بریدن و گریختن از غیرخدا
اسلام حقیقی زمانی ظهور میکند که انسان تنها بنده خدا باشد و از غیرخدا بریده و به سوی او فرار کند.
در اصطلاح قرآنی از بریدن و انقطاع از غیرخدا، بهعنوان «انابه» یاد شده و واژه «انیبوا» یا «منیبین» بهکار رفته است؛ یعنی یا انقطاع را صفت ذات خویش کنند یا دستکم این انقطاع را شروع کنند و به فعلیت درآورند.
البته بسیاری از مردم هنگام مشکلات و مصیبتها به این حالت انقطاع میرسند و حتی چنان پافشاری در حالت دارند که صفتشان میشود، ولی وقتی پس از مدتی مشکل برطرف شد، دوباره به سوی غیرخدا میروند یا به اسباب حل مشکل، اصالت میبخشند و اینگونه دچار شرک جلی یا خفی میشوند.(روم، آیه 33)
اما لازم است این حالت و صفت را حفظ کرد و با تقوای الهی و انجام اعمال نیک بهویژه نماز از هرگونه شرک در آینده خارج شد؛ چنانکه خدا میفرماید: مُنِیبِینَ إِلَیْهِ وَاتَّقُوهُ وَأَقِیمُوا الصَّلَاهًَْ وَلَا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِینَ؛ به سویش منقطع شده و بریدگان باشید و از او تقوا و پروا بدارید و نماز را برپا کنید و از مشرکان مباشید.(روم، آیه 31)
انسان اگر بخواهد رها شود و به خدا بپیوندد، نخست میبایست اهل انابه و انقطاع شود و سپس اسلام خویش را با تسلیم در برابر خدا به نمایش گذارد.(زمر، آیه 54) و پس از اینکه از غیر به شکل فعلی یا اسمی و صفت بریده و انقطاع یافت، آنگاه به سمت خدا «فرار» کند تا از دسترس خدایان دیگر خارج شود؛ چنانکه قرآن از زبان پیامبر(ص) میفرماید: به سوى خدا بگریزید که من شما را از طرف او بیمدهندهاى آشکارم؛ و با خدا معبودى دیگر قرار مدهید که من از جانب او هشداردهندهاى آشکارم.(ق، آیات 50 و 51)
بهنظر میرسد که عالیترین مرتبه تقوا همین تقوا از غیرخدا در قالب انقطاع و فرار باشد؛ زیرا دیگر جز خدا برایش هیچ جایگاه و اهمیت و ارزشی ندارد و دل در گرو خدا دارد و واله و حیران اوست.