لزوم تناسب محتوای آموزشی کتب درسی با نیازهای کشور
اهداف ایجاد نظامهای آموزشی در دنیا توجه به آموزش و یادگیری است. یادگیری که منجر به دانستن و عمل کردن و زندگی بهتر باشد. اولویت اصلی کشورهای پیشرفته صنعتی در آموزش و پرورش؛ یاد دادن مهارتهای زندگی است تا فرد با اتکا به دانستهها و آموختههای خود توان اداره زندگی و حضور در جامعه را داشته باشد. براین اساس به مرور زمان نگرش آنها بر مدارس و تعلیم و تربیت از حالت کتابی و القاء محفوظات و فرمولها خارج شده و تلاش دارند بیشتر خود اتکایی، شغل و کارآفرینی و شاد زیستن و... را آموزش دهند.
این موضوع در گفتوگو با «حجتاله بنیادی» پژوهشگر حوزه تعلیم و تربیت بررسی شده است. بنیادی معتقد است که به هر بخش از آموزش و پرورش نگاه کنید به این مسئله میرسید که ما باید افراد شایستهای برای زندگی و اداره کردن امور مختلف در این کشور تربیت کنیم. اگر این چنین رسالتی را آموزش و پرورش بهخوبی انجام دهد، همه امورات این کشور متعادل و مناسب میشود و اگر عکس مسئله هم رخ دهد و جایی از این سیستم نقص داشته باشد اعم از طراحی کلان سیستم آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت تا جزئیاتی مثل روابط معلم و دانشآموز و محتوای کتابهای درسی؛ همه اینها به نوبه خود تاثیر عکس دارد. بنابراین هدف از تعلیم و تربیت این است که افراد، زندگی شایستهای داشته باشند.
گفتوگو با این پژوهشگر حوزه تعلیم و تربیت در ادامه میآید.
* آیا فردی که از دبیرستان فارغالتحصیل میشود؛ مهارتهای لازم برای زندگی را دارد یا خیر؟
دانشآموزانی که تربیت میکنیم و تحویل اجتماع میدهیم درخصوص زندگی شخصی و تعاملات اجتماعی و کارهای روزمره خود باید بدون وابستگی به والدین و یا شخص دیگر قادر به انجام کارهای شخصی خود باشند مثل خرید، مراجعه به بانک، آدرس دادن به شخصی و به طور کلی تعاملات اجتماعی شخصی و فردی خود، اما متأسفانه باید بگویم مدارس ما فقط به محتوای آموزشی تأکید دارند و فقط روی محفوظات متمرکز میشوند و اینکه نیازهای واقعی دانشآموز چیست و او برای زندگی شخصی خود تا چه اندازه در مهارتهای زندگی تبحر دارد و به چه چیزهایی نیاز دارد کاملاً مغفول است. متاسفانه دانشآموزانی هستند که حتی در کارهای شخصی کاملاً وابستهاند و نیز آداب معاشرت را نیاموخته اند؛ آنها روابط اجتماعی خوبی ندارند و از ارتباط گرفتن بااشخاص خارج از خانواده درماندهاند، یعنی کارهای شخصی که باید به بچه یاد بدهیم (چه در خانواده چه در مدرسه) متأسفانه در طراحیهای کلان نظام تعلیم و تربیت و محتوای آموزشی که بخشی از آن کتب درسی و بخشی از آن تربیت معلم است، تقریباً هیچکدام از اینها، نیاز کشور و خواسته مردم و مفادی که در سند تحول و دیگر کتابهای تعلیم و تربیتی است را تأمین و برآورده نمیکند.
* آیا محتوای آموزشی توانسته است مهارتهای شغلی متناسب با علاقه و سلیقه فرد ارایه دهد؟
در بخش فردی، آسیبهای مسایل رفتاری و اخلاقی کمتر از زمانی است که فرد مهارتهای شغلی را نیاموخته است و یا به استعدادهای بالقوه خود واقف نیست. درخصوص مهارتهای شغلی، وضعیت خیلی اسفبارتر است و شاید این درصد بالای افراد بیکار که با تحصیلات عالیه هستند، یکی از نمودهای متناسب نبودن برنامهریزی آموزش و پرورش با نیازهای کشور است. در دوره اول متوسطه بحثهای پایداری و بحثهای مهارت عمومی زندگی است یعنی دوره اول متوسطه فرد را آماده ورود به جامعه میکند تا فرد فارغ از اینکه چه شغلی دارد، بتواند کارهای فردی خود را انجام دهد. ولی وقتی دانشآموز وارد دوره دوم متوسطه شد ما باید به نحوی عمل کنیم که اگر دانشآموز بنا داشت تا دیپلم ادامه دهد بتواند شغلی مناسب پیدا کند. یعنی طبق آیین نامه آموزشی دوره دوم متوسطه باید مطالب کتب درسی بهگونهای باشد که فرد را به علایق خود واقف کند و دانشآموز بتواند شغل آینده خود را مطابق با استعداد و علاقه خود انتخاب کند ولی در عمل چنین اتفاقی تاکنون نیافتاده است.
* برای انتخاب شغل مناسب باید به چه نکاتی توجه کرد؟
برای پیدا کردن شغل مناسب باید به چند مسئله توجه کرد:
1. نیازهای جامعه و مشاغلی که جامعه به آن مشاغل نیاز دارد: در این بخش فهرست عناوین رشتههای هنرستانهای کارودانش و فنی وحرفهای ما با نیازهای جامعه تطبیقی انجام نشده است؛ اگر فهرست صنوف مختلف را در شهری مثل تهران یا اصفهان، احصاء کنید و فهرست رشتههای هنرستانی را هم احصاء کنید؛ مثلاً در صنف اتومبیل خواهید دید که تعمیرکار موتور بنزینی که خود انواع و اقسام دارد (اشخاصی که در این مشاغل مشغولند هر کدام به شکل تخصصی روی یک نوع خودرو متمرکز شدهاند) و هر کدام از خودروها هم قسمتهای مختلفی دارند (موتور، برق، جلوبندی و...) که میتوان متخصص هر قسمت را تربیت کرد. یعنی برای خودرو انواع و اقسام مشاغل وجود دارد آن هم به طور تخصصی باید مهارت داشت. بنابراین میتوان در هنرستانهای ما دانشآموزان را به شکلی تربیت کرد که هر کدام بتوانند در یکی از این مشاغل مشغول به کار شوند پس از اینکه دیپلم خود را گرفتند. اما خیلی رشتههای تحصیلی هنرستانهای ما متناسب با نیاز کشور نیست(حتی عنوان رشتهها).
2. متناسب نبودن مطالب کتب درسی: قدیمی بودن و به روز نبودن مطالب کتب درسی که برای بعضی از مشاغل تعریف کردهاند، مثلاً تعریف موتور یا برق خودرو، اما موتور یا برق خودرویی که 20 سال پیش در دبیرستان تدریس میشد اما این مطالب با پیشرفت فناوریهای مربوطه مطابقت ندارد و مطالب کتب درسی قدیمی و کهنه هستند.
3.تربیت نیروی کار در دوره متوسطه: در دنیا 1200 شغل مختلف تعریف شده است و در خیلی از کشورها مشاغل را در قالب گروههای شغلی دستهبندی میکنند و برای این مشاغل در دوره متوسطه نیروی کار تربیت میکنند. یعنی شغل فرد بعد از فارغالتحصیلی معین است.
* قدیمی بودن مطالب کتب درسی به چه حوزهای برمیگردد که باید تصحیح شود؟
ابتدا سازمان برنامهریزی درسی که وظیفه این سازمان است که متناسب با فناوریهای جدید و به روز، مطالب کتب درسی هم به روز شوند؛ این سازمان در آموزش و پرورش ما شده سازمان تألیف کتب درسی. بنابراین اول آموزش و پرورش و آموزش عالی باید طراحی کنند. رسالت اصلی هر دو وزارتخانه مطابق اسناد بالادستی کشور، تأمین و تربیت نیروی انسانی مورد نیاز کشور بر مبنای علائق و استعداد افراد است. اما این اتفاق نیافتاده است و مطالب قدیمی و همان برنامه درسی که از قبل بوده، همانها تدریس میشود (نهایتاً چند صفحهای که غنی هم نیست درباره برخی مشاغل و فناوری جدید آورده شده است ولی مهارت کافی به مهارتآموز نمیدهد). به طور مثال برای تعمیر ماشینهای کشاورزی جدید چند کارآموز تربیت کردهایم؟
نگاه و نگرش آموزش و پرورش و سازمان برنامهریزی درسی و نهایتاً مؤلفان کتب درسی بر این نیست که فرد را برای شغل و تخصص معین تربیت کنند، نه تنها نیازهای آینده جامعه را در طراحی برنامههای درسی لحاظ نمیکنیم حتی به نیازهای کنونی هم بیتوجه هستیم. در رشته انرژی اتمی یا انرژی خورشیدی که بحث مهم دنیاست؛ چند نفر نیروی انسانیِ ماهر و زبده برای این منابع انرژی تربیت کردهایم ؟
در دوره متوسطه دانشآموزان یکسری دانشهایی که منسوخ شده است را در قالب کتب درسی یاد میگیرند. باید تربیت نیروی انسانی به گونهای باشد که فرد را برای شغل آیندهاش یا برای تخصصی که تعریف کردهاند؛ و به طور کلی مهارتهای مهم؛ آماده کنند. سیستم تعلیم و تربیت ما اعم از آموزش و پرورش و وزارت علوم، سیستم صدور مدرک است؛ مدرکی که اعتبار چندانی هم با توجه به این وضعیت شغلی ندارد و فرد مهارت و تخصصی لازم مطابق با فناوریهای روز را فرا نگرفته است.
متناسب نبودن محتوای آموزشی یا توزیع رشتههای هنرستانی با نیازهای منطقهای
سؤال شما را با مطلبی ملموس پاسخ میدهم؛ در استانهای جنوبی و شمالی کشور، چقدر از فرآوردههای دریایی مثل صدف و مرجانهایی که لب ساحل پیدا میشود؛ در صنایع دستی یا صنایع تزئینی استفاده میکنند؟ در کدامیک از هنرستانهای مناطق جنوبی یا شمالی رشته صنایع تزئینی وجود دارد؟
یا در استانهای کوهستانی خوش آبوهوا که زنبورداری و پرورش کرم ابریشم دارند یا تولید سنگهای زینتی دارند؛ آیا در هنرستانهای شهری مثل نیشابور، رشتهای به نام سنگهای فیروزه، ساخت زیورآلات وجود دارد؛ و چقدر خوب و بجاست که از نیروی کار متخصص این مشاغل در تدریس و یا تدوین کتب درسی کمک بگیریم، تا دانشآموزان فوت و فن درست حرفه را یاد بگیرند و پس از فارغالتحصیلی از دوره دوم متوسطه کسانی که میخواهند وارد بازار کار شوند، منتظر ایجاد شغل از سوی وزارت کار نباشند. بنابراین خودمان باید برای آینده دانشآموزان و نیازهای صنفی کشور فکر کنیم و برنامهریزی کنیم.
* آیا برای هدایت تحصیلی و شناخت علایق و استعداد دانشآموزان در آموزش و پرورش دستورالعملی وجود دارد؟
ما سازوکاری برای هدایت تحصیلی و شناخت علایق و استعداد دانشآموزان نداریم. اگر بنا باشد ما دانشآموزان را به سمت شغل آیندهشان هدایت کنیم باید از قبل مسیری را تعیین کرده باشیم و استعداد فرد را شناخته باشیم. به صورت مستقیم نمیتوانیم از دانشآموز سؤال کنیم آیا به فلان شغل علاقه داری؟ اگر دانشآموز از قبل استعدادیابی شده باشد میتوانیم نیروی انسانی متخصص تربیت کنیم و در این حالت است که دستاوردها و محصولاتی که توسط این فرد متخصص ساخته میشود محصولات نهایی با کیفیتی خواهد بود. مانند راننده لودر، کمباین که اگر درست استعدادیابی شود چه بسا که در فرآیند نهایی بهترین محصول را ارائه دهند.
* محتوای آموزشی را چگونه باید به دانشآموزان آموزش داد؟
برای اینکه ما بتوانیم محتوای آموزشی را متناسب با علایق دانشآموزان ارائه دهیم باید بخش مهم آن را در قالب پروژهها، بازی و کارهای دستی به آنها آموزش دهیم و این مسئله باید از مهدکودک تا پایان دوره ابتدایی اتفاق بیفتد.
طبق سند تحول و روشهای آموزشی پیشرفته و نیز گفته آقای وزیر، در مرحله ابتدایی نباید آزمون باشد و این بدین معناست که به بچه میدان دهیم تا خودش را بروز دهد، باید استعدادهای بالقوهاش را بالفعل کرد. اگر به کارهای نقاشی علاقه دارد خودش را نشان دهد. اگر به کارهای مکانیکی علاقه دارد خودش را نشان دهد، یعنی میتوانیم استعداد بچه را در دورة ابتدایی شناسایی کنیم و کلاً هدف این است که بچه را متناسب با علائق خودش هدایت کنیم، هم والدین و هم معلم او را بشناسند و با کمک همدیگر او را به سمت استعدادهایش هدایت کنند.
هدف دوره ابتدایی این است که استعداد بچه بروز یابد و زمینه بالفعل کردن بالقوه بچه را مهیا کند. ولی متاسفانه در محتوای کتب درسی این نگاه وجود ندارد و هم مدرسه و هم والدین نگاه یکسان و انتظار یکسانی از تمام دانشآموزان دارند.
سخن آخر
یکی از بدیهیترین نیازهای انسان؛ نیاز به شغل است. انتخاب شغل یکی از مواردی است که هر انسان باید در برههای از زمان بدان اقدام کند و از همان اوایل زندگی نظر فرد را به خود جلب نماید.
گرچه انتخاب شغل در نوجوانان در سطح انتظارات و آرزوهاست معهذا هر فردی در هر سنی برای خود شغلی را پیشبینی مینماید که احتمالا در آینده آن را تغییر خواهد داد. هر فردی باید سرانجام با توجه به رغبتها و استعدادهای خود و نیاز جامعه شغل مناسبی را برگزیند. انتخاب صحیح واشتغال در هر شغلی که منطبق و هماهنگ با تواناییها و رغبتهای فرد باشد علاوهبر تامین رضایت خاطر فرد موجب افزایش بازدهی در کار فرد نیز میشود و به برقراری تعادل منطقی در جنبههای متعدد زندگی فرد میانجامد.
پژوهش خبری صداوسیما- مریم عابدی