شمشیر و خلخال (نگاه)
محمدهادی صحرایی
«پس از ستایش خدا، همانا جهاد دری از درهای بهشت است که خدا آن را به روی دوستان مخصوص خود گشوده. جهاد، لباس تقوا و زره محکم و سپر مطمئن خداست. کسی که جهاد را ناخوشایند دانسته و ترک کند خدا لباس ذلت و خواری بر او میپوشاند و دچار بلا و مصیبت شده و کوچک و ذلیل میشود. دل او در پرده گمراهی مانده و حق از او رو میگرداند و به خاطر ترک جهاد، به خواری محکوم و از عدالت محروم میشود. بدانید که شب و روز و نهان و آشکار، شما را به جنگ این قوم دعوت کردم، به شما گفتم که با اینان بجنگید پیش از اینکه با شما بجنگند، به خدا قسم هیچ ملّتی در خانهاش مورد حمله قرار نگرفت مگر آن که ذلیل شد. شما مسئولیت جهاد را به یکدیگر حواله کردید و به یاری یکدیگر برنخاستید تا دشمن از هر سو بر شما تاخت، و شهرها را از شما گرفت.
و اينك، فرمانده معاويه با لشكرش وارد شهر انبار شده و فرماندار مرا كشته و سربازان شما را از مواضع مرزى بيرون رانده است. به من خبر رسیده مهاجمی از آنان بر زن مسلمان و زنِ در پناه اسلام تاخته و خلخال و دستبند و گردنبند و گوشواره او را به یغما برده، و آن بینوا در برابر آن غارتگر جز کلمه استرجاع و طلب دلسوزی راهی نداشته، آنگاه غارتگران شامی با غنیمت بسیار بازگشته، در حالی که یک نفر از آنها زخمی نشده و کسی از آنان به قتل نرسیده است. اگر بعد از این حادثه مسلمانی از غصه بمیرد جای ملامت نیست و مرگ او در نظرم شایسته است. عجبا عجبا! به خدا سوگند که اجتماع اینان بر باطلشان و پراکندگی شما از حقّتان دل را میمیراند، و غم و غصه جلب میکند. رویتان زشت و قلبتان غرق غم باد که خود را هدف تیر دشمن قرار دادید. شما را غارت کردند و شما چیزی به دست نیاوردید، جنگیدند و شما نجنگیدید، خدا را معصیت میکنند و شما خشنودید. در تابستان شما را به جهاد آنان دعوت میکنم گویید: هوا گرم است، مهلت ده تا گرما برود و در زمستان شما را میخوانم گویید: هوا سرد است، مهلت ده تا سرما بنشیند. همه این بهانه ها برای فرار از گرما و سرماست. شما که از گرما و سرما میگریزید پس به خدا سوگند از شمشیر گریزانتر خواهید بود.
ای نامردان مردنما، کودکصفتان بیخرد که عقلتان به اندازه عقل زنان حجلهنشین است. ای کاش شما را ندیده بودم و نمیشناختم. به خدا قسم شناخت شما جز پشیمانی و غصه حاصلی نداشت. خدا شما را بکشد، که دلم را پر از خون و سینهام را مالامال خشم کردید و پی در پی جرعه اندوه به کامم ریختید، و تدبیرم را به نافرمانی و ترک یاری تباه کردید، تا جایی که قریش گفت پسر ابوطالب شجاع است ولی دانش جنگیدن ندارد. خدا پدرانشان را جزا دهد، کدامشان کوشش و تجربه مرا در جنگ داشته و پیشقدمیش از من بیشتر بوده؟ هنوز به سن بیست سالگی نرسیده بودم که آماده جنگ شدم، اکنون عمرم از شصت گذشته، ولی برای کسی که اطاعت نشود تدبیری نیست.»1
گویاتر و عمیقتر از این سخنان مگر فقط سخن خدا باشد وگرنه کلام هیچ بشری به پای این کلمات و جملات و مفاهیم نمیرسد. میتوان حرارت سینه امیرالمؤمنین علیهالسلام را در کلمه کلمه آن حس کرد و با او سوخت و با غمش پیر شد. این، ترجمه خطبه 27 نهجالبلاغه است که نیاز است خوانده و خوانده و فهمیده شود. یکی ازخواص کلام امیرکلام این است که هر روز، فهم و توان نزدیک شدن به عمق مطالبش برایمان بیشتر میشود و این تعمق باید بر مبنایی درست و منطقی استوار باشد که به انحراف نکشد وگرنه گاهی معاویه هم هنگام شنیدن محاسن و سجایای مولایمان علی، گریه میکرد و سردسته سازمان مجاهدین خلق نیز از علی میگفت ولی از خوارج پیروی میکرد. هنوز هم هستند کسانی که رفتار دیگران را با عدل علی میسنجند و خودشان مثل دشمنانش رفتار میکنند. عدالت را از دیگران مطالبه و برای خود مسامحه و مصالحه و ملاطفه طلب میکنند.
فهمیدن و به کار بستن کلام علی از خواندن و گفتنش مهمتر است. باید مقتضیات زمان و مکان سخن و منظورش را فهمید. در مورد قرآن و احادیث هم همینگونه است. نمیشود قسمتی را از یک مجموعه منظم و به هم تنیده جدا کرد و به قضاوت نشست. نمیشود، لاإکراه فی الدین را بدون خواندن پیش و پس آن ترجمه کرد وگرنه خوارجی که فریب قرآنِ به نیزه بسته صفّین را خوردند، در نهروان، با فراموش کردن اطاعت از نبیّ در پذیرش ولایت ولیّ و نفهمیدن اصل مطلب، به « إن الحکم إلّالله » چسبیدند و به قعر جهنم رفتند. آنها بیش از ما قرآن میخواندند و بیش از ما اهل روزه و نماز بودند و بیباک و متوهم دانایی. داستان جمل را هم اگرچه در کودتای 88 دیدیم ولی هنوز به برخی خواص نافهم یا دیر فهم یا ساکتین همیشه فتنهها و خاذلین جنایتها گرفتاریم.
چند روزی از فتنه جدید و جدی و جنگ خشن و آنلاین آمریکا و اسرائیل و قلاده به گردنهای آنان علیه انقلاب اسلامیِ مردم مظلوم ایران میگذرد. نگارنده، پیشتر معتقد بود که در شیطنتهای دشمنان در یکساله اخیر، دو عامل جدیتر و اصلیتر است. اول، به هم زدن تمرکز دولت در ترمیم خرابیها و تولید قدرت همهجانبه کشور و دوم، ناامید کردن مردم و انتقام از آنها. ولی در فتنه جدید معلوم شد که قدرتمندی ایران و افول آمریکا و سقوط اسرائیل نزدیکتر از چیزی است که تحلیل میکنیم. اروپا که گفته میشد ثروتمند و متمدن است اکنون در حال جمع کردن هیزم و فضولات حیوانی برای گذران زمستان سرد است و سعودی هم اگرچه اشک خود از جنگ یمن را پنهان میکند ولی فهمیده که شرف و شیرهاش کشیده شده و باید برای دوران پس از شیردهی فکری بکند.
از همان ابتدا هیچ عاقلی نمیپذیرفت که فوت یک دختر جوان دلیل آشوب و اغتشاش و آتش و خون و خشونتی باشد که شاهدش بودیم، ولی میتوانست برای سوءاستفاده دشمنانی که طراحیِ عملیات کردهاند، فرصتی مغتنم باشد. «نه به حجاب اجباری»، فریب و برای تحریک افکار عمومی بود و هرکس که چهلوسه ساله انقلاب را در بین مردم زندگی کرده میداند که این تهمت، یک شوخی بینمک احمقانه است که وقتی از رسانههای سعودی منتشر شود از علایم جنون گاوی است و وقتی در رسانههای غربی گفته میشود، به دروغ بزرگ گوبلز شبیهتر است. آلسعود در یک روز 80 نفر را گردن میزند و در ساختمان اداری، خاشقجی روزنامهنگارِ منتقد را با اره تکهتکه کرده و با دروغ کتمان کرده و با پول، داستان را از رسانهها و سازمان ملل جمع میکند و... اکنون شعار «زن، زندگی و آزادی» که رؤیای مردم مظلوم آنجا و شیوه مرسوم در جمهوری اسلامی است را سر میدهد. حقه بازهای حجری.
غرب هم که مرور آمار تجاوز و عنف و قتل و کتک زنان و تیراندازی و دفن صدها دانشآموز بومی در کانادا و کشتار دانشآموزان در مدارس آمریکا و چشمهای کور شده جلیقه زردهای پاریس و نگهداری کودکان در قفس و زنان بوسنی و دختران سارایوو و قتل دایانا و جنگ وردن و... آنها انصافاً خارج از عاطفه بشری و یادآور جهنم است هم هرگز صلاحیت اظهار نظر در هیچ امور انسانی را ندارد و نیز موضعگیری کسانی که آزادگی، شرف، مردم و میهن خود را برای دشمن و در رسانههای وطنستیزِ آنان به حراج گذاشتهاند هم، اگرچه اهمیتی ندارد ولی اگر نامش را خبث و کینه نگذاریم حتماً به خیانت و جنایت در داستان « هملت» میماند. شاید اگر سارتر هم در روزگار ما بود شخصیت کتاب «تهوع» را رسانههای معاند « غربی، عربی و عبری» قرار میداد و دروغهای وقیحانه و بیحیایی آنان در شایعه سازی و پُررویی، که از سرِ افسردگی و پوچی و انزواست را نقد میکرد که حقیقتاً هم تهوع آور است.
اکنون، مسئولیت رسانه ملی در پالودن رسانه از بیسوادها و گرفتن مدیریت رسانه مردم از سلبریتیها جدی است. نقش دولت محترم در اخراج پیامرسانهای« فاسقٌ بِنَبأ» دشمن نیز بسیار جدیتر است. شاید برخی گذشتگان ریششان در گرو بود ولی شما که فرزند و دل و قلوهای پیش آنها ندارید. اقدام عقلانی و انقلابی کنید که مردم منتظرند. مسئولین میراث فرهنگی هم در کنار «رها کردن دشمنان کیلویی و عکس انداختن با دهه هشتادیها»، از آثار باستانی بیشتر مراقبت کنند تا آنها که وطن را با شعار «چو ایران نباشد تنشان مباد» آتش میزنند، به دستور رسانههای دشمن، حجاب از تن زنان سنگنگارهها درنیاورند. شما که به آنان از فرهنگهای خوب کهن نمیگویید تا بدانند زن، آنچنان در اندیشه پاک پدرانشان ارزشمند بود که با پوشش و حجاب، او را از چشم هیز و خیال حیلهگر نامحرمان میپوشاندند. و فرهنگ نحس و نجسی که دخترکی را برهنه میکند تا حاضرین بفهمند از کجا درآمده و از چه نوشیدهاند، ایرانی نیست.
مرور سابقه «فطرتستیز» تفکر شرور نئولیبرال گویای این نکته است که تمدن غرب، حتی فروتر از توحش است و هرگز به حد و حصاری قانع نیست و امام راحل، در دهه بیست خورشیدی این حقیقت را در کتاب «کشف اسرار» نوشت. اشتباه برخی خواص را اگر از سادهلوحی بدانیم باید به آنها تذکر جدی داد که آروغهای روشنفکری از بیبنیهها ناپسند و از خواص، نابخشودنی است.
گروهی از خواص که معمولا جزو مسئولین سابق و اسبق هم بودهاند با تحلیلهای رقیق، دائماً مراقبند که «در شمشیر امانتی شمر، خیانت نشود»2 یا از نهجالبلاغه تنها داستان «خلخال پای دختر در ذمه» را نصفه بلدند و یاغیان و طاغیان را رها کرده و به جای پاسخگویی کوتاهی و ترک فعل در دوره مسئولیت خود، مسلمانان را به دق کردن دعوت میکنند. عادت کردهاند دستورات دین را ورچین کنند؛ راحتها را بردارند و سختها را نقادی کنند. داستان را از نیمه بخوانند و به جای درس و عبرت و فهم قاعدهها و نتیجهگیری از اصول، غرق مثالها شوند. در فتنهها اگر از فتنهگران نباشند، عجولند و پر اشتباه. بدون تحقیق نظر داده و نفهمیده حرف میزنند و وقتی فهمیدند، به جای عذرخواهی و شرمندگی، پنهان میشوند. ظالم را رها و مظلوم را ملامت میکنند. به خودی، ظنین و حرف «فاسقانِ بنبأ» را تمکین میکنند. به جای کمین گرفتن برای دشمن، به خودیها رکب میزنند تا از انتقادهای خود عکس روشنفکری بگیرند و در لشکر معاویهها جا باز کنند. چقدر این شخصیت بازیگرانهِ بیهویت، نفرتآور و چِندِش است و به کاسبی برخی سلبریتیها و نادرستی اختلاسگرها میماند و گونهای از عوامفریبی و دزدی اعتماد.
جنایات به روز شده منافق و کومله و دموکرات و آمریکا و اسرائیل را میتوان در خیابانهای دو هفته پیش کشور دید و اوج انصاف و عمق تحلیل دلواپسانِ شمشیر و خلخال را در امتحانهای فوت مهسا امینی و ظلمی که به حافظان امنیت و بسیج و مردم کردند و خفگی مصنوعی آنها در شهادت پنجاه دختر و پسر افغان دانست. خطبه و حدیث شمشیر، پیش روی ما و متأسفانه کاسبان فتنهها و خواص پراشتباه هم مبتلای ما و عتاب امیرالمؤمنین نیز به همین کسانی است که ترک موضع و جهاد کرده و با دشمن برخوردی نکرده و فقط نق میزنند. فراریها و ساکتین و خاذلین. یعنی کسانی که انتخابات، منافع حزب، فرزندان در خارج، خناسان در اطراف و دوتابعیتی بودن، دهانشان را در دفاع از حق و مقابله با باطل قفل کرده و به یکی به نعل و یکی به میخ، عادتشان داده است وَ اللَهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُون.
_______________________
1- خطبه 27 نهجالبلاغه 2- اشاره به سوء برداشت از حدیث امام سجاد علیهالسلام که فرمود: اگر قاتل پدرم شمشیری را که با آن پدرم را به شهادت رساند نزد من امانت میگذاشت آن را به صاحبش برمیگرداندم.