kayhan.ir

کد خبر: ۱۱۸۱۷۷
تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱۳۹۶ - ۲۱:۱۹
وابستگی اقتصادی به روایت اسناد لانه جاسوسی- قسمت پایانی

ورشکست کن، وام بده، حکومت کن /سیاستی که آمریکا با آن پهلوی را بیچاره کرد


سیدروح الله امین آبادی
نگاهی به تاریخ یکصد ساله گذشته ایران به عیان نشان می‌دهد که وابستگی سیاسی، دیگر انواع وابستگی اعم از اقتصادی و فرهنگی را به دنبال خواهد داشت، زمانی که یک حکومت خود را از نظر سیاسی به دول دیگر وابسته دیده و خود را دنباله رو آنان بخواهد طبیعی است که اقتصاد و فرهنگ خود را نیز تسلیم این قدرت‌ها خواهد کرد.
4 تیر ماه 1340 روزنامه‌های کشور بخشی از یادداشت نیوزویک را منتشر ساختند که براساس آن آمریکا برای نگه‌داشتن ایران برای غرب هزینه‌های هنگفتی را متحمل شده بود. نیوزویک در این یادداشت تصریح کرده بود: «آمریکا که تاکنون یک میلیارد دلار خرج کرده که ایران را برای غرب نگه‌دارد مایل است حتی‌اشتیاق دارد به امینی که بیشتر از هر دولت دیگری اقدامات آن مایه امیدواری است کمک کند.»(1)
در شرایطی که مردم و سیاسیون به شدت نسبت به وابستگی ایران به غرب اعتراض داشتند روزنامه‌های حکومتی وابستگی کشور به آمریکا را توجیه می‌کردند، به عنوان نمونه علی‌اصغر امیرانی 13 تیر 1340 در نشریه خواندنی‌ها نوشته بود: «می‌گویند آمریکایی‌ها در تمام شئون سیاسی و اقتصادی و مالی ما مداخله می‌کنند، من کار ندارم به اینکه بیچاره آمریکایی‌ها بعد از هزار میلیون دلار وام و کمک به تصدیق خودمان، آیا باید حق این را داشته باشند که به اندازه یک دهم هم پیمان خشک و نم پس نده انگلیسی‌مان در کارها و یا لااقل در طرز خرج نظارت و به قول [منتقدان] مداخله داشته باشند یا نه؟» (2)
چند روز پیش از این یادداشت یکی از سیاسیون به نام احمد آرامش که بعدها توسط ساواک ترور و به قتل رسید طی سخنانی سیاست غرب را ورشکست کن، وام بده و حکومت کن خوانده بود، احمد آرامش 6 تیر 1340 طی یک مصاحبه مطبوعاتی سیاست‌های خارجی و دخالت‌های آنان را در امور ایران مورد انتقاد قرار داده و گفته بود: «به همان نسبت که عایدات سالیانه نفت ما اضافه می‌شود ما باید به همان نسبت نیازمند خرید از خارج و متعهد در مقابل موسسات اقتصادی دنیای غرب برای پس دادن اقساط قرضه و وام باقی بمانیم تا پنج سال دیگر عایدات نفت جنوب ایران که در سال گذشته در حدود 300 میلیون دلار بود به دو برابر افزایش خواهد یافت و از حالا سیاست‌هایی که با ما لاف دوستی می‌زنند مشغول تنظیم برنامه‌هایی هستند تا پیشاپیش ما را به همان نسبت متعهد و مقروض سازند.»
احمد آرامش در این گفت‌وگو همچنین اظهار داشته بود: «مخالفت من فقط با سیاست جانکاه ده ساله گذشته آمریکا است... سال‌ها است که دولت آمریکا با تمام قوا ولی با عناوین به ظاهر فریبنده در تمام شئون زندگی ما دخالت کرده و انگشت دارد و هر زمان به طریقی برای ما حادثه آفریده و تعیین سرنوشت می‌کند، تمام وزارتخانه‌ها و بنگاه‌های تجاری و اقتصادی و عمرانی وابسته به دولت ایران زیر نظر ماموران و نمایندگان مختلف آمریکایی قرار گرفته و آنان در غالب جاها نه تنها به عنوان مشاور و مستشار بلکه به صورت دستور دهنده و کارفرما در زندگی ما مداخله می‌کنند. اقتصاد کشور به وسیله عوامل و ایادی داخلی و خارجی دولت آمریکا به کلی درهم ریخته و اکنون وضع به شکلی درآمده که طبق اظهار آقای نخست‌وزیر هم دستگاه اقتصادی دولت در آستانه ورشکستگی است و هم ملت و ما هر روز ناگزیر هستیم که دست تکدی به سوی آمریکا و آمریکائیان دراز کنیم و برای گرداندن چرخ زندگی خود از آنان قرضه و اعتبار بگیریم و هر یک از این وام‌ها که با شرایط و قیودی سنگین همراه است ما را با زنجیرهای محکم تری به اسارت اقتصادی درمی‌آورد و به دنبال آن دستگاه دولت و حکومت مجبور می‌شود که در مسائل سیاسی و برای اداره مملکت از آنها متابعت کند، آیا چنین وضعی که حاکمیت ملی ما را متزلزل ساخته نبایستی مورد اعتراض و شکوه وطن‌پرستان و آزادی خواهان قرار گیرد؟»
آرامش همچنین گفته بود: «من بار دیگر تکرار می‌کنم که سیاست دنیای غرب در مورد کشورهای عقب مانده سال‌ها است که بر اساس «ورشکست کردن، وام دادن و حکومت کرد» بنا گردیده و در مورد ما این سیاست تاکنون به صورت کامل اعمال گردیده و اکنون نیز همان روش با سرسختی تعقیب می‌شود»(3)
مرور این اظهارات از آن رو اهمیت داشته و ضروری است که «احمد آرامش» در دولت شریف امامی و پیش از روی کارآمدن دولت علی امینی در اردیبهشت 1340، وزیر مشاور و مدیرعامل سازمان برنامه ایران بود، اعترافات و انتقادات فردی در چنین جایگاهی از اهمیت زایدالوصفی برخوردار است چرا که نشان می‌دهد زنجیرهای وابستگی سیاسی تا چه اندازه دیگر وابستگی‌ها را به ایران تحمیل کرده بود.
دو دلیل اهمیت ایران برای غرب؛
 تامین‌کننده نفت مورد نیاز و خریدار محصولات!
اسناد لانه جاسوسی نیز این واقعیت را به وضوح نشان می‌دهد، ایران بر اساس اسناد به دست آمده از سفارت آمریکا اهمیتی استراتژیک برای ایالات متحده داشته است اهمیتی که نفوذ در اقتصاد آن را ضروری می‌ساخت.
در یکی از این اسناد آمده است: «اهمیت اولیه ایران به واسطه موقعیت کلیدیش در مجاورت اتحاد شوروی و نقش فزاینده رهبری آن در منطقه خلیج‌فارس و ناحیه ساحلی اقیانوس هند و موقعیتش به عنوان یکی از تولیدکنندگان اصلی نفت در دنیا و خریدار تولیدات ایالات متحده، می‌باشد.»(4)
این سند به عیان نشان می‌دهد ایران از جهتی به دلیل همسایگی با شوروی که رقیب آمریکا در چپاول دنیا بوده و از سوی دیگر به خاطر منابع نفتی سرشار برای آمریکا اهمیتی زاید‌الوصف داشته است، همان گونه که «احمد آرامش» گفته بود «به همان اندازه که به عایدات سالیانه نفت ما اضافه می‌شود باید به همان نسبت نیازمند خرید از خارج و متعهد در مقابل موسسات اقتصادی دنیای غرب باشیم.» و این روی دیگر سکه وابستگی است.
در سند سری دیگری به تاریخ 2 ژانویه 1977 [12 دی 1355] آمده است «ما محل مناسب دیگری نداریم که بتوانیم از خاک آن این استفاده‌ها را که در خاک ایران می‌بردیم داشته باشیم... به هر حال ایران مقدار زیادی نفت برای آمریکا و متحدانش صادر می‌کند و بیش از 8 درصد نفت وارداتی ایالات متحده از ایران وارد می‌شود و بیش از 16 درصد نفت ایران برای اروپای غربی وتقریباً 24 درصد برای ژاپن و 70 درصد نفت اسرائیل از ایران تأمین می‌شود.» (5)
در یک سند دیگر به تاریخ اردیبهشت 1357 نقش شاه در تامین منافع آمریکا در منطقه مورد تحلیل قرار گرفته و آمده است «روی هم رفته روابط ایران و آمریکا عالی است. ایران با قدرت و نفوذ فزاینده‌ای که دارد همواره آماده بود تا به طریقی نقش فعال‌تری در امور منطقه‌ایفا کند‌، تا منافع ما تأمین گردد.»(6)
شاهی که تکلیف خود را می‌دانست!
به دنبال تشکیل سنتو که در دوران جنگ سرد و برای مبارزه با نفوذ شوروی ایجاد شده بود ایران در این سازمان عضو می‌شود، بسیاری از شخصیت‌ها در ایران به دنبال بی‌طرفی ایران و اعمال سیاست‌های مستقل بوده‌اند ولی شاه به صراحت تکلیف خود را می‌دانست و آن قرار گرفتن در بلوک غرب بود!
سیروس سالزبرگر مفسر معروف نیویورک تایمز مرداد 1340 در این روزنامه نوشته بود: «شاه اندیشه بی‌طرفی را احمقانه می‌داند و معتقد است که یک حکومت بی‌طرف در ایران نمی‌تواند بیش از دو ماه دوام بیاورد.»(7)
شاه امیدوار بود که با قرار گرفتن در بلوک غرب و وابستگی به آمریکا می‌تواند هم منافع خود را تامین و تضمین کند و هم ژاندارم آمریکا در منطقه شده و حافظ منافع غرب در خاورمیانه باشد، ولی وابستگی بیچارگی آورد و پهلوی به هیچ یک از اهداف و آمال خود نرسید.
رهبر معظم انقلاب 26 مهر ماه سال جاری در دیدار جمعی از نخبگان به این موضوع تاکید کرده و فرمودند: «وابستگی سیاسی موجب می‌شود که طبعاً فرهنگ هم نفوذ کند، اقتصاد هم نفوذ کند و در همه‌ بخش‌ها وابستگی به‌ وجود بیاید، حتّی در بخش امنیّت؛ کما اینکه در دوران طاغوت این‌جوری بود. در بخش امنیّت هم وابسته بودیم، در بخش اقتصاد که به ‌طریق ‌‌اولی، در بخش فرهنگ همین‌جور. خب وابستگی سیاسی به برکت انقلاب از بین رفت؛ [امّا رهایی از] وابستگی‌های دیگر دشوار و سخت است؛ تلاش می‌خواهد... باید فکر کنیم روی این زمینه. وابستگی بیچارگی می‌آورد.»(8)
_________________
پی‌نوشت‌ها در دفتر روزنامه موجود است.