باز هم فیل روزنامه شرق یاد هندوستان کرد!(اخبار ادبی و هنری)
روزنامه شرق در سرمقاله دیروز خود به بهانه طرح مسئله اجماع ملی و بهحساب آوردن روشنفکران، به تمجید و تجلیل از دوران رضاخانی پرداخت! این در حالی است که حتی آنانی که رضاخان را روی کار آوردند، هم آنچنان که روزنامه شرق، به اصطلاح نوشابه برای این موجود باز کرده، هندوانه زیر بغلش نمیگذارند!
سرمقالهنویس شرق در حالی خدمات به اصطلاح عمرانی رضاخان را مانند مثلا سخنگوی دولتش سیاهه میکند که پس از انتشار اسناد و مکتوبات بسیاری که طی این سالها حتی از طرف مراکز اسنادی و آکادمیک غرب رخ داده، دیگر کسی دولت رضاخان یعنی اولین دولت دستنشانده یا عروسکی تاریخ ایران (Puppet State) را الغاکننده انحصار خارجیان یا احداثگر راهآهن و جاده و کارخانه و از این قبیل چیزها نمیخواند.
کافی بود نویسنده برخی کتابهای این حوزه مثل کتابهای دکتر محمدقلی مجد و یا مجموعه اسناد وزارت امور خارجه انگلیس و یا حتی وصیتنامه اردشیر ریپورتر و خاطرات ژنرال آیرونساید و یا خاطرات ژنرالهای انگلیسی و آمریکایی در طی جنگ دوم را مطالعه میکرد تا دریابد چگونه آن جادهها و راهآهن مورد ادعای ایشان ساخته شد تا اندکی بعد مورد استفاده کامل نیروهای متفقین قرار بگیرد. راهآهنی که حتی بنا به گفته دکتر مصدق در مجلس همان زمان، احداثش خیانتی آشکار به ملت ایران بود.
متأسفانه سرمقالهنویس روزنامه شرق درک درستی از تفاوت رضاپالانی و امیرکبیر ندارد که آنها را با یکدیگر مقایسه کرده، چرا که نمیخواهد یا نمیتواند دریابد اساسا یک عامل دستنشانده خارجی مثل رضا میرپنج با یک سیاستمدار متعهد ایرانی متفاوت است و از این روست که مردم و روحانیتی که در مقابل رضاخان قرار میگیرند، دورانی در کنار امیرکبیر بودند. نویسنده حتی صریحترین منابع مستند خارجی مانند خاطرات ژنرال آیرونساید (را که میگوید من رضاخان را روی کار آوردم) و وصیتنامه اردشیر ریپورتر (که سیر تربیت و پرورش و برکشیدن رضاخان را توسط تشکیلات فراماسونری به وضوح توضیح میدهد) و کتاب پسر ژنرال آیرونساید و کتاب سر دنیس رایت و حتی مصاحبه شاپور ریپورتر با چپمن پینچر در روزنامه دیلی اکسپرس و... را نخوانده یا اساساً از آنها اطلاعی ندارد تا بتواند تحلیل درستی از رژیم رضاخانی داشته باشد.
اینک بر اساس همان اطلاعات غلط و تحریفشده که از کتابهای مخدوش و بیاعتباری مانند کتاب زیباکلام گرفته، با بافتن مقداری رطب و یابس، نتیجه میگیرد که تنها اشتباه رضا پالانی فقط کنار گذاردن روشنفکران و دگراندیشان بود و بس! و به این کشف نبوغآمیز میرسد که برای اجماع ملی امروز هم باید دست به دامان روشنفکران یا به عبارت صحیحتر شبهروشنفکران شد! غافل از اینکه همین قشر شبهروشنفکری در طول تاریخ معاصر این مملکت هماره باعث و بانی خیانت بوده و هست و فوج سربازان مستقیم و غیرمستقیم بیگانه را همین حضرات تشکیل داده و میدهند و همینها بودند که رضاخان را به سمت اعمال ضد ملی و ضد دینی سوق دادند و منتفع هم شدند.
انقلاب اسلامی هم بیش از بیگانگان از همین شبهروشنفکران لطمه خورده و ضربه دیده و شاید یکی از رموز اقتدار و پایداریاش عدم اعتماد به این قشر به قول مرحوم جلال آل احمد «هرهریمذهب» و «دیلماج خارجیها» باشد.