باطن دنیا (زلال بصیرت)
در دعاها میتوان این معنا را فهمید که انسان، به ويژه انسان گناهكار، اسير جهنم و آتش شده و آتش عذاب بر او تسلط پيدا ميكند. از همين رو زماني كه از خدا آمرزش گناهان را ميخواهيم، ميگویيم «گردن ما را از آتش جهنم خلاص كن»؛ يعني ما را از بردگي جهنم بيرون آور تا از عذاب آزاد شويم. اين تعبير در قرآن نيز آمده است. «جهنم، محيط به كافرين است»(1)؛ اين معنا فهميده ميشود كه آدم گنهكار، اسير جهنم و در اختيار آتش است به گونهاي كه نميتواند از عذاب فرار كند. تنها راه نجات از حلقه آتش عذاب جهنم، آمرزش الهي و لطف و رحمت اوست. آنچه مورد قضا و قدر حتمي الهي است، آن است كه همه انسانها، حتي مؤمنين، وارد جهنم ميشوند. تعبير آيه شريفه اين است:«وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلاّ وارِدُها كانَ عَلی رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِيًّا * ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظّالِمِينَ فِيها جِثِيًّا»هیچ کس از شما نیست جز آنکه وارد جهنم میشود، که این امر بر پروردگارت حتمی و مقرر است، آنگاه کسانی را که تقوی پیشه کردهاند نجات میدهیم و ستمگران را به زانو درافتاده در آن رها میکنیم (2)؛ منظور از «ورود» در اين آيه چيست؟ آيا مؤمنين نيز در جايي كه آتش شعله كشيده، وارد ميشوند؟ بعضي از مفسرين ميگويند: منظور از «ورود»، «دخول» نيست. در عربي بين «ورود» و «دخول» فرق است. «دخول» در مقابل «خروج» است. اگر چيزي داخل ظرفي بشود، ميگويند «دخول». ولي «ورود» اعم از اين است. قرآن در داستان حضرت موسي (ع) ميفرمايد: «وَ لَمّا وَرَدَ ماءَ مَدْيَنَ»(3)؛ حضرت موسي زماني كه از مصر به سوي مدين، فرار كرد در بيرون شهر به جايي كه مردم از آن آب ميكشيدند و به گوسفندان آب ميدادند رسيد. قرآن در اين داستان ميفرمايد: «وَ لَمّا وَرَدَ ماءَ مَدْيَنَ»؛ موسي وارد آب مدين شد. در اينجا منظور اين نيست كه درون آب رفت. بلكه به اين معناست كه موسي در محلي كه آب وجود داشت و در حوزه و فضايي كه جاي آب برداشتن بود، وارد شد. اگر قرآن فرموده بود «دَخلَ ماءَ مَدْيَنَ»؛ يعني موسي داخل آب رفته بود. در مرثيهها نيز ميگويند كه حضرت اباالفضل (ع) وارد شريعه شدند. شريعه در كنار رود فرات، جايي است كه آب برميداشتند. «وارد» شريعه شدند به اين معنا نيست كه حضرت اباالفضل (ع) در آب رفتند.
بر همين اساس وقتي خداوند در اين آيه ميفرمايد: «وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلاّ وارِدُها»؛ منظور آن نيست كه همه مردم، حتي مؤمنين و انبياء در آتش جهنم داخل ميشوند، بلكه در فضاي جهنم و محيطي كه شعلههاي آتش وجود دارد، وارد ميشوند. برخي از مفسرين ديگر گفتهاند اين ورود به معني اشراف بر موضوع است. چرا كه قرآن پس از آن ميفرمايد:«ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا»؛ كسي كه در معرض گرفتاري است ميشود گفت او را «نجات» دادند. اگر انسان از روي پل و معبري كه بر روي رودخانه، پرتگاه يا دريا قرار دارد، بگذرد ميگويند وارد رودخانه يا پرتگاه يا دريا شد. چرا كه زير پاي او درياست. به كسي كه از روي پل عبور ميكند، ميگويند «وَرَد البحر». يك احتمال اين است كه صراط چون پلي است كه روي جهنم كشيده شده و همه بايد از آن عبور كنند، بر همين اساس گفته شده كه همه به نحوي وارد محيط جهنم ميشوند. البته در اين ورود كساني كه ظالم هستند در جهنم سقوط ميكنند:«وَ نَذَرُ الظّالِمِينَ فِيها جِثِيًّا»؛ اما كساني كه اهل گناه و اهل معصيت نيستند، نجات پيدا كرده و از صراط ميگذرند.
چرک و خون، حقیقت لقمههای حرام
اينكه گفتهاند جهنم باطن دنياست منظور اين است که ما ظاهري را در اين عالم ميبينيم. لذايذ، خوشي و زرق و برقهايي كه وجود دارد هر كدام جاذبههايي براي ما دارد. قرآن ميگويد:«فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا»(4)؛ اينها شما را فريب ندهد. از خود قرآن نيز در بعضي از موارد فهميده ميشود، چيزهايي كه ما آنها را خيلي زيبا و شيرين و جذاب تصور ميكنيم، در باطن، آتش سوزنده است:«إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامی ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً»(5)؛ مضمون آيه اين است كه كساني كه مال يتيمان را به ناحق ميخورند، در درون خود آتش وارد ميكنند.
كساني كه بصيرت و چشمهاي باطنبين دارند، ميبينند كه انسان دارد آتش ميخورد. كساني بودهاند كه ميديدند اشخاص در حال غذا خوردن به جاي غذا چرك و خون ميخورند و يا اينكه به آنها نشان داده شده بود كه وقتي غذا را فشردند از آن خون ميچكيده است. وقتي در روايت چنين چيزي آمده و در قرآن نيز اشاره ميشود:«إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً»؛ لزومي ندارد آن را تكذيب كنيم. البته اگر بخواهيم استناد به اسلام و قرآن و اهل بيت بدهيم، بايد براي آن دليل معتبر داشته باشيم؛ اما اگر در جايي در اين زمينه مطلبي گفته شد به اين معنا نيست كه حتما بايد آن را تكذيب كرد. وقتي ميگويند سند يك روايتي ضعيف است، به اين معنا نيست كه حتما دروغ است. آيا اگر كسي دروغگو بوده و يا عدالت او ثابت نشده باشد، هر سخن ديگري بگويد دروغ است؟ وقتي ميگويند اين روايت ضعيف است و راوي آن كذّاب بوده به اين معني نيست كه قطعا دروغ است، بلکه يعني به آن نميشود اعتماد كرد؛ شايد دروغ گفته شايد هم راست گفته است. اين است كه حتي روايت ضعيف را نيز انسان نبايد بگويد كه قطعا دروغ است؛ مگر شاهدي بر كذب بودن آن وجود داشته باشد.
مرحوم علامه طباطبايي (رض) در بعضي جلسات شبهاي پنجشنبه و جمعه بعضي از روايات مشكل بحار را ميخواندند و تفسير نموده و توضيح ميدادند. گاهي به روايتي ميرسيدند كه شواهد ضعف فراوان داشت، متن روايت منسجم نبود يا مطالب با ظواهر قرآن سازگار نبود. ايشان به نقاط ضعف روايت اشاره ميكردند كه به عنوان مثال مخالف ظاهر فلان آيه يا مخالف فلان روايت است. سند آن نيز اعتباري ندارد. با اين حال در پايان سخنان خود ميگفتند: «نردّ علمه الی اهله»(علم آن را به اهلش واگذار میکنیم). انسانهاي والايي همچون مرحوم علامه طباطبايي (ره) اين گونه با احتياط با مسئله برخورد میکردند چرا كه از خدا ميترسند كه شايد فرداي قيامت بازخواست شوند كه از كجا ميدانستي دروغ است؟ اينكه راوي آن انساني بوده كه وثوق آن ثابت نشده دليلي بر دروغ بودن روايت نميشود.
اگر مفسرين تأويل را براي بعضي از آيات پذيرفتهاند، منظور، آن تأويلي است كه با ظاهر آيه منافات نداشته باشد. تأويل در مورد آيه مذکور اين است كه دنيايي كه ما به اين زيبايي ميبينيم، باطني دارد. شاهد آن نيز اين است كه در بعضي آيات گفته شده باطن غذاي لذيذ و شيرين، آتش است. بسياري از بزرگاني كه اهل مكاشفه و شهود هستند نيز آن را تأييد کرده و بعضي از امور را ديدهاند مثل بعضي غذاها كه باطن آن خون و كثافت بوده است. بر همين اساس ميشود گفت كه باطن اين عالم با توجه به اين ظواهر فريبنده، جهنم است و همينهاست كه انسان را به جهنم ميكشاند.
جاذبه دنيا، آتش جهنم در اين عالم!
وقتي انسان درگير جاذبهها شد در جهنم ميافتد، از همين رو آيه:«إِنْ مِنْكُمْ إِلاّ وارِدُها»؛ به اين معناست كه همه وارد اين دنيا ميشوند و جاذبه دنيا در آنها اثرکرده و آنها را به جهنم ميكشاند. اما بعضي خود را از جهنم و از اين جاذبهها خلاص ميكنند مثل كساني كه خود را از جاذبه زمين آزاد ميكنند و در فضا تحت تأثير جاذبه زمين نيستند، آنها نيز از جاذبه جهنم خود را خلاص ميكنند و خود را در پناه لطف خدا قرار ميدهند. آنان آزادند و در فضاي بهشت قرار ميگيرند. ولي ديگران كم و بيش به آن مبتلا ميشوند و گاهي دامن آنان آتش گرفته و دست و پاي آنان ميسوزد. گاهي نيز خداي نكرده همه وجودشان ميسوزد. پس «إِنْ مِنْكُمْ إِلاّ وارِدُها» ميتواند اشاره باشد به اينكه همه در اين دنيا گرفتار ميشوند و تحت تأثير جاذبههاي سوزان و جهنمي آن واقع ميشوند؛ ولي كساني كه «سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْني»(6) هستند، از اين جاذبههاي كاذب نجات پيدا ميكنند؛ كساني كه «نَذَرُ الظّالِمِينَ فِيها جِثِيًّا» هستند و به خود ظلم و ستم ميكنند و دل به زرد و سرخهاي اين عالم ميبندند، با همه وجود در آتش ميافتند. از ديدگاه فرهنگ اسلامي انسانها يا در همين دنيا كه باطنش جهنم است، يا در روز قيامت در هنگام عبور از روي پل صراط، وارد جهنم ميشوند. مؤمنان با سرعت تمام از روي پل عبور ميكنند و گناهكاران در قعر آتش جهنم كه در زير پل صراط قرار دارد، سقوط ميكنند. با برداشت و فهمي كه از تعابير قرآن ميشود هر كسي كم يا زياد در مسير گرفتار شدن در آتش جهنم قرار دارد. اگر كساني گرفتار اين آتش شده باشند بايد آنها را نجات داد. اگر كساني نيز هنوز بر روي اين فضا پرواز ميكنند و از روي صراط در حال عبور و در معرض سقوط هستند، بايد دست آنان را گرفته و نجات داد. مؤمن وقتي خود را در چنین فضايي ببيند كه در معرض سقوط در آتش است، بايد به خداي متعال التجاء كند كه خدايا مرا نجات بده.
سخنرانی آيتالله مصباح يزدي (دامت برکاته)
در دفتر مقام معظم رهبرى؛ قم؛ 3/7/87
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. توبه / 49. 2. مريم / 71-72. 3. قصص / 23.
4. لقمان / 33. 5. نساء / 10. 6.انبياء / 101.
زلال بصیرت در دهه فاطمیه اول(9-19 اسفند) روزهای فرد منتشر میشود.
بر همين اساس وقتي خداوند در اين آيه ميفرمايد: «وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلاّ وارِدُها»؛ منظور آن نيست كه همه مردم، حتي مؤمنين و انبياء در آتش جهنم داخل ميشوند، بلكه در فضاي جهنم و محيطي كه شعلههاي آتش وجود دارد، وارد ميشوند. برخي از مفسرين ديگر گفتهاند اين ورود به معني اشراف بر موضوع است. چرا كه قرآن پس از آن ميفرمايد:«ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا»؛ كسي كه در معرض گرفتاري است ميشود گفت او را «نجات» دادند. اگر انسان از روي پل و معبري كه بر روي رودخانه، پرتگاه يا دريا قرار دارد، بگذرد ميگويند وارد رودخانه يا پرتگاه يا دريا شد. چرا كه زير پاي او درياست. به كسي كه از روي پل عبور ميكند، ميگويند «وَرَد البحر». يك احتمال اين است كه صراط چون پلي است كه روي جهنم كشيده شده و همه بايد از آن عبور كنند، بر همين اساس گفته شده كه همه به نحوي وارد محيط جهنم ميشوند. البته در اين ورود كساني كه ظالم هستند در جهنم سقوط ميكنند:«وَ نَذَرُ الظّالِمِينَ فِيها جِثِيًّا»؛ اما كساني كه اهل گناه و اهل معصيت نيستند، نجات پيدا كرده و از صراط ميگذرند.
چرک و خون، حقیقت لقمههای حرام
اينكه گفتهاند جهنم باطن دنياست منظور اين است که ما ظاهري را در اين عالم ميبينيم. لذايذ، خوشي و زرق و برقهايي كه وجود دارد هر كدام جاذبههايي براي ما دارد. قرآن ميگويد:«فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا»(4)؛ اينها شما را فريب ندهد. از خود قرآن نيز در بعضي از موارد فهميده ميشود، چيزهايي كه ما آنها را خيلي زيبا و شيرين و جذاب تصور ميكنيم، در باطن، آتش سوزنده است:«إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامی ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً»(5)؛ مضمون آيه اين است كه كساني كه مال يتيمان را به ناحق ميخورند، در درون خود آتش وارد ميكنند.
كساني كه بصيرت و چشمهاي باطنبين دارند، ميبينند كه انسان دارد آتش ميخورد. كساني بودهاند كه ميديدند اشخاص در حال غذا خوردن به جاي غذا چرك و خون ميخورند و يا اينكه به آنها نشان داده شده بود كه وقتي غذا را فشردند از آن خون ميچكيده است. وقتي در روايت چنين چيزي آمده و در قرآن نيز اشاره ميشود:«إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً»؛ لزومي ندارد آن را تكذيب كنيم. البته اگر بخواهيم استناد به اسلام و قرآن و اهل بيت بدهيم، بايد براي آن دليل معتبر داشته باشيم؛ اما اگر در جايي در اين زمينه مطلبي گفته شد به اين معنا نيست كه حتما بايد آن را تكذيب كرد. وقتي ميگويند سند يك روايتي ضعيف است، به اين معنا نيست كه حتما دروغ است. آيا اگر كسي دروغگو بوده و يا عدالت او ثابت نشده باشد، هر سخن ديگري بگويد دروغ است؟ وقتي ميگويند اين روايت ضعيف است و راوي آن كذّاب بوده به اين معني نيست كه قطعا دروغ است، بلکه يعني به آن نميشود اعتماد كرد؛ شايد دروغ گفته شايد هم راست گفته است. اين است كه حتي روايت ضعيف را نيز انسان نبايد بگويد كه قطعا دروغ است؛ مگر شاهدي بر كذب بودن آن وجود داشته باشد.
مرحوم علامه طباطبايي (رض) در بعضي جلسات شبهاي پنجشنبه و جمعه بعضي از روايات مشكل بحار را ميخواندند و تفسير نموده و توضيح ميدادند. گاهي به روايتي ميرسيدند كه شواهد ضعف فراوان داشت، متن روايت منسجم نبود يا مطالب با ظواهر قرآن سازگار نبود. ايشان به نقاط ضعف روايت اشاره ميكردند كه به عنوان مثال مخالف ظاهر فلان آيه يا مخالف فلان روايت است. سند آن نيز اعتباري ندارد. با اين حال در پايان سخنان خود ميگفتند: «نردّ علمه الی اهله»(علم آن را به اهلش واگذار میکنیم). انسانهاي والايي همچون مرحوم علامه طباطبايي (ره) اين گونه با احتياط با مسئله برخورد میکردند چرا كه از خدا ميترسند كه شايد فرداي قيامت بازخواست شوند كه از كجا ميدانستي دروغ است؟ اينكه راوي آن انساني بوده كه وثوق آن ثابت نشده دليلي بر دروغ بودن روايت نميشود.
اگر مفسرين تأويل را براي بعضي از آيات پذيرفتهاند، منظور، آن تأويلي است كه با ظاهر آيه منافات نداشته باشد. تأويل در مورد آيه مذکور اين است كه دنيايي كه ما به اين زيبايي ميبينيم، باطني دارد. شاهد آن نيز اين است كه در بعضي آيات گفته شده باطن غذاي لذيذ و شيرين، آتش است. بسياري از بزرگاني كه اهل مكاشفه و شهود هستند نيز آن را تأييد کرده و بعضي از امور را ديدهاند مثل بعضي غذاها كه باطن آن خون و كثافت بوده است. بر همين اساس ميشود گفت كه باطن اين عالم با توجه به اين ظواهر فريبنده، جهنم است و همينهاست كه انسان را به جهنم ميكشاند.
جاذبه دنيا، آتش جهنم در اين عالم!
وقتي انسان درگير جاذبهها شد در جهنم ميافتد، از همين رو آيه:«إِنْ مِنْكُمْ إِلاّ وارِدُها»؛ به اين معناست كه همه وارد اين دنيا ميشوند و جاذبه دنيا در آنها اثرکرده و آنها را به جهنم ميكشاند. اما بعضي خود را از جهنم و از اين جاذبهها خلاص ميكنند مثل كساني كه خود را از جاذبه زمين آزاد ميكنند و در فضا تحت تأثير جاذبه زمين نيستند، آنها نيز از جاذبه جهنم خود را خلاص ميكنند و خود را در پناه لطف خدا قرار ميدهند. آنان آزادند و در فضاي بهشت قرار ميگيرند. ولي ديگران كم و بيش به آن مبتلا ميشوند و گاهي دامن آنان آتش گرفته و دست و پاي آنان ميسوزد. گاهي نيز خداي نكرده همه وجودشان ميسوزد. پس «إِنْ مِنْكُمْ إِلاّ وارِدُها» ميتواند اشاره باشد به اينكه همه در اين دنيا گرفتار ميشوند و تحت تأثير جاذبههاي سوزان و جهنمي آن واقع ميشوند؛ ولي كساني كه «سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْني»(6) هستند، از اين جاذبههاي كاذب نجات پيدا ميكنند؛ كساني كه «نَذَرُ الظّالِمِينَ فِيها جِثِيًّا» هستند و به خود ظلم و ستم ميكنند و دل به زرد و سرخهاي اين عالم ميبندند، با همه وجود در آتش ميافتند. از ديدگاه فرهنگ اسلامي انسانها يا در همين دنيا كه باطنش جهنم است، يا در روز قيامت در هنگام عبور از روي پل صراط، وارد جهنم ميشوند. مؤمنان با سرعت تمام از روي پل عبور ميكنند و گناهكاران در قعر آتش جهنم كه در زير پل صراط قرار دارد، سقوط ميكنند. با برداشت و فهمي كه از تعابير قرآن ميشود هر كسي كم يا زياد در مسير گرفتار شدن در آتش جهنم قرار دارد. اگر كساني گرفتار اين آتش شده باشند بايد آنها را نجات داد. اگر كساني نيز هنوز بر روي اين فضا پرواز ميكنند و از روي صراط در حال عبور و در معرض سقوط هستند، بايد دست آنان را گرفته و نجات داد. مؤمن وقتي خود را در چنین فضايي ببيند كه در معرض سقوط در آتش است، بايد به خداي متعال التجاء كند كه خدايا مرا نجات بده.
سخنرانی آيتالله مصباح يزدي (دامت برکاته)
در دفتر مقام معظم رهبرى؛ قم؛ 3/7/87
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. توبه / 49. 2. مريم / 71-72. 3. قصص / 23.
4. لقمان / 33. 5. نساء / 10. 6.انبياء / 101.
زلال بصیرت در دهه فاطمیه اول(9-19 اسفند) روزهای فرد منتشر میشود.