kayhan.ir

کد خبر: ۱۶۱۲۱۱
تاریخ انتشار : ۰۴ خرداد ۱۳۹۸ - ۲۰:۱۲
یک شهید، یک خاطره

آن ‌همه ‌ايثار




  مریم عرفانیان
شب‌های ‌خوزستان‌ برعکس روزهایش بسیار سرد است‌. زمستان بود و دو سه‌نفری از بچه‌ها در چادر خوابیده بودیم. از شدت خستگی توان اینکه برای خودمان پتو بیاوریم نداشتیم. همان‌طور خوابمان ‌برد. یک‌مرتبه در همان حالت خواب‌وبیداری متوجه ورود يك ‌نفر به ‌چادر شدم؛‌ چند پتو در دست داشت و روي ‌تك‌تك ‌بچه‌ها را خیلی آرام‌ پتو می‌انداخت و خوب ‌مي‌پوشاند. نزدیک‌تر که ‌شد، كمي ‌دقت‌ كردم. ‌با اين‌كه‌ تاریک بود شناختمش، برادر حسن ‌روي ‌همه ‌بچه‌ها را پتو انداخت ‌و خودش که دیگر پتویی نداشت ‌همان‌طور در گوشه ‌سنگر دراز كشيد. آن شب دیگر خوابم نبرد از آن ‌همه ‌ايثار يك ‌فرمانده‌ متأثر شده‌ بودم‌.
خاطره‌ای از شهید حسن انفرادی حسن‌آباد
راوی: جواد بهشتي‌، همرزم شهید