رســانه و آن 12 روز جنگ
عزیزالله محمدی(امتدادجو)
پیش از ورود به اصل مبحث، لازم می دانم تا نسبت به بازتعریف واژه جنگ، و جنگ ترکیبی نگاهی تازه داشته باشیم. همانطور که پیش از این هم اشاراتی شده بود؛ جنگ، گرچه در ظاهر به معنای زد و خورد تعریف می شود؛ اما در بطن خود مفهومی از تحمیل اراده طرفی به طرف دیگر را داراست که نهایتاً پذیرش و یا عدم پذیرش اراده از سمت مقابل، نتیجه جنگ را تحت عناوین«پیروزی» یا «شکست» معنا می بخشد؛ جنگ ترکیبی، مجموعه اقدامات متنوع و مختلف اجتماعی، روانی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و... است تا نتیجه تقابل نظامی و یا اراده خاص بر دیگری تحمیل شود.
و اما اصل بحث! جنگهای جهانی اول و دوم، اصطلاحاتی بسیار عمیق و تاریخی هستند که از عرصه سیاست بینالملل کلان تا بازیهای کودکانه چند کودک کارکرد دارد و بعد از اتمام جنگ جهانی دوم، نظام بینالملل و جهان بشریت همواره با این ترس و واهمه زیسته است که مبادا! «جنگ جهانی سوم» به وقوع بپیوندد، ولی واقعیت آن است که گرچه برداشت عام و حتی خواص سیاسی و بینالمللی این است که گمان میکنند ماهیت جنگ جهانی سوم نیز همانند دو جنگ ماقبل تقسیم به دو گروه متفقین یا متحدین و یا مشابه به اینها خواهد شد؛ اما، از منظر نگارنده چنین نیست و این جنگ جهانی چندی است که آغاز شده و اکنون دقیقاً اگر نگوییم در اوج آن قرار داریم؛ اما قطعا در متن و جریان آن حضور داریم.
تفاوت آنچه تحت عنوان «جنگ جهانی سوم» در اینجا مطرح میشود با دو جنگ جهانی اول و دوم در آن است که در آن دو جنگ ماهیت جنگ به طور کامل نظامی و در برخی موارد روانی بود و نهایتاً جبهههای جنگ کاملاً مشخص و جناحبندیهای متفقین و متحدین نیز برای همگان آشکار بود؛ اما آن چیزی که امروز تحت عنوان «جنگ جهانی سوم» مطرح میکنیم و تاکنون نیز از زبان هیچ کارشناس داخلی و خارجی بیان نشده است؛ آن است که این جنگ امروز بین جبهه مقاومت و بالاخص ایران با جبهه (غربی، عبری، عربی، و حتی ترکی) است که با تمام امکانات اطلاعاتی، تجهیزاتی و عملیاتی پای به این میدان گذاشتهاند و ایران و گروههای مقاومت به تنهائی در مقابل عِده و عُده این کشورها که از قضا خود را جامعه بینالملل نیز مینامند ایستاده است.
در جنگ جهانی دوم عموم جنگها روی زمین و هوا و دریا به صورت تمامعیار و دقیقا نظامی صورت میگرفت و اگر عملیاتهای فریبی هم بود در نهایت با تاکتیکهای نظامی شناخته میشد و یا نهایتاً به شایعات، جهت تضعیف روحیه جبهه مقابل و مردم بسنده میشد؛ اما! آنچه که امروز در جنگ ایران با(اسرائیل، آمریکا، فرانسه، انگلیس، آلمان، کشورهای عربی و ترکی و...) شاهد هستیم نهتنها یک جنگ نظامی تمامعیار است که به صورت سرامیکی از غزه شروع شده و تا به تهران آمده، بلکه ترکیبی از تمام علم و دانش بشری در حوزههای روانشناختی، جامعهشناختی، تمدنی، رسانهای، دانش و تکنولوژی است که در قالب جنگ ترکیبی
(Hybrid Warfare) نمایان شده و در جنگ ناجوانمردانه و ضد بشری 12روزه تحمیلی آن را از سوی رژیم صهیونیستی و آمریکا و... مشاهده کردیم.
مذاکرات سیاسی، خرید زمان و فریب، تطمیع رفع تحریم، ایجاد خلأ فرماندهی، تضعیف بنیه پدافندی با هدف قرار دادن سامانههای راداری و موشکی، تهاجم گسترده به زیرساختها و منابع انرژی و پالایشگاهها، هدف قرار دادن مستقیم صداوسیما، ترور مستقیم دانشمندان و اساتید دانشگاهی، تحریک به نافرمانی مدنی، پخش شایعات، تهدید مردم به منظور تخلیه اماکن مسکونی، استفاده از عوامل جاسوسی و خائن، استفاده از ریزپرندهها، برقراری تماسهای تلفنی تهدیدآمیز با مسئولین سیاسی و فرماندهان نظامی، تشدید بمباران و ایجاد رعب و وحشت، اقدام ناموفق برای ترور سران کشور، بهکارگیری ظرفیتهای شبکههای فارسیزبان معاند، تعیین منطقههای هدف برای بمباران، بحرانسازیهای مصنوعی، حمله به نهادهای انتظامی و مردمی، تضعیف اعتقادات، پررنگسازی قومیتها، حمله به بیمارستانها و نیروهای امدادی، انجام مصاحبههای متناقض و متضاد لحظهای، وارونهسازی اخبار، سانسور اخبار داخلی سرزمینهای اشغالی و... مجموعهای از اقداماتی بود که میتوانیم جمع آنها را به حقیقت معنا در قالب «جنگ ترکیبی» برای برتری یافتن در جنگ نظامی ببینیم که رژیم صهیونیستی با تمام ظرفیتهای ممکن و با همه توان و به همراه مداخله مستقیم آمریکا در همه ابعاد به کار گرفته بود.
مجموعه همه آن چیزی که درخصوص اقدامات جنگ ترکیبی رژیم صهیونیستی را گفتیم اگر کنار هم بگذاریم؛ باید در نهایت، نتیجه آن را در باور مردم ایران و ساکنین سرزمینهای اشغالی و مردم جهان جستوجو کنیم که بعد از این همه بهکارگیری ظرفیتهای مختلف- فارغ از نتایج ابعاد فیزیکی آشکار و پنهان- چه نگرش و چه برداشتی از مفهوم پیروزی و یا شکست در ذهن آنها برای ایران و یا آمریکا و رژیم صهیونیستی وجود آمده است. اظهر من الشمس است که مطابق اظهارنظر جمیع کارشناسان منطقه و فرامنطقهای، به دلیل عدم دستیابی رژیم صهیونیستی و آمریکا به اهداف تعیینشده، پیروز این جنگ به طور مسلم ایران- و در سایه ایجاد انسجام و وحدت ملی، این نظام حاکمیتی- و مردم ایران هستند که توانستند اراده خود را که همان مفهوم نتیجه جنگ است را به دشمنان خودشان تحمیل کنند؛ اما دشمن مقابل، بسیار غدار و باتجربه و دارای ابزار مناسب برای تغییر افکار عمومی است که با استفاه از رسانههای ماهوارهای و فضای مجازی تلاش میکند ضمن هدایت جریانهای فکری، کنترل افکار عمومی را نیز در اختیار بگیرد که در نوک این کارزار، شبکههای معاند اینترنشنال و بیبیسی و... با توجه به ماهیت فارسیزبان خود قرار دارند.
سؤال بزرگی که امروز میشود حتی از کشورهایی مثل ترکیه، عربستان، آذربایجان، انگلیس و... پرسید این است که نیاز شما به داشتن شبکههای تلویزیونی فارسیزبان و یا مرتبط به اقوام ایرانی چیست که با صرف هزینههای گزاف و با زحمت فراوان تلاش میکنید تا بر آگاهی مردم ایران بیفزاید و یا اوقات آنها را با برنامههای متنوع و جذاب پر کنید؟ این دلسوزی شما ناشی از چه چیزی است!؟
امروز این شبکهها و رسانهها در زمان مدت معروف به «خاکستری» جنگ، بهطور شبانهروزی در حال واکاوای ابعاد مختلف جنگ هستند تا به هر طریق ممکن انسجام، همدلی و اتحاد ملی شکل گرفته را دچار گسست و خدشه بنمایند؛ چرا که سرمایهگذاری بیش از دو دهه آنها از آنجایی که مکر خداوند بزرگتر از مکر آنها بود بر باد هوا رفته و نتیجه معکوس از کل برنامهریزیهای که تاکنون داشتند گرفتند؛ اما! آیا میتوان این را پایان کار برای این فصل از اقدامات رسانهای و جنگ روانی آنها در نظر گرفت؟ مسلم است که آنها با تمام توان به پیش خواهند آمد و از هر پدیده موجود و از هر اتفاق کوچک انتفاع خویش را جستوجو خواهند کرد که دوگانهسازی و یا ایجاد شبهه و تردید و یا انحراف اذهان در چارچوب راهبرد رسانهای آنها قرار دارد و به عنوان اولویت جنگ رسانهای شناخته میشود.
با این توصیف آنچه مهمتر از این جنگ نظامی است؛ باور جمعی به ماهیت تحمیل شده جنگ و نتایج آن است که دشمن از هر طریق ممکن که فرصتی در رسانههای مجازی و غیر مجازی به دست آورد سعی خواهد کرد دست به دستکاری روانی جامعه بزند و باور بر پیروزی و یا انسجام و همدلی را از بین
ببرد.
لذا ضروری است که به طور حتم هرکس در حیطه و شعاع حضور خود؛ با نظر به اهداف مشترک اجتماعی و ملی، تحت هر شرایطی که امکان تاثیرپذیری از القائات رسانههای معاند است؛ ضمن تابآوری در مقابل نظریات مخالف، با صبوری وجوه اشتراک اجتماعی و ملی و میهنی را برجسته نماید که این موضوع در طول 12 روز جنگ در قالب رفتار و بلوغ فرهنگی اجتماعی کاملاً نمود پیدا کرد و تحسین جهانیان و حتی تعجب دشمنان را برانگیخت.
در حال حاضر شاید پذیرفتن افرادی که تحت تاثیر رسانههای معاند هستند و به عنوان «متمردین» جامعه شناخته میشوند سخت باشد؛ اما اعضای جامعه به عنوان گروه غالب، باید نسبت به حفظ مبانی اصولی و منطقی تکیه داشته باشند و اولویت را در انسجام و همبستگی جستوجو کنند.
همه جنگهای بزرگی که که در طی چند قرن پیش و حتی بعد از رنسانس در اروپا وجود داشته از افکار قومی و نژادی بوده و در منطقه آسیای مرکزی و غربی نیز شاهد بودیم که چگونه این تنوع قومی و نژادی خطوط مرزی جغرافیای و محدودیتهای ارتباطی را به وجود آوردند.
امروز به طور کلی رژیم صهیونیستی و آمریکا وقتی که در سطح نبرد نظامی نتوانستند به اهداف تعیینشده دست یابند؛ از اینکه طرح تجزیه ایران را به طور جدی و مطرح کنند ابایی ندارند و تنوع قومی و نژادی را بزرگترین ابزار و انگیزه برای دستیابی به این هدف میدانند که به طور کاملاً آشکار و گسترده در رسانههای خود به ایجاد اختلاف و یا تشویق به جدایی اقوام میپردازند.
فارغ از هرگونه نتیجهای برای وقایع پیش آمده که هر کدام با هوشیاری مردم و حاکمیت خنثی شد؛ امروز اتخاذ تدبیر مناسب برای شبکههایی مثل اینترنشنال و بیبیسی و... از اوجب واجبات است. چرا که این رسانهها در قالب جنگ روانی بیشترین تاثیر را برای اجرای مراحل جنگهای ترکیبی دارند و هرچه زودتر باید برای خنثیسازی آنها چارهای اندیشید.