ایران در رسانههای جهان
سرویس سیاسی -
رسانههای بینالمللی و منطقهای روزانه اخبار و تحلیلهای مختلفی را درباره ایران منتشر میکنند. ترجمه گلچینی از این گزارشات و تحلیلها به معنای تایید محتوای آنها نبوده و صرفاً برای آشنایی مخاطبان با فضای رسانههای خارجی درباره کشورمان است.
موسسه بینالمللی بحران:
به سوی گفتوگو بین کشورهای عربی خلیجفارس و ایران
موسسه بینالمللی بحران یا اینترنشنال کرایزیس گروپ در گزارشی که در وبسایت این موسسه منتشر شده نوشت: با رئیسجمهور شدن جو بایدن رویکرد آمریکا به ایران تغییر کرد و احیای توافق هستهای به هدف اصلی آن تبدیل شد. اما بازیابی برجام نگرانیهای کشورهای عرب خلیجفارس را از قدرتافکنی ایران در منطقه از طریق متحدان غیردولتی و برنامه موشک بالستیکاش رفع نخواهد کرد.
مذاکرات برجامی میان ایران و کشورهای ۵+۱ (پنج عضو دائم شورای امنیت و آلمان) صرفاً به نگرانیهای کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس اضافه کرده است. گرچه عربستان و امارات ارزش برجام را به عنوان ترمزی برای برنامه هستهای ایران میپذیرند، اما مدعی هستند که این توافق نه تنها بهاندازه لازم دستیابی ایران به سلاح اتمی را به تعویق نیانداخته بلکه مانعی کوتاه بر سر راه آن ایجاد کرده است. بسیار مهمتر از همه، این دو کشور به دودلیل عمده علناً از برجام انتقاد کردهاند: تمرکز صرف بر بلندپروازیهای هستهای ایران و عدم توجه به آنچه که آنها را بسیار نگران کرده، یعنی همپیمانان غیردولتی ایران در منطقه و موشکهای بالستیک. هر دو دولت برجام را شکست دیپلماسی قلمداد میکنند. آنها مدعی هستند توافق هستهای موجب تقویت ایران شد و دسترسی این کشور را به منابع مالی لازم برای گسترش نفوذ منطقهایاش، از طریق ارسال تسلیحات بیشتر به گروههای نیابتی در عراق، لبنان، سوریه و یمن - افزایش داد. اما کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس، ایران و عراق باید به منظور کاهش تنش و خطر وقوع یک منازعه ناخواسته به دنبال ایجاد گفتوگوی منطقهای باشند. آمریکا، دولتهای اروپایی و سایر قدرتهای خارجی باید به پیشرفت این گفتوگوها کمک کنند.
آمریکا و دولتهای اروپایی باید با هدف کاهش تنشها از شکلگیری سازوکاری برای گفتوگوهای جامع و همه شمول منطقهای حمایت کنند که محوریت آن چگونگی جلوگیری از یک درگیری ناخواسته باشد. در قالب چنین ساختاری راهکارهای پایان دادن به جنگ یمن نیز میتواند بررسی شود. در این میان عربستان سعودی و امارات باید ضمن حفظ تعامل با ایران به دنبال بحثهای منطقهای در ابعاد وسیعتر باشند که در آن چهار کشور عرب دیگر حاشیه خلیجفارس بعلاوه عراق حضور داشته باشند.
طرفین برای کم کردن خطر وقوع یک درگیری تمام عیار و کاستن از تنشها در خلیجفارس ابزارهای دیگری نیز در اختیار دارند. گروه بینالمللی بحران سابقاً پیشنهاد ایجاد یک گفتوگوی جامع و همه شمول منطقهای را داده که با ابتکار عمل کشورهای اروپایی یا آمریکا، به همراه حمایت سازمان ملل شکل بگیرد، اما صاحبان اصلی آن در منطقه باشند. این روند میتواند به موازات مذاکرات هستهای شروع شود و به مسائلی بپردازد که در نگاه عربستان و امارات مستقیماً به امنیتشان مرتبط است. آن دسته از کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس که کمتر درگیر منازعات موجود هستند، مثل عمان و کویت، سابقاً به عنوان میانجی عمل کردهاند. در نتیجه این کشورها قادر خواهند بود با حمایت خارجی، همسایگان پرقدرت خود را با هدف جلوگیری از وقوع یک درگیری ناخواسته به پای میز مذاکرات بیاورند. عربستان و امارات گفتهاند که مخالف چنین گفتوگویی نیستند اما مایلاند ابتدا حمایت آمریکا از آن را ببینند. ایران هم قبلاً طرحی برای گفتوگوها ارائه کرد و همزمان خواستار خروج نیروهای خارجی از منطقه شد که مخالفت کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس را به دنبال داشت.
الان زمان شروع تعامل است. در جهت حفظ صلح و امنیت منطقهای حیاتیست که روابط دو جانبه را گسترش داد و به مرور گفتوگوی منطقهای را نهادینه کرد.
الگماینر: آیا بایدن چیزی برای ارائه به بنت
بجز مشکل بیشتر دارد؟
«جاناتان اس توبین»سردبیر سندیکای اخبار یهود با انتشار مقالهای در پایگاه «الگماینر» نوشت: دیدار برنامهریزی شده این هفته میان نفتالی بنت، نخستوزیر اسرائیل و بایدن رئیسجمهور آمریکا، دقیقاً همان چیزی است که این دو مرد به آن نیاز دارند. بنت به عنوان یک رهبر تازه کار بسیار میخواهد در سایر کشورهای جهان در تعامل با دیگر رهبران دیده شود و نشان دهد که او میتواند رابطه کاری خوبی را برقرار کند. بنت همچنین امیدوار است که بایدن حداقل طوری رفتار کند که انگار به نگرانیهای دولت یهود در مورد ایران توجه میکند. بیشتر از این، او امیدوار است که بایدن از هرگونه لفاظی یا اقدامی که باعث میشود اسرائیل در نظر منتقدانش ضعیف به نظر برسد، اجتناب کند. در بهترین حالت، او امیدوار است شکست در افغانستان موجب نشود که بنظر برسد اعتماد به تمایل آمریکا در زمینه حمایت از متحدانش تضعیف شده است.
بایدن خود را به عنوان یک فرد باتجربه در سیاست خارجی به ملت معرفی کرد؛ او ادعا میکرد که میتواند که اعتمادی که توسط دونالد ترامپ رئیسجمهور سابق از بین رفته بود را بازگرداند. اما فاجعه افغانستان نشان داد که ادعاهای او مبنی بر شایستگی، همدلی و صداقت بیشتر در حد حرف است تا عمل. پس بنت و تیمش نباید تحت این توهم باشند که این دیدار برای بایدن به هماناندازه برای آنها اهمیت دارد. چند عکس و برخی گفتوگوهای دوستانه با اسرائیلیها که اکثر آمریکاییها نه اطلاعی از آن دارند و نه اهمیت زیادی به آنها میدهند، به رئیسجمهور در مواجهه با بحران اعتماد کمک نمیکند.
از سوی دیگر تیم سیاست خارجی بایدن نیز هیچ انگیزهای برای تقویت جناح راست مانند بنت ندارد. آنها از خلاص شدن از دست نتانیاهو خوشحال هستند و دوست دارند برکناری وی دائمی باشد. با این حال، آنها آنقدرها مایل نیستند که بنت بتواند پیروزیهای سیاسی را به دست آورد تا بتواند نشان دهد که در واشنگتن کار بهتری نسبت به سلف خود انجام میدهد.
آنچه بنت میخواهد آغاز مذاکرات درخصوص تلاش مشترک برای مقابله با ایران است. اسرائیلیها میخواهند بایدن را متقاعد کنند که در مذاکرات جاری با ایرانیان در وین از واگذاری امتیازات خودداری کند و با ترکیبی از تحریمها و تقویت اتحادهای خاورمیانه ای، ایران را از مواضع خود به عقب براند. متأسفانه برای اسرائیل و بنت، هیچ مدرکی مبنی بر اینکه بایدن از بن بست دیپلماتیک با ایران در وین نتیجهای منطقی بهدست خواهد آورد، وجود ندارد و به همین ترتیب اسرائیلیها میدانند که بایدن از فرصت استفاده از دستاوردهای ترامپ در رابطه با توافقنامه ابراهیم استفاده نخواهد کرد.
اندیشکده «شورای آتلانتیک»:
حسین امیرعبداللهیان، ظریف نیست
«سینا عضدی» پژوهشگر روابط بینالملل در صفحه «شورای آتلانتیک» نوشت: محمدجواد ظریف در هشت سال گذشته به عنوان وزیر خارجه ایران مهارتهای منحصر به فردی داشت. ظریف با داشتن زبان انگلیسی بیعیب و نقص، اخذ مدرک از دانشگاههای معتبر آمریکایی و چندین دهه نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد از توانایی کافی برای هدایت سیاست آمریکا و تلاش برای شکستن شکاف چهار دههای بین واشنگتن و تهران برخوردار بود. جایگزین وی، اما به نظر میرسد برای اجرای سیاست «مقاومت» متمرکز بر تقویت شرکای ضدآمریکایی ایران در خاورمیانه مناسبتر است. حسین امیرعبداللهیان طرفدار نگاه به شرق درجهت گیری سیاست خارجی در ایران است. انتظار میرود امیرعبداللهیان بر تقویت روابط ایران با شرکای منطقهای مانند سوریه و شبه نظامیان تحت حمایت ایران در عراق و یمن تمرکز کند.
مانند بسیاری از محافظهکاران ایرانی، امیرعبداللهیان از سیاستی که بیشتر با چین مطابقت دارد تا آمریکا و اروپا حمایت میکند. در فوریه 2021، او به تلویزیون دولتی ایران گفت: «باید در نظر داشت که ما در آسیا واقع شده ایم... کارشناسان معتقدند دهههای آینده متعلق به آسیا است.» در جاهای دیگر، او مدعی شد که حتی غرب و آمریکا توجه خود را به شرق معطوف کردهاند. وی گفت که این بدان معنا نیست که ایران نباید سیاست خارجی خود را متعادل کند بلکه باید استقلال سیاسی خود را حفظ کند. انتصاب امیرعبداللهیان باید در چارچوب وسیع تری از سرخوردگی ایران از برجام و دسترسی به غرب مورد توجه قرار گیرد. وی از ناتوانی اروپا در جبران خسارت ایران پس از خروج یکجانبه دولت دونالد ترامپ از برجام در سال 2018 ابراز نارضایتی کرده است. وی در مورد تجربیات خود در مورد مذاکره با اروپاییها در سال 2020، مدعی شد که با وجود حسن نیت اروپاییها، استراتژی آنها در قبال لغو تحریمهای ایران قدرتمند، موثر نیست.
به طور خلاصه، بر خلاف سلف خود که از سوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بیاعتماد شد و اغلب به حاشیه رانده شد، باید همکاری بیشتری میان آنچه که ظریف «دیپلماسی و میدان جنگ.» مینامید بوجود آورد.
اندیشکده کارنگی: پاشنه آشیل تهران چیست؟
«مرکز کارنگی خاورمیانه» در مصاحبهای با «فاطمه امان» کارشناس مسائل ایران، افغانستان و خاورمیانه نوشت: ناشناختههای زیادی در مورد نسل جدید طالبان که به تازگی قدرت را در افغانستان به دست گرفتهاند وجود دارد. رهبری طالبان شامل جانبازان دولت طالبان در دهه 1990 و شخصیتهای بسیار جوانتر است. ساختار گروه شفاف نیست و پر از ابهام است. من فکر میکنم این منبع نگرانی همه است و نه فقط ایران. با
روی کار آمدن دولت اسلامی در افغانستان این امر نه تنها سرمایهگذاریهای ایران در افغانستان را تهدید میکند بلکه مرزهای شرقی ایران را نیز به طور جدی در معرض خطر قرار میدهد. ممکن است ایران در سال 2015 با ظهور داعش به این نتیجه رسیده باشد که دولت افغانستان آنقدر قوی نیست که بتواند این تهدید را شکست دهد. این امر ممکن است تهران را وادار به تقویت روابط خود با طالبان و همچنین تلاش برای گردهم آوردن طالبان و دولت افغانستان برای مذاکرات صلح کرده باشد. از سوی دیگر حکومت طالبان بدون سازوکار تقسیم قدرت هرگز با منافع ملی ایران مطابقت نداشته است. طالبان چند جناحی هستند و ایران سعی کرده با نزدیک شدن به برخی جناحها نفوذ خود را در داخل این گروه افزایش دهد، اما هنوز به طور کلی نسبتبه طالبان مشکوک هستیم. اساساً، دولت ائتلافی با مشارکت طالبان میتواند نتیجه خوبی برای ایران باشد. دولتی که فقط توسط طالبان اداره میشود جنبههای ناشناخته بسیاری دارد و میتواند نفوذ رقبای عرب ایران در افغانستان را افزایش دهد، جنگ داخلی را در این کشور دامن بزند و منجر به رشد سایر شبه نظامیان شود.
ایران، چین و روسیه از حضور نیروهای آمریکایی در افغانستان و رویارویی ارتش آمریکا با گروههای شبه نظامی در آنجا بهره مند شدند، حتی در صورتی که حضور آمریکا را مسئول درگیری در این کشور میدانستند. ایالات متحده در حال پایان دادن به حضور خود است و خلاء امنیتی ناشی از خروج نیروها به راحتی توسط گروههای شبه نظامی و نیروهای تروریستی خارجی پر میشود. جالب اینجاست که همه این بازیگران منطقهای خروج آمریکا را «غیرمسئولانه» میخوانند.
افغانستان میتواند پاشنه آشیل ایران باشد. ایران چندین پایگاه نظامی جدید در امتداد مرز شرقی خود ایجاد کرده است و از نزدیک وضعیت افغانستان را زیر نظر دارد. علاوهبر این، با افزایش آشفتگی در افغانستان، نگرانیهای تهران در مورد عملیات تروریستی در داخل ایران افزایش یافته است. دوستان عرب ایران احتمالاً نمیتوانند در زمینه افغانستان به ایران کمک زیادی کنند.
اهمیت افغانستان برای ایران شامل امنیت مرزها، آبهای مرزی مشترک و موضوع قاچاق مواد مخدر است. ایران مسیر اصلی قاچاق مواد مخدر از افغانستان به اروپا است. افغانستان درسی برای آموزش به دیگر کشورها دارد، یعنی اینکه دولتی که وجودش به حضور نیروهای خارجی بستگی دارد، میتواند با خروج این نیروها به راحتی سقوط کند. این موضوعی است که روسها با حضور خود در سوریه و ایرانیان با حضور در عراق و سوریه باید آن را در نظر بگیرند.