همصدایی۱۸۰ شبهکارشناس با ترامپ و نتانیاهو در پوشش بیانیه اقتصاددانان!
سرویس اقتصادی-
در حالیکه مردم ایران در یکسال اخیر، شاهد اتفاقات ناگوار پیدرپی حاصل از مماشات دولت با آمریکا به نام مذاکره، تعامل با منطقه و... هستند و بهویژه پس از حمله نظامی آمریکا و اسرائیل، خواهان تغییر رویکرد اساسی در سیستم اجرائی کشور شدهاند، جمعی از مدعیان اقتصاددانی و استادی دانشگاه و طرفدار همان دولت که گویی اصلاً در جامعه حضور ندارند با انتشار بیانیهای خطاب به رئیسجمهور، خواستار آزادی زندانیان سیاسی و فعالسازی مجدد مسیر دیپلماسی با غرب برای بهبود اقتصاد کشور شدند!
به گزارش کیهان؛ دیروز سهشنبه ۱۷ تیرماه جمعی 180 نفره از مدعیان اقتصاددانی و استادی دانشگاه که گویی در جامعه و میان مردم حضور ندارند و متوجه نیستند که شعارهایی چون مذاکره، دیپلماسی و... از 23 خرداد (تجاوز نظامی اسرائیل با همکاری آمریکا) به بعد به منفورترین واژگان در میان مردم تبدیل شده، با انتشار بیانیهای خطاب به مردم ایران و مسعود پزشکیان، رئیسجمهور، ضمن اشاره به آنچه «هزینههای سنگین جنگ» و «بحرانهای ساختاری در حوزههای اقتصاد، سیاست و روابط خارجی» خواندهاند خواستار آزادی زندانیان سیاسی بهعنوان پیششرطی برای تأمین امنیت، ثبات و توسعه پایدار ایران شدند.
این افراد غایب از جامعه، در حالی پای این بیانیه که ایران را مسبب جنگ اخیر میداند! امضا کردهاند که سران آمریکا و اسرائیل و برخی از رسانههای غربی مانند والاستریت ژورنال و نیویورک تایمز طی ماههای گذشته به صراحت اذعان کردهاند که گفتوگوها و مذاکرات صرفاً پوششی برای پیشبرد سایر اهداف غرب، از جمله فشارهای رسانهای و امنیتی، بوده است. با این حال در بخش دیگری از این بیانیه، نویسندگان با تأکید بر ضرورت فعالسازی مسیر دیپلماسی، اعلام کردهاند: «توصیه مؤکد ما آن است که برای خروج از شرایط بهوجود آمده، مسیر دیپلماسی و مذاکره سازنده با آمریکا و اروپا فعال شود تا از بروز مجدد جنگ و تداوم اعمال فشارهای اقتصادی جلوگیری شود.»
مردم خواهان کنار رفتن جریان بیانیهنویسان
اصل توجه به این بیانیه از اساس زیر سؤال است. مردم ایران، دیگر حوصله این افراد و جریان سیاسیشان را فارغ از اینکه چه میگویند ندارند و رویگردانی از آنان را میتوان از کنش و واکنش و اظهارات مردم کاملاً حس کرد.
مردم ایران در یکسال اخیر و پس از روی کار آمدن طالبان افراطی مذاکره، شاهد وقوع پیدرپی اتفاقات ناگوار هستند که آخرین آن، خدشهدار شدن امنیتشان بود. این اتفاقات تماماً به دلیل مماشات دولت و حامیان آن با آمریکا و رژیم صهیونی به نام مذاکره، دیپلماسی و... و با بهانههایی چون «گرفتار نشدن در تله جنگ» و... است. اگر اصرار آنها به مذاکره نبود، قطعاً دشمن صهیونی در میانه مذاکره با آمریکاییها جرأت تجاوز را پیدا نمیکرد.
این جریان با انتشار مطالبی همچون «پول مردم ایران به سوریه» میرود و... موجب انحراف افکار عمومی از درآمدهای صادراتی کشور از منطقه و از جمله محور مقاومت شد تا مردم متوجه نشوند که چند برابر هزینهای که در منطقه صرف میشود، برای ایران و کل منطقه امنیت و دستاورد اقتصادی به همراه داشته است.
تمام اتفاقاتی که این جریان، مسئولان را از وقوع آن در صورت پاسخ قوی به ترورها و تجاوزات اسرائیل منصرف کردند، رخ داد و کشور هم چوب را خورد هم پیاز را. مردمی که امنیتشان خدشهدار شده اما دیگر جایی برای عقبنشینی و مماشات نمیبینند؛ حالا خواهان پاسخگویی عوامل تضعیف ایران در یکسال اخیر هستند.
همانها که معماران دهه سوخته اقتصاد ایران هم بودهاند و در طول یکسال اخیر بیبرقی، جهش دستوری نرخ ارز و همه کالاها و خدمات، تعلل در ساخت مسکن ملی و اجرای برنامه هفتم در ارائه زمین به مردم و... را رقم زدهاند. همانها که در دولتهای سازندگی و اصلاحات کمر مردم را شکستند.
این جریان سازشکار و ناکارآمد که با تصمیمسازیهای خود، احساس ضعف ایران در طرف مقابل را پدید آورد و موجب تجاوز دشمن شد همچنان اصرار به ادامه این روند دارد اما مردم از 23 خرداد به این سو خواهان هوای تازه در سیستم تصمیمسازی و تصمیمگیری و اقدام، بخصوص در نهاد اجرائی کشور هستند. آنها خواهان رویکردی در دولت هستند که نه تنها مانع قوت گرفتن دوباره ایران و محور مقاومت (محور امنیت مردم ایران و خاورمیانه) نشوند بلکه به آن قوت بخشند. کسانی که اقتصاد ایران را به قیمت گدایی رابطه با غرب، بیش از این تخریب نکنند. اقتصاد ایران ابتدا با تکیه بر توان داخلی و سپس پیوندهای عملی و مؤثر با همسایگان، گروه قدرتمند و ثروتمند بریکس و دیگر کشورهای مستقل باید خود را از تله غرب گرایان رها سازد تا به شکوفایی برسد.
نامه مردودشدهها
فارغ از بررسی محتوا و نقد آن، برای ارزیابی درجه اعتبار چنین نامههایی میتوان به سابقه نامههای گذشته و تطبیق واقعیت با پیشبینیهای این طیف رجوع کرد به نحوی که به عنوان مثال در سال ۱۴۰۱ نیز جمعی متشکل از همین چهرهها در نامهای خطاب به رئیسجمهور وقت، شهید رئیسی، با انتقاد از جهتگیریهای اقتصادی دولت، هشدار داده بودند که در صورت ادامه سیاستهای فعلی، نرخ تورم در کشور ممکن است به ارقام سهرقمی برسد.
این ادعا در حالی مطرح شده بود که دولت سیزدهم، در ابتدای کار خود در مردادماه ۱۴۰۰، با تورم سالانه ۴۵ و هفت دهم درصدی بهجا مانده از دولت حسن روحانی مواجه شد. با وجود تحریمها، فشارهای ارزی و جنگ اوکراین، دولت شهید رئیسی موفق شد روند تورم را مهار کرده و در مردادماه ۱۴۰۳ این نرخ را به 34 و هشت دهم درصد برساند؛ رقمی که تا پایان دولت سیزدهم در مسیر کاهش قرار داشت و نوید ثبات نسبی در شاخصهای کلان اقتصادی را میداد اما با روی کار آمدن دولت چهاردهم، معکوس شد.
برخی از افراد کلیدی که تحت پوشش اقتصاددان، بیانیه اخیر را امضا کردهاند، در واقع اجزای سازوکار تصمیمسازیهای سیاسی و اقتصادی دولتها در سالهای گذشته بودهاند که با آدرسهای غلط، نظام تصمیمگیری کشور را دچار اختلال کردهاند، ولی امروز به جای پاسخگویی، طلبکار شده و میخواهند یک بار دیگر کشور را به چاه تصمیمات نادرست خود بیاندازند.
در میان امضاکنندگان این نامه، نامهای آشنایی همچون عباس آخوندی؛ وزیر راه و شهرسازی دولت حسن روحانی نیز به چشم میخورد؛ فردی که از جمله دیدگاههای اقتصادیاش، مزخرف خواندن طرح مسکن مهر و افتخار به نساختن حتی یک واحد مسکن در دوران مسئولیت، 10 برابرشدن قیمت خانه و خارج شدن مالکیت مسکن از سبد خانوار بوده است.
همچنین افرادی چون مسعود نیلی، روغنی زنجانی، حسین عبده تبریزی و موسی غنینژاد از معماران وضع موجود اقتصاد ایران هستند و نقش بسزایی در انداختن ایران در تله غرب گرایی و جلوگیری از پیوندهای مؤثر با چین، روسیه، اندونزی، همسایگان و منطقه داشتهاند.
بررسی محتوای نامههای این گروه از مدعیان اقتصاددانی و مقایسه آن با واقعیتهای آماری این پرسش را پیش میکشد که تحلیلهای این طیف تا چه اندازه با واقعیات اقتصادی کشور همخوانی دارد.
یکی از اهداف آمریکا از ناامنسازی ایران به منظور مهار چین، روسیه و حتی هند است. این مسئله، بخش غیرقابلانکاری از معادله امنیتی ایران است اما نامه از این متغیرهای اساسی صرفنظر میکند و تصویری سادهسازیشده ترسیم میکند.
همچنین گفتنی است دهها نفر از از نویسندگان اساساً تخصص و صلاحیت لازم برای اظهارنظر در مورد مسائل مهم اقتصادی و سیاست بینالملل را ندارند؛ نظیر افرادی که باستانشناسی خواندهاند و نامه را امضا کردهاند ولی این نامه با عنوان بیانیه اقتصاددانان و اساتید دانشگاه در فضای مجازی دست به دست شد!
درباره افراد به اصطلاح اقتصاددان امضاکننده هم گفتنیهایی وجود دارد. تنها به عنوان نمونه، ۱۳ نفر از آنها، اساتید دانشکده اقتصاد علامه هستند که 11 نفرشان بازنشسته شدهاند و جالب اینکه خیلی از آنها در سالیان گذشته مسئولیتهای رده بالا داشتهاند. حالت خوشبینانه این است که یک سری تفکرات قدیمی از آدمهای قدیمی که هیچگاه حرف نو نداشتهاند در قالب بیانیه بازنشر شده است.