (سال 55) به اتهام قتل برخی مخالفان امام خمینی(ره) و منتظری مانند سید ابوالحسن شمسآبادی محکوم شده بودند.
بعد از پیروزی انقلاب، سید مهدی هاشمی توانست با نفوذ در بیت منتظری برای خود جایگاهی دستوپا کرده و حمایت و جانبداری تمامقد منتظری را متوجه خود کند؛ جایگاه و حمایتی که گلایه امام خمینی(ره) و برخی بزرگان و دلسوزان نظام را در پی داشت و درنهایت (بعد از کشف خانه تیمی متعلق به سید مهدی هاشمی و قطعی شدن نقش او در قتل مرحوم آیتالله شمسآبادی) به پاشنه آشیل منتظری و نقطه عطف عزل او از قائممقامی رهبری بدل شد.
بنا بر آنچه در کتاب «سنجه انصاف» آمده، احساس خطر دوستان منتظری از نفوذ جریان مهدی هاشمی در بیت او باعث شد امام خمینی در سال 61 به فرمانده وقت واحد اطلاعات سپاه دستور دهند که فعالیتهای این جریان را کنترل و آنها را قلعوقمع کنند.
امام خمینی(ره) سال بعد هم در پیامی کنایهآمیز که به مناسبت افتتاح مجلس خبرگان (22 تیرماه 62) صادر کرده بودند، تأکید کردند: «باید بدانید که تبهکاران و جنایتپیشگان بیش از هرکسی چشم طمع به شما دوختهاند و اشخاص منحرف نفوذی در بیوت شما با چهرههای صد درصد اسلامی و انقلابی، ممکن است- خدای نخواسته- فاجعه بهبار آورند و با یک عمل انحرافی، نظام را به انحراف بکشانند و با دست شما به اسلام و جمهوری اسلامی سیلی زنند.»
مرحوم آیتالله مشکینی، رئیس وقت مجلس خبرگان هم در تاریخ 64/7/1 (یعنی حدوداً چهار ماه بعد از مطرح شدن نام منتظری بهعنوان رهبر آینده در مجلس خبرگان) در نامهای به منتظری، احساس خطر و نگرانی دلسوزان نظام نسبت به نفوذ جریان سید مهدی هاشمی را به او هشدار میدهد.
حتی مرحوم سید جلالالدین طاهری اصفهانی، امامجمعه اصفهان هم در خردادماه 65 (چهار ماه قبل از دستگیری سید مهدی هاشمی) به ملاقات منتظری میرود و به او هشدار میدهد اما بازهم منتظری نسبت به هشدارها و توصیهها بیاعتناست.
منتظری گفت «همه آنها بیخود میگویند»
آیتالله ریشهری هم در کتاب اخیر خود به ذکر روایتی میپردازد و میگوید من هم در روزهای پایانی سال 64، این انتقادات را به منتظری انتقال دادم و گفتم که «جناحهای سیاسی موجود، دفتر تبلیغات، جامعه مدرسین و ... حتی آقای هاشمی رفسنجانی نیز به این رابطه خوشبین نیستند...» ولی منتظری در جواب گفت: «همه آنها بیخود میگویند، من به او اطمینان دارم. من او را از کوچکی میشناسم. با ما همپیاله بود و با محمد ما بود و از شما چه پنهان که من به اینها کمک میکنم تا سلاح بخرند!»
بنا بر آنچه آیتالله ریشهری در این روایت کرده است تا اینجای کار، منتظری با بیاعتنایی به همه انتقادات، مصرانه از سید مهدی هاشمی دفاع میکند! و حتی به آیتالله ریشهری میگوید «شما هم شک نکن و به او اعتماد داشته باش!»
جالب آنکه پس از کشف اقلام غیرقانونی در خانه سید مهدی هاشمی و تخلیه آن، امامخمینی(ره) در 12 مهر 65 در نامهای خطاب به منتظری ضمن طرح انتقادات صریح به او میگوید که «آنچه از شما میخواهم در رتبه اول پیشنهاد مستقیم شما به دخالت وزارت اطلاعات و رسیدگی به این امر است. اگر برای شما محذور دارد- بطوریکه تکلیف شرعی از شما ساقط است- سکوت است. حتی در محافل خصوصی دفاع از یک همچو شخصی که خطر برای حیثیت شماست و احتمال فساد و خونریزی بیگناهان است- سم قاتل است. باید تمام فعالیتها که به اسم کمک به سازمانهای بهاصطلاح آزادیبخش است قطع شود و تمام کسانی که در این امور دخالت داشتهاند محاکمه شوند...»
«میخواهم خواب را از چشم امام بگیرم!»
اما واکنش منتظری چه بود؟ او به هیچیک از توصیههای امام خمینی(ره) و سایر دلسوزان نظام اعتنایی نکرد و پنج روز بعد در 17 مهر 65 جوابیهای به امام نوشت و به اعتراف سید مهدی هاشمی (در دفاعیات خود) و همچنین تصریح حاج احمد آقا خمینی (در رنجنامه) گفت که با این جوابیه «میخواهم خواب را از چشم امام بگیرم!»
مرحوم حاج احمد آقا، فرزند امام خمینی(ره) در رنجنامه خود خطاب به منتظری آورده است: «این مطلب را شما هم به من گفتید که من نامهای نوشتم تا خواب را از چشم آقا بگیرم!»
آیتالله ریشهری در پاورقی ص 31 کتاب اخیر خود (روشبینی امام خمینی در نامه 68/1/6) بخشی از اعترافات سید مهدی هاشمی را آورده است. برادر داماد منتظری در صفحه 23 پرونده خود مطرح کرده است: «روز آخری که قصد داشتم خود را به وزارت اطلاعات معرفی کنم. آقا [منتظری] مرا احضار کردند و گفتند: حضرت امام، نامهای برای من نوشتهاند و قسمتی از آن را که درباره من بود را خواندند. بعد اضافه کردند که من هم یک نامهای برای امام نوشتم و آن قسمتی که درباره من بود را برایم خواندند. بعد گفتند «امام با نامه خودشان، خواب را از چشمانم گرفتهاند. من هم نامهای نوشتم که خواب را از امام بگیرد.»
اعتصاب و خانهنشینی منتظری
درنهایت سید مهدی هاشمی در تاریخ 67/1/20 بازداشت میشود ولی بازهم منتظری کوتاه نمیآید و دست به اعتصاب و خانهنشینی میزند.
خود ماجرای قهر و خانهنشینی منتظری (بهعنوان قائممقام رهبری) و تلاش دوستان برای شکستن اعتصاب، درخواست امام خمینی از منتظری و ... روایتهای جالبی دارد که بایستی در مطلب دیگری مرور و بررسی شود؛ روایتهایی از آیتاللهالعظمی خامنهای، مرحوم آیتالله یزدی، مرحوم حجتالاسلام روحالله حسینیان، آیتالله ریشهری و...
«امام، کار بیربطی کرده»!
اما نکته مهم این است که منتظری بااینکه خانه تیمی متعلق به سید مهدی هاشمی (از مقادیر زیاد سلاح و مهمات تا پودر سرطان، تریاک و ...) کشف شده بود اما بازهم زیر بار نمیرفت و با منتقدان خود با خشونت برخورد میکرد و توصیهها و هشدارهای امام رحمتاللهعلیه را برنمیتافت. بهطور مثال در دیدار با مرحوم طاهری اصفهانی (بنا به گفته آیتالله ریشهری) میگوید: «امام، کار بیربطی کرده و من، مهدی هاشمی را میشناسم و او را تأیید میکنم» (ص 35 کتاب روشنبینی امام خمینی در نامه 68/1/6)
ماجرای ماده واحده آبان ۱۳۶۴ مجلس خبرگان
خطر خلأ رهبری و طرحی برای شناسایی رهبر آینده
جلسه چهارم سومین اجلاسیه خبرگان در تاریخ 64/4/24 برگزار شد. در این جلسه از سوی آیتالله خامنهای، طرحی درباره شناسایی رهبر آینده تنظیم و با امضای ۴۰ نفر از اعضا تقدیم هیئت رئیسه شد.
متن نهایی این طرح به این صورت تنظیم و تصویب شد؛ «خبرگان موظفاند در اسرع وقت در زمان حیات رهبری اعضای شورای رهبری، بهمنظور شناسایی رهبری آینده بین فقهای حائز شرایطی که در اصول ۵ و ۱۰۹ قانون اساسی برای مرجعیت و رهبری ذکر شده است، بررسی و بهصورت الأولی فالأولی تصمیمگیری نمایند و نتیجه را به اطلاع مقام رهبری برسانند.»
دو روز پس از مصوبه فوق، یعنی در 64/4/26 مجلس خبرگان، ۵۲ نفر از اعضاء طرح جدیدی برای تعیین مصداق رهبری تقدیم هیئترئیسه کردند که در آن از آیتالله منتظری نام برده شده بود.
در متن آن آمده بود «خبرگان امت بهموجب تکلیف مصرح در مصوبه ۲۴ تیرماه ۶۴ و بهعنوان مقدمهِ عقلیهِ لازم برای عمل به اصل ۱۰۷ قانون اساسی، فقیه عالیقدر و مجاهد حضرت آیتالله منتظری دامت برکاته را بهعنوان مثال و کامل قسمت دوم اصل مزبور تعیین میکنند.»
مخالفتها و انقلتها برای انتخاب منتظری
در این شرایط، در خصوص انتخاب منتظری بهعنوان رهبر آینده، میان فقها و علما و مسئولان ارشد نظام مخالفتها و انقلتهایی مطرح بود. برخی حواشی هم به آن مخالفتها و تردیدها دامن میزد؛ نظیر «ماجرای سید مهدی هاشمی و حواشی بیت منتظری»، «تهدید نهاد خبرگان توسط اطرافیان منتظری به برگزاری راهپیمایی خیابانی در صورت رحلت امام(ره) و عدم انتخاب منتظری»، «عدم برخورداری منتظری از مرجعیت بالفعل مصرح در قانون اساسی»، «مخالفت خود منتظری با اعلام مصداق رهبری»، «نامه گلایهآمیز مرحوم مشکینی به منتظری مبنی بر اینکه خودتان برای مرجعیت و رهبری اعلام آمادگی کرده و اقداماتی انجام دادهاید!»، «نهایی نشدن گزارش گروه تحقیق منتخب خبرگان» و...
النهایه و پس از کشوقوسهای فراوان، در جلسه
19 آبان ماه 64، تحقق صدر اصل ۱۰۷ درباره آیتالله منتظری به رأی گذاشته شد و مرحوم هاشمی نایبرئیس وقت مجلس خبرگان از اعضا خواست «کسانی که نظرشان این است که صدر اصل ۱۰۷ در مورد آیتاللهالعظمی منتظری تحقق پیدا کرده و مردم ایشان را بعد از امام بهعنوان رهبر مرجع شناختند، قیام بفرمایند» که با قیام دوسوم از حاضرین در جلسه خبرگان این طرح به تصویب رسید.
جعل عنوان «قائممقامی رسمی رهبری» برای منتظری
بر اساس مشروح مذاکرات مجلس خبرگان دوره اول اجلاسیه سوم ص ۵۱۱، «قرار بر این شد که خبرگان مصوبه خود را تقدیم محضر امام کنند اگر امام تأیید کردند فبها المراد و نعم المطلوب و اگر فرمودند فعلاً مسکوت و نه، مسکوت باقی میماند.»
به گفته آیتالله ریشهری، اقدام خبرگان در رابطه با آیتالله منتظری یک تصمیم داخلی و نوعی آمادگی درونسازمانی برای تصمیم مهمی بود که در آینده نامعلوم باید گرفته میشد؛ آیندهای که خبرگان تأکید داشتند در آن حق تجدیدنظر نیز دارند و روشن نیست که آیا اساساً در آن زمان خود آیتالله منتظری در قید حیات باشد یا بر شرایط و صفات لازم برای تصدی مقام رهبری باقی بمانند.
بااینحال این خبر روز دوم آذرماه ۶۴ به نقل از مرحوم باریکبین عضو خبرگان و امامجمعه قزوین در صفحه نخست روزنامه کیهان نقشبست؛ «مجلس خبرگان آیتاللهالعظمی منتظری را بهعنوان رهبر آینده برگزید.»
چند روز پس از انتشار این خبر مرحوم هاشمی رفسنجانی نایبرئیس وقت مجلس خبرگان و رئیس وقت مجلس شورای اسلامی در یک مصاحبه تلویزیونی به تشریح فلسفه این انتخاب و روند آن پرداخت و در رسانهها بهعنوان اعلام رسمی انتخاب آیتالله منتظری بهعنوان رهبر آینده منعکس شد.
همین فضاسازیها باعث شد که هواداران و شاگردان منتظری، عنوان «قائممقامی رسمی رهبری» را برای او جعل کنند چه آنکه کدیور شاگرد برجسته منتظری هنوز هم در نوشتههای خود با دستمایه قرار دادن این عنوان، ماجرای عزل منتظری از سوی امام را به چالش میکشد.
آیتالله ریشهری به نقل از کتاب «روایت رهبری: مناسبات جمهوریت و اسلامیت»، این ماجرا را اینگونه شرح میدهد که افشای تصمیم خبرگان و حوادث متعاقب آن، ماهیت این تصمیم را از یک «آیندهنگری درونسازمانی» عملاً به یک «نهادسازی جدید» در ساختار جمهوری اسلامی تغییر داد. اندکاندک بیت منتظری، اطرافیانشان و برخی رسانهها عنوان «قائم مقام رهبری» را برای او جعل کردند و عملاً جایگاهی در ذیل امام و صدر سایر ارگانهای کشور برای آیتالله منتظری ایجاد شد شعارهایی نظیر «قائممقام رهبری آیت حق منتظری» نیز مطرح شد و به تثبیت این جایگاه کمک کرد.
نکته قابل تأمل دیگر در ماجرای انتخاب منتظری بهعنوان رهبر آینده، نوع مواجهه امام خمینی(ره) و آیتالله خامنهای است.
اولاً نگاه آیتالله خامنهای به منتظری در آن دوران مبتنی بر حسن ظن بوده و ایشان در قبل و بعد از اجلاسیههای خبرگان (تیر و آبان ماه 64)، در تدوین و تصویب طرح مزبور نقش اساسی و حمایتی داشتند. برای نمونه و بر اساس آنچه در مشروح مذاکرات مجلس خبرگان (دوره اول، اجلاسیه سوم، ص 223) آمده است آیتالله خامنهای بهطور ضمنی به موضوع اجماع بر روی منتظری اشاره و تأکید کردند که این اتفاقنظر خبرگان، چیزی بر آنچه وجود دارد اضافه نخواهد کرد؛ «آنچه باید بشود، در وضع کنونی میشود چه شما تصمیمگیری بکنید چه نکنید. مطلب روشن است. ما باید از نظر موضع و اقدام قانونی این قضیه، ملتمان و خودمان را آماده کنیم. مصداق برای آنچه درباره آن تصمیمگیری واقع خواهد شد، برای مردم مشخص شده است.»
رهبر معظم انقلاب بعد از گذشت سالها- در کتاب «روایت رهبری: مناسبات جمهوریت و اسلامیت» که سال 98 منتشر شد- به این سؤال پاسخ میدهند که چرا با ملاحظه برخی ان قلتها و انتقادات به منتظری بعد از مصوبه و اجلاسیههای مزبور مجلس خبرگان، بازهم سکوت و یا تلویحاً از او حمایت کردند (حداقل تا شهریور 65)
آیتالله خامنهای درباره جا افتادن عنوان «قائممقام رهبری» بهجای «رهبری آینده» برای آیتالله منتظری می گویند:
«آقای منتظری همان وقتیکه اسم قائم مقام رهبری را هم نداشت، در همان کارهایی که از شئون امام و شئون رهبری است، خودسرانه دخالت میکرد؛ در دادگاهها دخالت میکرد، در دانشگاهها دخالت میکرد، نماینده میگذاشت، امامجمعه میگذاشت، برمیداشت، خیلی کارها میکرد دیگر. طبعاً بعد از قضیّه جانشینی رهبری در آینده، این کارها از طرف ایشان یا شاید تعبیر درستتر این است که بگوییم از طرف آن تشکیلاتی که پشت سر ایشان بود و بیت ایشان، بیشتر و قویتر شد. لذا عملاً ایشان شد قائممقام رهبری، یعنی منصب گرفت. در آن اوقاتی که یک مقدار اختلافاتی بر سر مسائل دولت بین مسئولین کشور و ایشان پیش آمده بود، گاهی هم بین ماها همین مطرح میشد که آخر ایشان بهعنوان قائم مقام دارد عمل میکند با چه موضع قانونی؟! لکن روی این مسئله حسّاس نبودیم، چون فکر میکردیم که بالاخره اینها کارهایی است که در آینده در اختیار ایشان خواهد بود. قبلاً هم که ایشان از این کارها مقداری میکرده، حالا هم ادامه آن است. لذا خیلی حسّاس نبودیم.»
سکوت و مخالفت ضمنی امام خمینی (ره)
در قبال جعل عنوان «قائممقام رهبری»
از طرف دیگر، مواجهه امام در خصوص رسانهای شدن انتخاب منتظری (آنهم بدون تأیید ایشان) و جعل عنوان قائممقام رهبری برای منتظری قابلتأمل است.
1. امام خمینی (ره) در نامه معروف خود در عزل منتظری (68/1/6) خطاب به او تأکید میکنند که «واللّه قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را سادهلوح میدانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیلکرده که مفید برای حوزههای علمیه بودید و اگر اینگونه کارهایتان را ادامه دهید مسلماً تکلیف دیگری دارم و میدانید که از تکلیف خود سرپیچی نمیکنم...»
2. آیتالله ریشهری در کتاب خود میگوید:
«امام خمینی (ره) قبل از تصویب این طرح به [مرحوم] هاشمی رفسنجانی پیام دادند که این اقدام از سوی خبرگان انجام نشود ولی وقتی متوجه شدند که اقدامات مقدماتی انجام شده پیام خود را پس گرفتند ولی پس از تصویب طرح یادشده سکوت کردند و در مقاطعی که انتظار میرفت تأیید کنند، تأیید نکردند. بنابراین مصوبه یادشده چون مشروط به تأیید امام بود باید کأن لم یکن تلقی میشد.»
3. نکته قابلتأمل دیگر آنکه پس از اعلام رسانهای خبر انتخاب منتظری بهعنوان رهبری آینده، امام خمینی(ره) در دیدارهای عمومی خود هیچ اشارهای به این مسئله نکردند. حتی وقتی که در 17 آذر همان سال (64)
200 نفر از نمایندگان مجلس طی نامهای به محضر امام(ره) که در جلسه علنی مجلس شورای اسلامی قرائت شد، انتخاب منتظری را به ایشان تبریک گفتند، پاسخ امام (ره)
سکوت بود.
کدیور در خلاصه کتاب «معاونت و معاضدت امام و منتظری تا شهریور 65» با اشاره به حمایتهای امام و آیتالله خامنهای از منتظری میگوید: «اگر این سخنان صحیح است، چگونه با تصمیمات بعدی نظام قابل توجیه است؟ آیا تمامی اشکالات وارده به آقای منتظری- بر فرض صحت – بعد از این مصوّبه بروز کرده یا غالباً متعلق به خصلتهای عمومی است که ملازم با ایشان بوده است؟! اگر مواضع بعدی نظام صحیح باشد، معنایی جز نادرستبودن سخنان و اقدامات موردبحث تا سال ۱۳۶۴ ندارد.»
در این خصوص بایستی گفت که انتقادات
امام خمینی(ره) به منتظری از سال 61 آغاز شد. چه آنکه در ابتدای این مطلب به نقل از آیتالله ریشهری (وزیر اطلاعات وقت در سالهای 63 تا 68) اشاره شد، بنیانگذار انقلاب در سال 61 و در مواجهه با باند سید مهدی هاشمی به فرمانده واحد اطلاعات سپاه برای قلعوقمع نفوذیها در بیت منتظری اقدام کند.
همچنین امام خمینی(ره) در تاریخ 62/4/22 در پیامی که به مناسبت افتتاح مجلس خبرگان صادر کردند با ادبیاتی کنایهآمیز به منتظری برای پاکسازی بیت خود از اشخاص منحرف هشدار دادند. در این پیام آمده بود: «باید بدانید که تبهکاران و جنایتپیشگان بیش از هرکس چشم طمع به شما دوختهاند و اشخاص منحرف نفوذی در بیوت شما با چهرهای صد درصد اسلامی و انقلابی ممکن است خداینخواسته فاجعه به بارآورند و با یک عمل انحرافی نظام را به انحراف کشاند و با دست شما به اسلام و جمهوری اسلامی سیلی زنند. الله، الله در انتخاب اصحاب خود...»
بعد از آن بود که هشدارهای سایر دلسوزان نظام به منتظری به اوج خود رسید تا جایی که بعد از بازداشت سید مهدی هاشمی (در اواخر مهرماه)، لجاجت و عصبانیت منتظری او را وادار به این کرد تا با نوشتن نامهای خطاب به امام (65/7/17) به قول خود، خواب را از چشمان امام بگیرد! اعتصاب منتظری، سخنرانی تند او علیه شعارها و دستاوردهای انقلاب در 22 بهمن 67، همصدایی با منافقین و ... همگی حاکی از دگردیسی و تغییر جهت و اساساً «خیانتی» بود که بنیانگذار انقلاب در نامه معروف 68/1/6 از آن سخن به میان آورد.