گفت وگو با میلاد جباری مولانا، کارگردان نمایش «رویای دهم اردیبهشت»
نمایش شهید وزوایی پتانسیل جهانی شدن را دارد
نمایش «رویای دهم اردیبهشت» با موضوع زندگی شهید محسن وزوایی ، چند روز قبل در تالار وحدت اجرا شد. میلاد جباری مولانا، کارگردان جوان و 31 ساله این نمایش به روایت دغدغهها و علایق خود به شهید وزوایی پرداخت.
- شهید وزوایی چه ویژگیهایی داشت که انگیزه اجرای نمایشی درباره آن را در شما ایجاد کرد؟
محسن وزوایی شخصیت خاصی داشت؛ تمام تحولات زندگی او در چهار سال اتفاق افتاده بود. به طوری که یک بچه بالا شهری آن موقع فرمانده یک تیپ میشود. نخبهای بود که در همه کارها از جمله ورزش، درس، جنگ و ... مهارت بسیار زیادی داشت. این شهید با استعانت به یک آیه وارد دل جنگ شد، و نمایشی که حقیر کارگردانی کردم خلاصه حرفش در این است که محسن وزوایی یک نخبه با ایمان است که با درد کشیدن مسیر سیر الی الله را طی میکند؛ قطعا محسن یک آدم ماورائی نیست و مثل خودمان است و ما از آن آدمها کم نداریم که یکی از آنها محسن وزوایی است.
- شناخت شخصیت شهید وزوایی چه تأثیری بر شما گذاشت؟
اسم شهید وزوایی از بچگی در گوشم آشنا بوده و در مدرسهای هم درس میخواندم که اسم آن شهید محسن وزوایی بوده است. فکر نمیکردم برای آن اسم بتوانم کاری بسازم. شاید این چیزی را که میگویم تعریف از خود باشد ولی بنده 27 بار سر مزار شهید محسن وزوایی رفتم و با او درد دل کردم. تلاشم این بود تا اول با شهید ارتباط برقرار کنم و رفیق شوم.
- سختی و مشکلات اجرا برایتان چطور بوده است؟
به طور کلی، تولید آثار دفاع مقدسی چه در تئاتر و چه در تلویزیون و سینما پیچیدگی و حساسیت خاصی دارد. این مسئله درباره آثاری که به شهدا میپردازند، مضاعف میشود. چون نزدیکان و اطرافیان شهدا حضور دارند و کوچکترین اشتباهی، با اعتراض آنها مواجه میشود. من هم از خدا و خود شهید کمک خواستم تا این کار به نتیجه برسد. یکی از پیچیدگیهای آثار دفاع مقدسی، جذب مخاطب است. ما در این نمایش از ابزارهای متعددی استفاده کردیم تا مخاطب با داستان نمایش همراه شود؛ از جمله طنز و تلفیق با سینما.
- نمایش شهید وزوایی باز هم اجرا خواهد شد؟
به نظرم، زندگی شهید وزوایی پتانسیل جهانی شدن دارد. در تلاش هستم که در آینده نزدیک یک فیلم یا سریال در این حوزه تولید کنم. به خصوص اینکه به نظر بنده شهید وزوایی علی رغم شخصیت بزرگش اما گمنام است.
- آیا در این کار مخاطب توانسته با نمایش ارتباط برقرار کند؟
این را باید خود مخاطب بگوید ولی من باید از تلاشهای خودم بگویم، ما موظف هستیم با محدودیتهای تئاتر بیاییم در 5 تابلو 5 بخش از زندگی وزوایی را به نمایش بگذاریم و در سیر داستانی دوست و دشمن را معرفی کنیم و با تمام احترامی که برای همه دوستان قائل هستم تلاش کردم از جای دیگری وام نگیرم. حتی برای لحظه شهادت هم میتوانستم از فیلم «ایستاده در غبار» کپی کنم اما این کار را نکردم و خودم شخصا فیلم آن را تولید کردم. به همین دلیل ما از این جهت تلاش کردیم که مخاطب خود را با ابزار تصویر و ... با محسن وزوایی آشنا کنیم.
- به نظر میرسید که زمان اجرای نمایش کم بود. در این باره توضیح بفرمایید.
داستان، پتانسیل این را داشت که در کار زمان بیشتری اجرا کنیم اما مخاطب تئاتر با مخاطب حوزههای دیگر فرق میکند و مخاطب در کمترین زمان ممکن باید مطالب را به خوبی دریافت کند.من معتقد هستم که کار باید استاندارد تئاتر را داشته باشد و بیشتر از این نباید مخاطب را خسته کند و تلاش کردم که در زمان 1:10 که زمان استانداردی در تئاتر است بتوانم این شخصیت را درقالبهای متفاوت نشان دهم.
- استقبال مسئولین و همرزمان این شهید را چطور دیدید؟
خستگی بنده در چند شب اجرای این نمایش در آمد، به خصوص وقتی دیدم دکترشفیعی یکی از همرزمان نزدیک شهید محسن وزوایی وقتی با اشک سالن را ترک کردند، حس کردم که ایشان همذاتپنداری کرد و وقتی کهگریه کردند بنده هم بهگریه افتادم. از این جهت متوجه شدم که مخاطب و همرزمان این شهید بزرگوار هم توانستند با نمایش ارتباط برقرار کنند. هرکدام از همرزمان شهید نمایش را دیدند این اتفاق افتاد و این مایه دلگرمی و مباهات ما شد. از خدا توفیق میخواهم که این فرصت را به ما بدهد که این کار را در سرتاسر کشور و در قالبهای مختلف به روی صحنه ببریم و محسن وزوایی را به همه مردم معرفی کنیم.
محمد علی میرزایی