حضرت محمد(ص) تجلی کامل خداشناسی
خلیل منصوری
شناخت و تحلیل مقامات معنوی پیامبر گرامی(ص) به معنای شناخت امکانات انسانی در سیر شناختی و حرکت جوهری است؛ زیرا در آیات قرآن، پیامبر(ص)، هم به عنوان اسوه حسنه انسان و هم به عنوان مرجع و محل بازگشت و نیز غایت سیر وجودی انسان معرفی شده است. این بدان معناست که همه چیز ما از شناخت تا تحول، متجلی در وجود آن حضرت است.
نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزههای قرآنی گوشهای از حقیقت وجودی پیامبر(ص) را تبیین کرده است.
خداشناسی جامع متجلی در محمدشناسی(ص)
بر اساس آموزههای قرآنی، هیچ کس را نرسد که نسبت به خداوند شناخت صحیح و جامع پیدا کند مگر آنکه به مخلصین(به فتح لام) مراجعه کند؛ زیرا شناخت هر چیزی بسته به آن است که شخص از نوعی سنخیت و احاطه برخوردار باشد؛ چرا که شخص هیچ سنخیتی با دیگری نداشته باشد چگونه میتواند حقایق و صفات او را درک و فهم کرده و بشناسد؟ پس سخنیت عارف و معروف لازمه نخست شناسایی است.
از آنجا که در هستی تنها مخلصین هستند که با خداوند نوعی سنخیت دارند، تنها اینان هستند که میتوانند خدا را به نحو صحیح و جامع بشناسانند و سپس آنچه را شهود کردهاند توصیف کنند و انسانهای دیگر را به علم حصولی با خدا آشنا سازند. خداوند در آیات ۱۵۹ و ۱۶۰ سوره صافات میفرماید: سُبْحَانَ الله عَمَّا یَصِفُونَ إِلَّا عِبَادَ الله الْمُخْلَصِینَ؛ پاک و منزه است خداوند از آنچه توصیف میکنند مگر بندگان مخلص خداوند.
این بندگان مخلص هر کسی باشد بیگمان حضرت محمد(ص) سرآمد ایشان و سپس اهلبیت عصمت و طهارت آن حضرت(ص) خواهند بود. اینان به سبب آنکه در سیر وجودی در غایت بودند، امکان این را دارند که خدا را به نحو اصلح و اتم بشناسند و توصیف و معرفی کنند.
خداوند در آیات قرآن بیان میکند که پیامبر(ص) در نزدیکترین مکانت معنوی نسبت به خداوند قرار گرفته است به گونهای که نزدیکتر از آن تصور، امکانپذیر نیست.(نجم، آیات ۸ و ۹)
البته کسی نمیتواند محیط بر خداوند باشد و بر او احاطه یابد تا بتواند خداوند را معروف کامل و مطلق خود کند و خود بدان عارف مطلق گردد، پس حتی پیامبر(ص) نیز از این امکان برخوردار نیست؛ ولی از آنجایی که یک فروغ رخ ساقی در جام جم پیامبر(ص) افتاده است، ایشان به حکم مظهریت همان را توصیف میکند؛ یعنی احاطه علمی ایشان نسبت به فروغ تجلی خداوند است که در آینه قلب ایشان افتاده است و ایشان به توصیف همان تجلیات میپردازد و ما را از طریق اسمای الهی بدان آشنا میسازد.
در حقیقت اسمای الهی که در جهان تکوین و تدوین (قرآن) آمده است، تجلیاتی است که بر جام جهاننمای قلب پیامبر(ص) افتاده است و آن حضرت آن صفات تجلی شده را در قالب اسم به ما میشناساند. البته این اسمای الهی اسم الاسم نیستند؛ بلکه به یک معنا حقیقت وجودی هستند هر چند عین همان به تمام نیستند؛ زیرا هر اسمی دارای محدودیتی است که نمیتواند بینهایت را به نمایش بگذارد حتی اگر این اسماء امور وجودی و حقایق خارجی باشند. اما این بدان معنا نیست که اسمای الهی غیر از خداوند باشند، بلکه به یک معنا همان خداوند هستند و به یک معنا نیستند، چون هر اسمی شانی از شئونات و مظهری از مظاهر الهی است و در همان حال خدا نیست.
پیامبر(ص) آینه تمام نمای کل الاسماء و همه اسمای الهی است. از این رو میتواند با نگاهی به خود به عنوان مظهر تجلیات الهی، بر خدا احاطه علمی پیدا کند و خدا را توصیف کند. پس هر چه انسان و غیر انسان درباره خدا میداند و میشناسد و وصف میکند، متجلی در شناخت حضرت محمد(ص) است که مظهر اتم و اکمل تمام اسمای الهی است.
غایت شناخت خدا و خدایی شدن
شناخت خدا و توصیف او در قالبی غیر از تسبیح و تقدیس که کار فرشتگان و عقول است، به طریق اولی نیازمند کسی است که نسبت به خداوند شناخت توصیفی داشته باشد و بتواند خداوند را تهلیل، تحمید (الحمدلله گفتن )و تکبیر(الله اکبر گفتن ) گوید. اگر در تسبیح نیاز است که خداشناسی چون پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) به افراد بیاموزاند، در توصیف به شدت این نیاز افزایش مییابد.
تهلیل به معنای لا اله الا الله گفتن به این است که بدانیم که در هستی غیر از خداوند معبودی نیست. این شناخت زمانی شکل میگیرد که تهلیلکننده همه هستی را سیر کرده و بدان احاطه داشته باشد تا بگوید که غیر از الله معبودی نیست. این مسئله زمانی برای موجودی امکانپذیر است که خود آینه تمام هستی باشد تا در خود بنگرد و در خود غیر از الله نبیند. چنین موجودی تنها همان پیامبر(ص) است که خداوند با همه اسمایش در او تجلی کرده است و او را مظهر اتم و اکمل خود قرار داده است. پس وقتی به خود مینگرد یعنی در هستی نگریسته و در آن زمان در مییابد که لا اله الا الله؛ یعنی معبودی غیر از خدا نیست؛ چرا که خودش را غیر احساس نمیکند؛ زیرا مظهر، عین ظهورکنندهاش است.
تهلیلکننده باید مظهر الله باشد که اسم جامع همه اسمای الهی و صفات اوست. همچنین در مقام پس از آن اگر کسی بخواهد تحمید کند یا تکبیر گوید و خداوند را بستاید باید چنین شناخت و احاطهای داشته باشد که تنها برای مظهر اتم و اکمل شدنی است. از این رو همه هستی در شناخت خداوند، وابسته به پیامبر(ص) هستند.
پس غایت شناختی که انسان یا هر موجودی به دست میآورد، همان شناختی است که اهل بیت(ع) گفته و آموختهاند و کسی را نرسد که فراتر از ایشان بشناسد و بگوید؛ چنانکه از آیات ۱۵۹ و ۱۶۰ سوره صافات این مطلب بصراحت بر میآید.
از آنجا که انجام هر چیزی به آغاز آن است، هر چیزی در حرکت جوهری خود به همان آغاز خود باز میگردد که دایره انا لله و انا الیه راجعون، بیانگر همین سنت حاکم بر هستی است.(بقره، آیه ۱۵۶) بر اساس آیات قرآنی، پایان رجعت و بازگشت انسان به عنوان اشرف و اکرم آفریدههای الهی، حضرت محمد(ص) و ربوبیت اوست که در مقام مظهریت الهی برایش فراهم آمده است.(علق، آیه ۸) پس پایان سیر وجودی هر چیزی در حرکت جوهریاش به سمت و سوی کمال، مظهر اتم و اکمل الهی یعنی پیامبر(ص) خواهد بود.
البته این بدان معنا نیست که وقتی به آن مرجع بازگشت، مسیر خود را میتواند ادامه بدهد و فراتر از ایشان هم برود؛ چون، چنین چیزی شدنی نیست؛ زیرا خداوند بصراحت در آیه ۴۲ سوره نجم بیان کرده که نهایت سیر وجودی هر چیزی نیز پیامبر(ص) است؛ زیرا رب پیامبر(ص) رب العالمین است و هیچ ربوبیتی بالاتر و برتر از آن نیست. پس هر کسی در مسیر کمالی و حرکت جوهری خود به سمت خدا میرود و خداوند او را پرورش میدهد و تربیت میکند و ربوبیت او را به عهده میگیرد و تحت ربوبیت رب العالمین است که همان رب محمدی(ص) است.
از آنجا که خداوند بصراحت مرجع و منتهای سیر وجودی هر چیزی از جمله بشر را پیامبر(ص) و ربوبیت الهی او دانسته است، پس باید گفت که آغاز سیر به حکم سنت حاکم بر هستی، رب محمدی(ص) است؛ زیرا انجام به همان جایی است که از آنجا آغاز شده است. لذا همه هستی از پیامبر(ص) و وجود نوری آن حضرت(ص) آغاز شده که در نهایت به همان جا رجوع میکند.
بنابراین غایت شناختی که برای انسان ترسیم و تصور میشود، همان شناخت از مظهر اتم و اکمل خداوندی یعنی حضرت محمد(ص) است و کسی که حضرت محمد(ص) را شناخت در واقع خداوند را شناخته است. همچنین پایان سیر وجودی در حرکت جوهری انسان به سمت کمال، رسیدن به حضرت محمد(ص) و ربوبیت اوست و همه چیز در نهایت سیر خود ،به ایشان میرسد.