تصویر روز-
سی و نهمین جشنواره فیلم فجر درحالی آغاز شده است که امسال بهدلیل شرایط ویژهاش، با بحرانهای بیشتری همراه شده است. یعنی علاوه بر تمام مشکلات وارده به جشنواره فجر در دورههای اخیر، از جمله بیهویتی و فقدان نقشه راه و چشم انداز و عدم تأثیرگذاری و جریانسازی بر سینما، اینبار اصل برگزاری این جشنواره زیر سؤال است. در حالی که بسیاری از جشنوارههای مهم و معتبر جهانی، بهدلیل شیوع ویروس کرونا یا لغو شده و یا زمان برگزاری خود را به چند ماه بعد موکول کردهاند، متولیان جشنواره فجر سیونهم، اصرار داشتند که این جشنواره در همان زمان خودش برگزار شود. هر چند که دعوت از اهالی رسانه و مردم برای حضور در برنامههای نمایش فیلم جشنواره امسال، محدود شده است و تعداد کمتری در سینماهای نمایشدهنده آثار حاضر میشوند اما واقعیت این است که کنترل تام و تمام برای رعایت دستورالعملهای بهداشتی در این گردهمایی، بسیار دشوار است. چنانکه هر ساله، غیر از دو سه روز اول، شاهد حضور بیش از حد مهمانان و علاقهمندان جشنواره در محل مرکزی نمایش فیلمهای جشنواره بودهایم. آیا امسال شاهد کنترل و عدم حضور افراد فاقد کارت خواهیم بود؟ روزهای آینده معلوم خواهد شد.
جشنواره فیلم فجر امسال، توأم با انتقادهای فراوانی آغاز شده است. یکی از تعاریف حداقلی و خنثی از این رویداد، نمایش ویترین تولیدات یکساله سینمای ایران است. اما طی سالهای اخیر، شاهد کوچکسازی جشنواره بودهایم بهگونهای که اغلب فیلمهای مهم و برجسته سینمای کشور، خارج از جشنواره فجر به نمایش درمیآیند. امسال با تقلیل یافتن آثار به 16 فیلم، عملاً حتی همین تعریف حداقلی و ویترینی هم از جشنواره فیلم فجر سلب شده است!
سجاد مهرگان، منتقد و پژوهشگر سینما درباره این جشنواره میگوید: «جشنوارهها در ایران کارکرد عجیبی پیدا کردهاند. جشنواره محلی برای نمایش دستاوردها، ویژگیها و دغدغههای سینمای یک کشور است اما در ایران کارکرد جشنوارهها، نمایش بیلان کاری مدیران شده است؛ بهویژه در دوران دبیری آقای داروغهزاده، جشنواره فیلم فجر به این سمت رفت که ارائه یک ویترین خنثی به بالادستیها باشد.»
رویکرد خنثی و بدون جریانسازی، آن هم دقیقاً در شرایطی که جشنوارههای جهانی به سمت پویایی و فعالیت در حوزههای سیاسی و ایدئولوژیک رفتهاند، یکی از شاخصههای فعلی جشنواره فجر است. در سالهایی که ایران به مرکزی برای بسیاری از فعل و انفعالهای صحنه بینالملل است؛ ازجمله ترور حاج قاسم سلیمانی و تقابل کشورمان با دشمنان خونخواری چون رژیم صهیونیستی و داعش در فرامرزها، ماجراجوییهای آمریکا علیه ایران و ایستادگی تمامقد جمهوری اسلامی در برابر مظالم سلطهگران جهان، وضعیت ناگوار ملتهای مظلوم جهان بهویژه یمن و... اما جشنواره فیلم فجر که باید محلی برای بازنمایی سینمایی اینگونه اتفاقات باشد، در سکوت تمام به سر میبرد. یکی از انتقادات به این جشنواره، پوستر بیحس و حال آن است. بسیاری معتقدند که این پوستر، تناسبی با یک جشنواره سینمایی که ازقضا به مناسبت سالگرد پیروزی یک انقلاب برگزار میشود ندارد. اما از آنجایی که پوستر، نشاندهنده رویکرد و محتوای یک جشنواره است، شاید بتوان کار دو هنرمند خالق این پوستر را مثبت ارزیابی کرد. چرا که با این پوستر نشان میدهند که از این دوره از جشنواره فجر نیز نمیتوان انتظار کار بزرگ و مهمی را داشت.
محمدرضا محقق، منتقد و مدرس سینما نیز درباره جشنواره فیلم فجر به کیهان گفت: راستش در تمام این سالها جشنواره فجر برای من مرتباً رنگ باخت؛ عادیتر و کسلکنندهتر، بیهیجانتر، خنثیتر، بیطعمتر، کشدارتر، قابل پیشبینیتر و... خیلی «تر»های دیگر شد! تا جایی که در چند سال اخیر رسما رغبتی برای حضور در جشنواره فجر نداشتهام. او درباره دلیل این بیانگیزگیاش از حضور در جشنواره فجر سالهای اخیر بیان میکند: جشنواره فجر بیهویت، بیبرنامه و باری به هر جهت است. بعد از 39 دوره، پر از اشکالهایی است که متعلق به جشنوارههای نوپاست. این جشنواره به شدت خنثی است و محافظهکار. در دورههای اخیر بهویژه هیچ رویکرد و برنامهریزی و فکر و عقبهای را نمیتوان در پس آن دید جز همان گعده و سفرهای که گویی برای پر شدن بیلان کاری مسئولان و البته تقسیم غنائم برگزار میشود و... دیگر هیچ.یا جابجا شدن بیدلیل فیلمها، یا حذف برندگان سیمرغ در آخرین لحظهها یا اصلا خود «کاخ» جشنواره و... به هر حال ما کار و عشقمان نوشتن نقد است و تا حدودی در مورد سینمای ایران مجبوریم برویم جشنواره فجر و فیلمها را ببینیم ولی انصافا این رسم برگزاری مهمترین جشنواره هنری کشور، آن هم پس از این همه سال
تجربه، نیست!
محقق در پایان به نکته جالبی هم اشاره میکند: بعد از جشنواره در چند دوره اخیر که در نوع خود و در حیطه اعتراضها بهخصوص اعتراض به ناداوریها، بیمانند و منحصربهفرد است، داوطلبانه و شخصی، تمام مطالب مربوط به نقد و تحلیلهای رسانههای مختلف و متنوع کشور را درباره جشنواره بررسی کردم. از همه رسانهها از «هفت» تلویزیون تا کیهان و شرق و همه و همه. نتایج جالب بود: شاید چیزی حدود بیش از 80 درصد مطالب در نقد، هجو، تقبیح و علیه جشنواره و بهخصوص اجرایش بود! یعنی همه از چپ و راست و دوست و دشمن از این جشنواره ناراضی بودند! نمیشود اینها را ندیده گرفت و بعد خودمان از خودمان تشکر کنیم و برای هم گل بفرستیم که وای چقدر ما خوب بودیم و...! من همه اینها را از چشم جشنواره و مجریانش میبینم؛ هر یک به سهم خود و به اندازه مسئولیتی که داشتهاند! اما آیا آنها هم چشمی و گوشی برای دیدن و شنیدن واقعیتها و حقیقتها دارند؟