جولان بیگانهها در بازار ایرانی
زنـگ خـطر
بابک میرزانیا
چند وقت پیش به یکی از شعب مرکزی بانکها رفته بودم، منتظر بودم تا نوبتم بشه که روی تابلوی اعلانات دیجیتال بانک جملهای به چشمم آشنا اومد (حمایت از تولید ملی وکالای ایرانی). چقدر این جمله دوستداشتنی بود و چه حس خوبی به من داد. این جمله منو به فکر فرو برد تا نگاهی به دو رو برم بیندازم. در کمال ناباوری متوجه شدم که به هر طرفی نگاه میکنم کالایی ایرانی پیدا نمیکنم. مانیتورها و السیدیها، کامپیوترها، ماشین حسابها، گوشیهای تلفن رومیزی و گوشیهای تلفن همراه در دست کارمندان بانک، بیشتر کنجکاو شدم و با دقت بیشتری نگاه کردم بلکه بتونم یک کالای واقعا ایرانی پیدا کنم. یه کاغذ برداشتم و همونجا شروع به نوشتن تمام لوازم موجود در بانک کردم. به جز موارد ذکر شده متوجه شدم که دستگاههای کارتخوان، خودپردازها، دوربینهای مدار بسته و سنسورها، پرینترها، اسپیکر اعلام نوبت، کولرهای گازی و اسپلیتهاشون، آب سردکن، تابلو اعلانات، تلویزیون بزرگ الایدی، گیرنده دیجیتال، دستگاه نوبتدهی، دستگاههای پولشمار، کیبوردها، موسها، از همه اینها بدتر منگنههای رومیزی، پانچها، استامپها، پاککنها و بعضی خودکارها و حتی برگه A4 ! که جای بسی تأمل داشت، هیچ کدام ایرانی نبودند. با یک سرکشی ساده به فقط شعب بانکهای ایرانی متوجه خواهیم شد فقط چندتا صندلی و میزچوبی ساخت ایران هستند که اونم شاید صد درصد ایرانی نباشند. همین موضوع باعث شد تا برم و سری به بازارهای دیگه بزنم و تحقیق کوچکی در همین خصوص داشته باشم. با نگاهی به بازار کامپیوتر متوجه شدم که تقریبا هیچ اثری از کالای ایرانی در این بازار به چشم نمیخوره، حتی در تامین کوچکترین قطعات و ملزومات. بعد سری به بازار صوتی و تصویری زدم، با کمی دقت متوجه شدم ما در این بازار هم با وجود اندک برندهای داخلی، عرصه را واگذار کردیم و تابلوهای برندهای ژاپنی و کرهای و چینی تمام خیابان جمهوری رو به رنگ خودشون درآوردند.
بعد از اون نیمنگاهی هم به بازار موبایل انداختم، باز هم تقریبا هیچ ردی از کالایی ایرانی در این بازار به چشم نمیخورد، حتی یک کابل ساده USB. متعجب شدم؛ انگار پیدا کردن کالای ایرانی در این بازار مثل پیدا کردن سوزن در انبار کاهه. (البته وجود مثلا یک شرکت تولید یا مونتاژ گوشی ایرانی با وجود انبوه مشکلات ارزی و نبود حمایت لازم و... به تنهایی برای رقابت با برندهای خارجی کافی به نظر نمیآد.)
از بازار موبایل که بیرون اومدم با دقت بیشتری به خیابونها نگاه میکردم، من تا حالا اینقدر با دقت به خیابونهای تهران نگاه نکرده بودم چقدر ماشین چینی تو خیابونها زیاد شده و چه اسمهای عجیب و غریبی دارند. اسم دو تا از این ماشینهای چینی جک و جیلی بود که منو یاد کارتون بچههای کوه تاراک انداخت. قبلا خیابونهای تهران پر از ماشینهای ژاپنی و فرانسوی شده بود، بعد پر شد از ماشینهای کرهای، حالا هم نوبت به ماشینهای چینی رسیده. اینها به کنار، عجیبتر از همه اینها وقتی بود که سری به سایت ثبت سفارش اتاق بازرگانی زدم و متوجه شدم حجم زیادی از سفارشات مربوط به واردات قطعات خودرو برای دو شرکت بزرگ خودروسازی خودمونه، که مدعی ساخت خودروی ایرانی هستند.
من به اغلب بازارهای موجود در تهران سر زدم از جمله بازار لوازم خانگی، بازار ابزارآلات، بازار لوازم پزشکی، لوازم ورزشی، لوازم بهداشتی و آرایشی و غیره. در این بازارها یا اصلاً اثری از کالای ایرانی نیست یا اگر هم هست اینقدر کم رنگه که به چشم نمیآد و اگر کالایی ایرانی پیدا کنیم متوجه خواهیم شد تکنولوژی و یا خط تولید اون متعلق به ما نیست و ما در تولید اون کالا وابسته به کشورهای غربی و شرقی هستیم. مثلاً در بازار پوشاک که حجم زیادی از اون را کالای چینی تشکیل داده میشه کالای ایرانی پیدا کرد اما صد درصد ایرانی نیست چرا که لوازم جانبی آنها مثل سوزن، زیپ، دکمه، بخش عمده چرخهای خیاطی و... از کشورهای آسیای شرقی وارد میشند و از همه جالبتر اینکه در هر بازاری پا بزارید متوجه حضور محصولات چینی خواهید شد و باید گفت محصولات چینی بازار ایران را قبضه کردند. من در بین مردم حرفایی شنیدم، شنیدم خیلی از محصولات چینی با نامهای ایرانی وارد کشور میشند و تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها.
من سری هم به سایت ویکی پدیا زدم و اقتصاد ایران را جستوجو کردم. در قسمت تجارت مطلبی به چشمم خورد که؛ صادرات ایران 61 میلیارد دلار، واردات 64 میلیارد دلار، البته همه میدونیم که 80 درصد صادرات ما را نفت تشکیل میده و شاید بد نباشه بدونید که 30 درصد از درآمد نفتی ما تبدیل به زباله میشه که هیچ برنامه جدی برای بازیافت اون نداریم؛ واقعا اگر نفت نبود ما چه میکردیم؟
چند سؤال
سؤالاتی ذهن منو درگیر کرده، آیا ما یک کشور مصرفکنندهایم یا یک کشور در حال توسعه؟
آیا واقعا منظور از تولید، استخراج منابع طبیعی و فروش آن به صورت خام در بازارهای جهانیه؟
من فکر میکنم تحریمهای چند سال اخیر که نسبت به کشور ما اعمال شد با تمام سختیهایی که به مردم ایران تحمیل کرد، یک مزیت بسیار بزرگ داشت و اون مزیت بزرگ به صدا در آمدن زنگ خطری بود تا ما متوجه بشیم از نظر دانش تولید و فناوری هنوز وابستگی زیادی به کشورهای واسطه داریم و باید در بهروزرسانی تکنولوژی و فرایند تولید بیشتر تلاش کنیم.
من به عنوان یک شهروند با اندک حقوقی که میگیرم میخوام از کالای ایرانی حمایت کنم اما کالای ایرانی در همه حوزهها باید باشه، باید اصالت ایرانی و البته کیفیت مطلوب هم داشته باشه تا مورد حمایت قرار بگیره.
چرا نخبگان ما، دانشجویان المپیادی ما، مخترعین ما و مسئولین ما توجهی به این زنگ خطر نمیکنند و چرا فرامین رهبر معظم انقلاب را جدی نمیگیریم؟