حاجعلی کیا و سازمان کوک به روایت اسناد ساواک - ۸
التماس برای شغل
همزمان با شروع محاکماتِ سپهبد کیا که با سر و صدایِ زیادی نیز همراه بود، یکی از اساتید دانشگاه به نام دکتر فرشاد، معتقد بود:
«بسیاری از تشنجات و دستهبندیهای سالهای اخیر به وسیله این شخص رهبری میشده است و علناً با دخالت در کار وزارتخانهها و اعمال نفوذ در سازمانهای دولتی، افراد مورد نظر خود را در رأس مقامات حساس قرار میداده است و آنها نیز به اتکاء مقام او، هر عمل خلافی را انجام میدادهاند و در زمان حکومت دکتر اقبال، با دخالت در انتخابات و مبارزه پنهانی با حزب ملیون، به آشفتگی اوضاع کشور کاملاً دامن میزده است.»۷۳
و در مقابل این تفکر، هوادارانِ سپهبد کیا قرار داشتند که میگفتند:
«عناصر تودهای و مصدقی از سپهبد کیا که بعد از 28 مرداد ریشه نفوذ آنها را در ایران از بین برده، انتقام میگیرند. کیا مدت ده سال به نفع مقام سلطنت کار کرده و اکنون به نام جزئی خطایی، او را محاکمه میکنند و در آینده نباید شخص، خود را مدافع حقوق دربار نشان دهد؛ برای اینکه سرنوشت تودهایها بهتر از چنین افرادی خواهد بود.»74
در کنار این اظهارات موافق و مخالف، سپهبد کیا نیز که گنجینهای از اسرار پشت پرده دربار و رجال سیاسی را در اختیار داشت، برای فرار از این مرحله، تهدید به افشاگری مینمود؛75 که به نظر میرسد همین تهدیدها مؤثر واقع شد و اتهاماتِ او به اتهامی جزئی تبدیل و در نهایت تبرئه گردید؛ که در جای خود به آن پرداخته شده است.
سپهبد حاجعلی کیا پس از آزادی، در جلساتی که داشت، باوجود اینکه خود را دور از مسائل سیاسی معرفی میکرد، گاه گاهی از وضع موجود نیز انتقاد مینمود:
«دزدها مثل زنجیر به یکدیگر متصل هستند و از یکدیگر محافظت میکنند و این عده همانهایی هستند که کورکورانه بله بله قربان میگویند.»76
«شاهنشاه زیر پای خود را جارو میکند. بارها موضوع نارضایتی مردم را به عرض شاهنشاه رسانیده، ولی شاهنشاه توجه و قبول نکرده و حال نتیجه اعمال خود را میبیند. کار مقام سلطنت دیگر نزدیک به اتمام است و این دست و پا زدنها فایدهای ندارد.»77
و در زمانی دیگر، لحن خود را عوض مینمود و در دفاع از محمدرضا پهلوی میگفت:
«پای شاه را به میان نکشید و حرف اشخاص را قبول نکنید. ما سالها با اعلیحضرت کار کردهایم و معظمله حاضر نیست حتی دشمنان خود را به دست قانون بسپارد، چه رسد به دوستان و چون گفته میشود که در ارتش میلیونها دزدی شده، لذا شاهنشاه بدون آنکه نامی از کسی ببرند، دستور تعقیب میفرمایند.78
در این موقع، او به عنصری مذبذب نسبت به شاه تبدیل شده بود که بیتوجهیهای محمدرضا پهلوی را به خود برنمیتابید و از این موضوع به میزانی ناراحت بود که برخلافت سنت مرسوم، حتی عکس او را نیز در دفتر کار خود نصب نکرده بود.79 و چند ماه پس از این گزارش، در ملاقاتی کاملاً خصوصی در توجیه بیتوجهی شاه به خود، گفت:
«بزرگترین افتخار من این است که چه در سابق و چه از این پس، مادامالعمر خدمتگزار شاهنشاه بوده و خواهم بود و شاهنشاه کمال مرحمت را به من دارند (منتها مسائلی قطعاً وجود دارد که شاهنشاه مصلحت نیست اظهار مرحمت علنی نسبت به من بفرمایند، زیرا معظمله که در مقام بالا قرار گرفتهاند، دارای محظوراتی هستند که دوستان من و شاهدوستان از آن محظورات بیاطلاع هستند و دائماً انتقاد میکنند که چرا شاهنشاه به سپهبد کیا که عمری را خدمتگزار واقعی بوده، مرحمت زیادی ندارند و احیاناً چرا شغل مهمی به ایشان رجوع نمیکنند) و به طور کلی شاهنشاه طالب اصلاحات هستند، ولی به حکم مصالح کشور نمیتوانند علیه افراد نالایق و ناصالح که در دستگاه هستند، اقدام تندی بفرمایند و بنده چندی پیش به حضور ملوکانه شرفیاب و صریحاً از پیشگاه همایونی استدعا کردم، تنها استدعایم این است که به بنده شغلی ارجاع نفرمایند تا با فراغت بیشتری بتوانم به امر تجارت
بپردازم.»
این روحیه موجب شد تا در نظریه گزارش این ملاقات نوشته شود:
«سپهبد کیا امیدوار است که بتواند مراحم شاهانه را به طرف خود جلب نموده و شغلی به ایشان داده شود.»80
و حدود دو ماه بعد از این ملاقات، مجدداً در گفتوگویی خصوصی، اظهار نمود:
«شخص اعلیحضرت همایونی نسبت به من کمال مرحمت را دارند، ولی اطرافیان مغرض معظمله مانع مرحمت ایشان بوده و دائماً سعایت میکنند و حتی شاهنشاه چند بار به وسیله یکی از نزدیکان خودشان از من احوالپرسی و اظهار تمایل به ملاقات با من فرمودهاند و در چند روز اخیر که من در چالوس بودم و شاهنشاه در نوشهر تشریف فرما بودند، بر اثر اظهار تمایل شاهنشاه، به قصد شرفیابی به نوشهر رفتم و استدعای تعیین وقت شرفیابی کردم؛ ولی سپهبد ایادی که با من خصومت و دشمنی دارد، عمداً در موقعی که اعلیحضرت همایونی ناراحت بودند و گرفتاری زیاد داشتند به عرض رسانید، که در آن موقع شاهنشاه وقت نداشتند و شرفیابی را به وقت دیگری موکول فرمودند و من ناراحت شدم، به ایادی گفتم که من دیگر برای تقاضای تعیین وقت شرفیابی به نوشهر نخواهم آمد و محل اقامت با شماره تلفن خود را در چالوس به ایشان دادم که هر موقع اجازه فرمودند به من ابلاغ کنند. اطرافیان شاهنشاه اگر بخواهند اجازه شرفیابی بدهند، موقعی به عرض میرسانند که شاهنشاه آمادگی داشته باشند و اگر نخواهند شرفیابی حاصل شود، هنگامی که شاهنشاه گرفتار و عصبانی هستند به عرض میرسانند.»۸۱
دستگیری و محاکمه
پس از تشکیل سازمان اطلاعات و امنیت کشور، اداره دوم اطلاعات ارتش، یکی از رقبای اصلیِ آن به شمار میرفت و به طور طبیعی در جمعآوری اخبار و گزارشها و ارائه آن به محمدرضا پهلوی، تداخلاتی بین آن دو صورت میگرفت.
در همین موقعیت، جمعآوری گزارش در رابطه با سپهبد کیا، که ریاست اداره دوم را به عهده داشت نیز آغاز گردید و معلوم شد که او، نسبت به محمدرضا پهلوی، نظر چندان مساعدی ندارد و او را «شاه تحمیلی» میداند.82