خشم فانتزیک (هالیوود زیر ذرهبین)
فاطمه قاسمآبادی
در حال حاضر، با بیشتر شدن مشکلات اقتصادی و بالا رفتن جرایم و ناامنی در دنیا و بخصوص در کشورهای غربی، مردم دچار خشمهای فروخورده بسیاری شدهاند.
این احساسات سر خورده که به خاطر عدم عدالت اجتماعی، امنیت، آرامش و... بهوجود آمده است، این طور که پیداست، قرار نیست برای رفعشان از طرف دولتها، برنامهریزی خاصی شود، البته کاملا طبیعی است که دولتها در نظام سرمایهداری، تنها از مردم استفاده ابزاری کنند و در جهت منافع سرمایهداران، زندگی را هر روز برای مردم عادی سختتر نمایند، به جای اینکه به کمکشان بروند.
در این خصوص هالیوود مثل گذشته با راهکارهای تکراریاش به میدان میآید و قهرمانان به ظاهر معمولی و قابل لمس را در قالب شخصیتهای آسیب دیده و معمولی که میتوانند به مرور کارهای خارق العاده بکند را، به خورد مخاطبینش میدهد.
فیلم «هیچ کس» محصول سال 2021 آمریکا به کارگردانی «ایلیا ویکتوروویچ نایشولر»کارگردان روسی و یهودیتبار است که در قالب زندگی یک مرد میانسال به ظاهر معمولی، قهرمان آمریکایی خشمگین و بیرحمی را به تصویر میکشد که به جنگ دشمنان خانواده و مردم کشورش میرود.
داستان سرباز سابق
داستان فیلم هیچ کس، در مورد مرد میانسالی به نام «هاچ» است که در ظاهر پدری بسیار آرام و بیحاشیه است که در حومه شهر با خانوادهاش زندگی میکند.
هاچ مردی است که گذشته نامعلومی دارد و به نظر میرسد که خشمی شدید در درونش نهفته است. یک شب که به صورت تصادفی دو دزد به خانه او میآیند و هاچ به جای تنبیه این دزدان، مقداری پول به آنها میدهد و سعی میکند بدون زد و خورد از شر آنها خلاص شود، با سرزنش و نگاه عصبانی پسرش روبرو میشود که توقع داشته پدرش زمانی که فرصت داشته با دزدها مقابله کند و به آنها آسیب برساند....
هاچ بعد از این ماجرا گویی خشمهای فرو خردهاش آزاد شده باشند، به سراغ دزدان خانهاش میرود و بعد از آنهاچ که در واقع مامور مخفی سابق آمریکایی است، خیلی اتفاقی با مافیای روسی درگیر میشود و این خشم فروخورده فوران میکند و در ادامه داستانی بیرحمانه شروع میشود و راه خونینی باز میشود که در نهایت هاچ را مجبور به مقابله با چیزهایی میکند که روزگاری پشت سر گذاشته بود....
خارجیهای دردسر ساز
در فیلم «هیچ کس»، نگاه به خارجیها(مکزیکیها، روسها و...) به عنوان افرادی شرور که زندگی سفید پوستان را در آمریکا مختل کردهاند، به تصویر کشیده میشود.
دزدان خانه هاچ که باعث میشوند این مامور توبه کرده، دوباره اسلحه به دست بگیرد و به دنبال خشم و خشونت برود، رنگین پوست هستند که کبریتی بر انبار باروت هاچ میاندازند.
بعد از این برخورد، هاچ با مافیای روسیه و روسهایی روبرو میشود که با پولشویی و هزار جنایت دیگر، اقتصاد و امنیت کشورش را به خطر انداختهاند و اینجاست که هاچ بار دیگر دست بکار میشود و با خونسردی و بیرحمی کامل که از مشخصههای قهرمانان آمریکایی کلاسیک است به جنگ به اصطلاح دشمنان وطنش میرود و یک نفره کار لشکری را تمام میکند و با موفقیت بدون اینکه حتی خط و خشی بر صورتش بیوفتد، شر مافیای روسی را میکند!
در چند سال اخیر، خیلی بیشتر از زمان جنگ سرد، بین روسیه و آمریکا، ورود مافیای روسی و خلافکاران روسی را که خطری برای مردم آمریکا هستند، در هالیوود میبینیم.
این خلافکاران که سرانجام به دست مردم و نیروهای آمریکایی به سزای اعمال شان میرسند، دیگر به کلیشههای غیر قابل انکار در فیلمهای اکشن و جاسوسی هالیوودی تبدیل شدهاند.
فیلم هیچ کس با بازی «باب ادنکیرک» مخاطبین آشنا با دنیای سریال را به یاد صحنههایی از سریال «بریکینگ بد» میاندازد که در آن سریال هم ادنکیرک، جزو بازیگران اصلی بود و با مافیا رابطه تنگاتنگی داشت و به خاطر پول از سرمایه خلافکاران محافظت میکرد.
ادای خشم
فیلم «هیچ کس»، سعی دارد به مخاطبینش القا کند که هاچ به عنوان شخصیت اصلی، در زندگیاش، خشمهای فرو خوردهای دارد که به یکباره فوران میکند ولی این امر به هیچ وجه در شخصیت پردازی هاچ جا نیفتاده است.
هاچ مردی به ظاهر معمولی است که هیچ کدام از مشکلات واقعی یک مرد کارمند معمولی که در آمریکا زندگی میکند را ندارد. او کاری با ثبات، خانوادهای شاد و سالم دارد که درگیر هیچ یک از مشکلات مالی و روانی معمول در بین خانوادههای آمریکایی نیستند، پس این مثلا خشم فرو خورده از کجا میآید؟
واقعیت این است که در بیش از نیمی از آثار قهرمانپردازانه آمریکایی قهرمان ماجرا در ابتدا فردی معمولی و حتی دست و پا چلفتی به نظر میرسد و در ادامه قهرمان آمریکایی شگفت انگیز، از دل همین هیچ کسهای معمولی زاده میشود، در فیلم «هیچ کس» هم روال مانند سابق است و یک هیچ کس تبدیل میشود به بزن بهادر ماجرا... البته قسمت اول زندگی این قهرمان باید طوری باشد که مردم عادی هم بتوانند با آن هم ذات پنداری کنند.
هاچ به خاطر ظاهر و فیزیک معمولی خود و همچنین داشتن یک خانواده و زندگی کاملا عادی و روزمره در میانسالی گزینه خوبی برای مخاطبینش است که بتوانند با وی هم ذات پنداری کنند. مخصوصا که در زندگی عادی کسانی با این خصوصیات معمولا از جانب اجتماع جدی گرفته نمیشوند اما چیزی که در زندگی هاچ غیر عادی است خشم فرو خوردهای است که باید از دل مشکلات واقعی در وجود این شخصیت انباشته شود اما گویی کارگردان سعی کرده زندگی هاچ را عادی به تصویر بکشد و به جایش منشاء خشم هاچ را به مخاطبین فیلم واگذار کند که اکثرا در زندگی خود بار مشکلات مالی و عاطفی واقعی آنها را از پا در آورده است.
کلیشه موفق
فیلم «هیچ کس» با بودجه 16 میلیون دلاری چیزی حدود 48 میلیون در گیشه فروخت و به فیلمی پر سود به نسبت بودجهاش تبدیل شد. باب ادنکیرک، که علاوهبر بازی در نقش اصلی، تهیهکننده فیلم هم بوده است، فیلم هیچ کس را یک موفقیت در کارنامه تهیه کنندگیاش میداند.
این موفقیت در گیشه برای فیلمی که بدون هیچ هوشمندی و حرف تازهای، قهرمان آمریکایی کلاسیک را تکرار میکند، نشان میدهد هنوز هم بخشی از مردم آمریکا به هم ذات پنداری با قهرمانان خیالی برای تحمل زندگی و مشکلات روزمرهشان نیازمند هستند و از این رو تهیهکنندگان همچنان به ساخت این نوع فیلمها و قهرمانان بزن بهادرشان برای قشری از مردم، ادامه میدهند.