kayhan.ir

کد خبر: ۳۸۹۴۸
تاریخ انتشار : ۰۹ اسفند ۱۳۹۳ - ۲۱:۵۸

باطن دنیا (زلال بصیرت)

در دعاها می‌توان این معنا را فهمید که  انسان، به ويژه انسان گناهكار، اسير جهنم و آتش شده و آتش عذاب بر او تسلط پيدا مي‏كند. از همين رو زماني كه از خدا آمرزش گناهان را مي‌خواهيم، مي‌گویيم «گردن ما را از آتش جهنم خلاص كن»؛ يعني ما را از بردگي جهنم بيرون آور تا از عذاب آزاد شويم. اين تعبير در قرآن نيز آمده است. «جهنم، محيط به كافرين است»(1)؛ اين معنا فهميده مي‌شود كه آدم گنهكار، اسير جهنم و در اختيار آتش است به گونه‌اي كه نمي‌تواند از عذاب فرار كند. تنها راه نجات از حلقه آتش عذاب جهنم، آمرزش الهي و لطف و رحمت اوست. آنچه مورد قضا و قدر حتمي الهي است، آن است كه همه انسان‌ها، حتي مؤمنين، وارد جهنم مي‏شوند. تعبير آيه شريفه اين است:«وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلاّ وارِدُها كانَ عَلی رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِيًّا * ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظّالِمِينَ فِيها جِثِيًّا»هیچ کس از شما نیست جز آنکه وارد جهنم می‌شود، که این امر بر پروردگارت حتمی و مقرر است، آنگاه کسانی را که تقوی پیشه کرده‌اند نجات می‌دهیم و ستمگران را به زانو درافتاده در آن رها می‌کنیم (2)؛ منظور از «ورود» در اين آيه چيست؟ آيا مؤمنين نيز در جايي كه آتش شعله كشيده، وارد مي‌شوند؟ بعضي از مفسرين مي‌گويند: منظور از «ورود»، «دخول» نيست. در عربي بين «ورود» و «دخول» فرق است. «دخول» در مقابل «خروج» است. اگر چيزي داخل ظرفي بشود، مي‏گويند «دخول». ولي «ورود» اعم از اين است. قرآن در داستان حضرت موسي (ع) مي‌فرمايد: «وَ لَمّا وَرَدَ ماءَ مَدْيَنَ»(3)؛ حضرت موسي زماني كه از مصر به سوي مدين، فرار كرد در بيرون شهر به جايي كه مردم از آن آب مي‏كشيدند و به گوسفندان آب مي‏دادند رسيد. قرآن در اين داستان مي‌فرمايد: «وَ لَمّا وَرَدَ ماءَ مَدْيَنَ»؛ موسي وارد آب مدين شد. در اينجا منظور اين نيست كه درون آب رفت. بلكه به اين معناست كه موسي در محلي كه آب وجود داشت و در حوزه‏ و فضايي كه جاي آب برداشتن بود، وارد شد. اگر قرآن فرموده بود «دَخلَ ماءَ مَدْيَنَ»؛ يعني موسي داخل آب رفته بود. در مرثيه‏ها نيز مي‌گويند كه حضرت اباالفضل (ع) وارد شريعه شدند. شريعه در كنار رود فرات، جايي است كه آب برمي‏داشتند. «وارد» شريعه شدند به اين معنا نيست كه حضرت اباالفضل (ع) در آب رفتند.
بر همين اساس وقتي خداوند در اين آيه مي‏فرمايد: «وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلاّ وارِدُها»؛ منظور آن نيست كه همه مردم، حتي مؤمنين و انبياء در آتش جهنم داخل مي‏شوند، بلكه در فضاي جهنم و محيطي كه شعله‏هاي آتش وجود دارد، وارد مي‌شوند. برخي از مفسرين ديگر گفته‌اند اين ورود به معني اشراف بر موضوع است. چرا كه قرآن پس از آن مي‏فرمايد:«ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا»؛ كسي كه در معرض گرفتاري است مي‏شود گفت او را «نجات» دادند. اگر انسان از روي پل و معبري كه بر روي رودخانه، پرتگاه يا دريا قرار دارد، بگذرد مي‌گويند وارد رودخانه يا پرتگاه يا دريا شد. چرا كه زير پاي او درياست. به كسي كه از روي پل عبور مي‌كند، مي‏گويند «وَرَد البحر». يك احتمال اين است كه صراط چون پلي است كه روي جهنم كشيده شده و همه بايد از آن عبور كنند، بر همين اساس گفته شده كه همه به نحوي وارد محيط جهنم مي‌شوند. البته در اين ورود كساني كه ظالم هستند در جهنم سقوط مي‏كنند:«وَ نَذَرُ الظّالِمِينَ فِيها جِثِيًّا»؛ اما كساني كه اهل گناه و اهل معصيت نيستند، نجات پيدا كرده و از صراط مي‏گذرند.
چرک و خون، حقیقت لقمه‌های حرام
اينكه گفته‏اند جهنم باطن دنياست منظور اين است که ما ظاهري را در اين عالم مي‏بينيم. لذايذ، خوشي و زرق و برق‌هايي كه وجود دارد هر كدام جاذبه‏هايي براي ما دارد. قرآن مي‏گويد:«فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا»(4)؛ اينها شما را فريب ندهد. از خود قرآن نيز در بعضي از موارد فهميده مي‌شود، چيزهايي كه ما آنها را خيلي زيبا و شيرين و جذاب تصور مي‏كنيم، در باطن، آتش سوزنده است:«إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامی ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً»(5)؛ مضمون آيه اين است كه كساني كه مال يتيمان را به ناحق مي‏خورند، در درون خود آتش وارد مي‏كنند.
كساني كه بصيرت و چشم‏هاي باطن‏بين دارند، مي‏بينند كه انسان دارد آتش مي‏خورد. كساني بوده‌اند كه مي‌ديدند اشخاص در حال غذا خوردن به جاي غذا چرك و خون مي‏خورند و يا اينكه به آنها نشان داده شده بود كه وقتي غذا را فشردند از آن خون مي‌چكيده است. وقتي در روايت چنين چيزي آمده و در قرآن نيز اشاره مي‌شود:«إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً»؛ لزومي ندارد آن را تكذيب كنيم. البته اگر بخواهيم استناد به اسلام و قرآن و اهل بيت بدهيم، بايد براي آن دليل معتبر داشته باشيم؛ اما اگر در جايي در اين زمينه مطلبي گفته شد به اين معنا نيست كه حتما بايد آن را تكذيب كرد. وقتي مي‏گويند سند يك روايتي ضعيف است، به اين معنا نيست كه حتما دروغ است. آيا اگر كسي دروغگو بوده و يا عدالت او ثابت نشده باشد، هر سخن ديگري بگويد دروغ است؟ وقتي مي‏گويند اين روايت ضعيف است و راوي آن كذّاب بوده به اين معني نيست كه قطعا دروغ است، بلکه يعني به آن نمي‌شود اعتماد كرد؛ شايد دروغ گفته شايد هم راست گفته است. اين است كه حتي روايت ضعيف را نيز انسان نبايد بگويد كه قطعا دروغ است؛ مگر شاهدي بر كذب بودن آن وجود داشته باشد.
مرحوم علامه طباطبايي (رض) در بعضي جلسات شب‌هاي پنج‌شنبه و جمعه بعضي از روايات مشكل بحار را مي‏خواندند و تفسير نموده و توضيح مي‏دادند. گاهي به روايتي مي‏رسيدند كه شواهد ضعف فراوان داشت، متن روايت منسجم نبود يا مطالب با ظواهر قرآن سازگار نبود. ايشان به نقاط ضعف روايت اشاره مي‌كردند كه به عنوان مثال مخالف ظاهر فلان آيه يا مخالف فلان روايت است. سند آن نيز اعتباري ندارد. با اين حال در پايان سخنان خود مي‏گفتند: «نردّ علمه الی اهله»(علم آن را به اهلش واگذار می‌کنیم). انسان‌هاي والايي همچون مرحوم علامه طباطبايي (ره) اين گونه با احتياط با مسئله برخورد می‌کردند چرا كه از خدا مي‏ترسند كه شايد فرداي قيامت بازخواست شوند كه از كجا مي‏دانستي دروغ است؟ اينكه راوي آن انساني بوده كه وثوق آن ثابت نشده دليلي بر دروغ بودن روايت نمي‌شود.
اگر مفسرين تأويل را براي بعضي از آيات پذيرفته‌اند، منظور، آن تأويلي است كه با ظاهر آيه منافات نداشته باشد. تأويل در مورد آيه مذکور اين است كه دنيايي كه ما به اين زيبايي مي‏بينيم، باطني دارد. شاهد آن نيز اين است كه در بعضي آيات گفته شده باطن غذاي لذيذ و شيرين، آتش است. بسياري از بزرگاني كه اهل مكاشفه و شهود هستند نيز آن را تأييد کرده و بعضي از امور را ديده‌اند مثل بعضي غذاها كه باطن آن خون و كثافت بوده است. بر همين اساس مي‌شود گفت كه باطن اين عالم با توجه به اين ظواهر فريبنده، جهنم است و همين‌هاست كه انسان را به جهنم مي‏كشاند.
جاذبه دنيا، آتش جهنم در اين عالم!
وقتي انسان درگير جاذبه‌ها شد در جهنم مي‌افتد، از همين رو آيه:«إِنْ مِنْكُمْ إِلاّ وارِدُها»؛ به اين معناست كه همه وارد اين دنيا مي‏شوند و جاذبه دنيا در آنها اثرکرده و آنها را به جهنم مي‏كشاند. اما بعضي خود را از جهنم و از اين جاذبه‏ها خلاص مي‏كنند مثل كساني كه خود را از جاذبه زمين آزاد مي‏كنند و در فضا تحت تأثير جاذبه زمين نيستند، آنها نيز از جاذبه جهنم خود را خلاص مي‏كنند و خود را در پناه لطف خدا قرار مي‏دهند. آنان آزادند و در فضاي بهشت قرار مي‏گيرند. ولي ديگران كم و بيش به آن مبتلا مي‏شوند و گاهي دامن آنان آتش گرفته و دست و پاي آنان مي‏سوزد. گاهي نيز خداي نكرده همه وجودشان مي‏سوزد. پس «إِنْ مِنْكُمْ إِلاّ وارِدُها» مي‌تواند اشاره باشد به اينكه همه در اين دنيا گرفتار مي‏شوند و تحت تأثير جاذبه‏هاي سوزان و جهنمي آن واقع مي‏شوند؛ ولي كساني كه «سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْني»(6) هستند، از اين جاذبه‏هاي كاذب نجات پيدا مي‏كنند؛ كساني كه «نَذَرُ الظّالِمِينَ فِيها جِثِيًّا» هستند و به خود ظلم و ستم مي‏كنند و دل به زرد و سرخ‏هاي اين عالم مي‏بندند، با همه وجود در آتش مي‏افتند. از ديدگاه فرهنگ اسلامي انسان‌ها يا در همين دنيا كه باطنش جهنم است، يا در روز قيامت در هنگام عبور از روي پل صراط، وارد جهنم مي‌شوند. مؤمنان با سرعت تمام از روي پل عبور مي‌كنند و گناهكاران در قعر آتش جهنم كه در زير پل صراط قرار دارد، سقوط مي‌كنند. با برداشت و فهمي كه از تعابير قرآن مي‌شود هر كسي كم يا زياد در مسير گرفتار شدن در آتش جهنم قرار دارد. اگر كساني گرفتار اين آتش شده باشند بايد آنها را نجات داد. اگر كساني نيز هنوز بر روي اين فضا پرواز مي‏كنند و از روي صراط در حال عبور و در معرض سقوط هستند، بايد دست آنان را گرفته و نجات داد. مؤمن وقتي خود را در چنین فضايي ببيند كه در معرض سقوط در آتش است، بايد به خداي متعال التجاء كند كه خدايا مرا نجات بده.
سخنرانی آيت‌الله مصباح يزدي (دامت برکاته)
 در دفتر مقام معظم رهبرى؛ قم؛ 3/7/87
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. توبه / 49.            2. مريم / 71-72.             3. قصص / 23.
4. لقمان / 33.          5. نساء / 10.                   6.انبياء / 101.
زلال بصیرت در دهه فاطمیه اول(9-19 اسفند) روزهای فرد منتشر می‌شود.