kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۶۹۵۶
تاریخ انتشار : ۰۹ مهر ۱۴۰۰ - ۲۰:۱۴
نگاهی به فیلم «کلاشینکف»

قهرمان مملکت خودمان را می‌خواهیم!

 

فاطمه قاسم‌آبادی

قهرمان‌سازی در سینما و تلویزیون غرب، قدمت دیرینه‌ای دارد و تقریبا با شروع تاریخ سینما، استارت این پروژه هم در قاب تصویر، زده شد.
از آنجایی که آمریکا و سیستم تبلیغاتی قدرتمندش هالیوود، از دیگر کشورهای جهان در زمینه صفحه جادویی جلوتر بود، پس با سبک و شکلی که می‌خواست، قهرمانان مورد نظرش را تزئین کرد و به خورد مردم دنیا داد.
قهرمانان آمریکایی در دوره‌های مختلف و با توجه به سیاست‌های روز، تغییرات شخصیتی داشتند ولی در نهایت یک سری خصلت‌های مشخص مانند وطن‌دوستی، ارجحیت قرار دادن منافع مملکتشان، شجاعت و... همیشه پای ثابت شخصیت پردازی چنین قهرمانانی بود.
در حال حاضر بیش از یک دهه می‌شود که عده‌ای از هنرمندان سینمای جهان و به خصوص هنرمندان در سینمای کشورهای شرقی سعی دارند، با امکانات و آزمون و خطاهای خود، تصویری از قهرمانان مملکت خودشان را به مردم‌شان ارائه کنند، چرا که با گذشت سال‌ها و دیدن جنایت‌های سربازان غربی در مملکت‌هایشان، دیگر تصویر قهرمان آمریکایی و انگلیسی که سال‌ها، تلویزیون و سینماها را قبضه کرده‌اند را، واقعی و دوست داشتنی نمی‌دانند.
فیلم «کلاشینکف» به کارگردانی و تهیه‌کنندگی «کنستانتین بوسلوف» محصول سال 2020 هم در راستای همین قهرمان‌سازی‌ها، در کشور روسیه ساخته شده است و ماجرای آن در واقع زندگی‌نامه یکی از مشهور‌ترین اسلحه‌سازان دنیا به نام «میخائیل کلاشینکف» است.
داستان کلاشینکف
داستان فیلم کلاشینکف، درباره زندگی مخترع و طراح اسلحه «میخائیل تیموفویچ کلاشینکف» است. امروز به سختی می‌توان کسی را پیدا کرد که این اسم را نشناسد. با این حال، همه نمی‌دانند که او چه مسیری طولانی و خارق‌العاده را طی کرده تا در سن ۲۸ سالگی اسلحه افسانه‌ای 47-AK را خلق کند. سلاح میخائیل در عین سادگی طراحی هوشمندانه‌ای داشت و او این سلاح را برای اولین بار به کمک دوستان و کارگران ارتشی‌اش ساخت و چون اسلحه‌اش که بعدها نام کلاشینکف را رویش گذاشت، نیاز چندانی به تمیزکاری نداشت و برد نسبتاً قابل توجهی داشت، مورد توجه قرار گرفت و بعد از مدت زمان زیادی که میخائیل صرف کرد تا ایرادات این اسلحه برطرف شود، در نهایت توانست سلاحی بسازد که در دنیا لنگه نداشت....
مشکلاتی که با صبر و اتحاد حل شدند
در فیلم کلاشینکف، مخاطبین می‌بینند که میخائیل با توجه به تجربه‌ای که در میدان نبرد دارد و به خاطر نیاز، به فکر ساختن اسلحه‌ای جدید می‌افتد چرا که اسلحه‌هایی که آن زمان از آنها استفاده می‌کردند، به خاطر شرایط اقلیمی روسیه و هوای بسیار سردش در زمستان، معمولا دچار مشکل و خراب می‌شدند.
بعد از اینکه میخائیل مشکل را می‌بیند، طرح‌هایی آماده می‌کند ولی فرمانده‌اش به خاطر چند شکست قبلی‌اش، اجازه ساخت سلاح جدید را به او نمی‌دهد و او مجبور می‌شود با واسطه قرار دادن دیگر فرماندهان، اجازه ساخت اسلحه جدیدش را بگیرد.
این دیدگاه که در آن فراز و فرودهای زندگی یک نخبه ارتشی را با شکست‌ها و دغدغه‌هایش نشان می‌دهد، در فیلم کلاشینکف قابل تامل است؛ مخصوصا که در این فیلم، نشان می‌دهد که دیگر هم قطاران و دوستان میخائیل، چقدر در جهت تحقق رویای او به میخائیل کمک می‌کنند و در حقیقت این اسلحه معروف، حاصلِ از خودگذشتگی و تلاش جمع زیادی از کارگران روسیه است و کارگردان هم موفق شده این اسلحه را به عنوان نمادی از سخت کوشی و اتحاد ملتش به مخاطبین نشان بدهد.
در فیلم مخاطبین می‌بینند که میخائیل بارها مجبور می‌شود طراحی‌اش را تغییر بدهد و نقص‌های ریز و درشت کارش را برطرف کند و هرگز در این راه امیدش را از دست نمی‌دهد و از شنیدن جواب رد دلسرد نمی‌شود و اصلا به خاطر همین
سخت کوشی‌اش در نهایت موفق می‌شود بر خلاف دیگر هم قطاران نخبه‌اش،
طرحش را بعد از چند سال به نتیجه برساند.
خانواده شرقی و ریشه‌های قوی
در فیلم کلاشینکف، با اینکه اصل داستان در مورد تلاش‌های میخائیل برای ساخت اسلحه‌اش است ولی در قسمت‌های کوچکی که رابطه او با خانواده‌اش به تصویر کشیده می‌شود، مخاطبین کاملا با یک فرد خانواده دوست، شرقی مواجه هستند.
در فیلم، مخاطبین می‌بینند که میخائیل در نامه‌ای به مادرش می‌نویسند:
«سلام می‌کنم به مادرم، خواهران بزرگ و کوچکم، مادربزرگ شورا، خاله تاتینا و همه همسایگان و اقوام و آشنایانی که سرنوشتم برایشان مهم است و این نامه برایشان خوانده می‌شود!»
به تصویر کشیدن رابطه مردم روسیه در آن زمان با یکدیگر، که مخاطبین می‌بینند حتی همسایگان هم از محتویات نامه رسیده از پسر همسایه دیگرشان مطلع هستند، جالب توجه است و از نکات جذاب فیلم محسوب می‌شود.
در فیلم می‌بینیم که میخائیل همیشه جملات نامه‌هایش را با دست بوسی مادرش و ابراز علاقه به او به پایان می‌برد و این علاقه به خانواده، با وجود صحنه‌های اندکی که در فیلم دارد ولی مخاطبین را کاملا با جو آن زمان و نگاه مردم روسیه به خانواده آشنا می‌کند.
در فیلم کلاشینکف، شخصیت اصلی هر بار با یک اسم صدا زده می‌شود. این مطلب برای مخاطبین آشنا با ادبیات روسیه، کاملا ملموس است چرا که می‌دانند روس‌ها برای هر شخص اسم‌های مستعار زیادی دارند. برای مثال در فیلم کلاشینکف، شخصیت میخائیل را میشا، میشکا، میشانیا و در نهایت میخائیل صدا می‌زنند! این مطلب می‌تواند برای مخاطبینی که کتاب‌های روسی را مطالعه نکرده‌اند، گیج‌کننده باشد و در قسمت‌هایی نفهمند چه کسی چه کسی را مخاطب قرار داده است!
برای امنیت وطنم
پروژه قهرمان‌سازی از بزرگان هر مملکت، مدتی است که در شرق با قدرت شروع شده و مردم هم استقبال قابل قبول از این قهرمانان کرده‌اند و امید است که این روند، تا از بین بردن کامل توهمات قهرمانان پوشالی غربی ادامه پیدا کند.
در این راستا روس‌ها سعی کرده‌اند تا قهرمانان مملکتشان را در شاخه‌های متفاوت به تصویر بکشند. از این فیلم‌ها در خود روسیه استقبال خوبی شده است البته باید اضافه کرد که در سایت‌های بین‌المللی آمریکایی، این دست فیلم‌های روسی، همیشه نمرات پایینی دارند و هرگز در جشنواره‌های غربی از آنها استقبالی نمی‌شود.
فیلم کلاشینکف با نقل قولی از میخائیل کلاشینکف تمام می‌شود که در آن می‌گوید:
«هدفم این بود که وطنی که در آن به دنیا آمده‌ام، در امنیت باشد»
این جمله که به خوبی مفهوم درونی‌اش را به مخاطبین می‌رساند، در انتهای فیلم به درستی جای گرفته است و مخاطبین ایرانی فیلم را ناخودآگاه به یاد شهید بزرگوار «حسن تهرانی‌مقدم» می‌اندازد چرا که او هم یک نخبه بود و به خاطر امنیت مملکتش، موشک‌هایی را طراحی کرد که نمادی از قدرت ایران و محافظ امنیت مملکتش باشند. امید است که روزی فیلم زندگی این شهید، به عنوان یک قهرمان ملی ساخته شود.