kayhan.ir

کد خبر: ۹۲۳۷۱
تاریخ انتشار : ۲۱ آذر ۱۳۹۵ - ۱۹:۵۹

تـیغ و بـهانه


پژمان کریمی

به این جملات صریح دقت کنید:
- «باید فیلمساز از« قرائت رسمی» پرهیز کند!»
- « قرائت رسمی در شأن هنرمند نیست!»
- «به تاریخ بپردازیم به شرط اینکه رویکرد ما همخوان با قرائت رسمی نشود!»
- «فیلم سیاسی نباید به موازات  قرائت رسمی معنا شود!»
- «یک اثر سینمایی هر قدر از قرائت رسمی فاصله بگیرد، وجه هنری آن پررنگتر می‌شود!
- «دوری از قرائت رسمی ضامن استقلال هنرمند است!»
آنچه خواندید؛ تاکیدات و احکامی است که طیف فیلمسازان بی‌نسبت با گفتمان انقلاب اسلامی در سخنرانی ها، مصاحبه‌ها و نوشته‌های خود در مطبوعات و فضای مجازی صورت می‌دهند.
اما «قرائت رسمی» چیست؟ منظور از آن چه چیز و معنایی است که طیف یاد شده، با اصرار و با تعصب خاص و گاه با فریاد، خود و دیگرانی چون خود را از همسویی و هم‌آوایی با آن، پرهیز می‌دهند؟
هیولاسازی از یک «عبارت»، با چه منظوری و ناظر بر چه پیشینه و تبعاتی دنبال می‌شود؟
واقعیت این است که طیف بی‌نسبت با گفتمان انقلاب اسلامی، تا به امروز در هیچ رسانه و در هیج کجا، تعریفی رسمی و متقن و روشن و جامع از «قرائت رسمی» ارائه نداده است .اصلا؛ درست‌تر بگویم؛ نخواسته که ارائه دهد!
اما به واقع منظور از طرح عبارت گنگ و تاکیدات لوس و نابجا و نابهنگام «قرائت رسمی» چیست؟
تعاریفی که برخی در محافل خصوصی ارائه داده‌اند، نوع تفکر طیف مدنظر و فضای آثار آن و نیز نظیرها و مصادیقی که علیه قرائت رسمی پیش کشیده می‌شود، قاطعانه گویای این است که:
منظور از «قرائت رسمی» خوانش و بازتاب واقعیت، اندیشه وگفتمان و طریق حاکمیت اسلامی است و لاغیر!
به عبارتی دیگر؛ «قرائت رسمی» آن چیزی است که محل صدور آن حاکمیت است، خواست حاکمیت است و آرمان و غایت حاکمیت به شمار می‌آید.
حالا می‌توان پرسید چرا باید آنچه محل صدور حاکمیت است هدف پرهیز قرار گیرد و مطرود و مذموم شمرده شود؟! چرا؟!
بی‌نسبتان با گفتمان انقلاب اسلامی، برآنند که هر آنچه مبدا آن حاکمیت دینی است و خواست و محبوب حاکمیت تلقی می‌شود، نه ناظر بر منافع مردم، هنرمندان، هنر، اندیشه و مملکت ایران است که به تمامی و یکسره، در خدمت گروهی سیاستمدار، دارای رنگ سیاسی و مطلوب قدرتمندان و قدرت‌پرستان است!
کجای این خوانش پهلو به واقعیت و عقل و منطق و استدلال می‌زند؟
در واقع و بی‌رودربایستی این خوانش می‌گوید و تصریح و تاکید دارد:
یک: حاکمیت دینی، حاکمیت الهی نیست یا اگر هم هست ایستاده در برابر منافع مردم و کشور و قدسیت هنر قرار دارد!
دو: هر آنچه که محل صدور آن حاکمیت دینی است و هر چیز که مطلوب حاکمیت است به ضروره؛ راست نیست، عقلانی و منطقی نیست!
اگر منظور از قرائت رسمی جز این دو گزاره است، بی‌نسبتان، بیایند و انکار کنند که؛ بی‌شک چنین نخواهند کرد! چون این دو گزاره عین منظور و مطلوب آنهاست!
فیلمسازی در گفت‌وگو با برنامه سینمایی «هفت» شبکه سوم سیما، رویکرد به دفاع مقدس را ضروری می‌داند اما قیدی هم قائل است. چه قیدی؟... دوری از قرائت رسمی از دفاع مقدس!
این قید چه معنایی دارد؟
قرائت حاکمیت از دفاع مقدس این است که ملت ما، هشت سال برابر متجاوز ایستاد، در برابر 60 قدرت کوچک و بزرگ مقاومت کرد و در نهایت به دلیل بیرون راندن متجاوز از کشور، حراست از استقلال و هویت ملی و دینی، حفظ نظام سیاسی حاکم و ترویج گفتمان انقلاب اسلامی در میان مردم منطقه، پیروز میدان شد.
چنان که گفته شد؛ این قرائت رسمی است!
آیا قرائت «غیررسمی» عین «قرائت رسمی» به شمار می‌آید یا نقیض آن؟
مسلما نقیض آن!
چون پرهیز‌کنندگان از «قرائت رسمی»، تاکید به پرهیز از «قرائت رسمی» دارند.
می‌بینید که طیف پرهیز‌کنندگان، چگونه بساط تحریف و نفی «واقعیت و حق» و استبداد رای را پهن می‌کنند و همزمان خود را شیفته و ملتزم «واقعیت»، «حق» و «عدالت»و «حقوق مردم و مخاطب» جلوه می‌دهند؟!
اینان ادعای سیاسی ندارند اما دقیقا، مصرانه و ناجوانمردانه، با تمسک به گنگ‌گویی، مخاطب را فریب می‌دهند و رو به تحریف واقعیت و تضییع حق، عنان گسیخته تاخت می‌کنند؟
این پرهیز‌کنندگان، دوست دارند مردم واقعیت را در تراز تخیل آنان فهم و باور کنند.
شب را روز، روز را شب ببینند. دایره را مربع و مربع را مثلث بفهمند. واقعیت چیزی شود که مطلوب آنان است. مخاطب از دفاع مقدس، چیزی را درک کند که نه با اصالت دفاع مقدس و ارزش‌های مترتب بدان، که با دفاع مقدس منهای ارزش‌های متعالی مواجهه یابد .انقلاب اسلامی را چیزی مثل یک خروش اجتماعی صرف و محدود معنا کند. مبارزه با استکبار را توهم توطئه تلقی سازد. در یک کلام: نفی واقعیت و راست و حق مسلم، یعنی پرهیز از قرائت رسمی!
برخی از طیف یاد شده، اگر بخواهند همت کنند و بر مبنای استدلال حرکت کنند، ایدئولوژیک بودن قرائت حاکمیتی را دستاویز قرار می‌دهند.
عجبا!
می‌گویند ایدئولوژیک بودن چون بر پایه تعصب و توجیه است و نه اندیشه مستدل، پس قابل پرهیز است.
این استدلال جعلی، توهین و تهمت بزرگی است. کدام مشی حاکمیت الهی متضاد با امر غیر‌واقع است و کدام واقعیت هدف اشاره حاکمیت، نافی عقل و منطق بوده است؟
انقلاب اسلامی و نظام سیاسی برآمده از آن و حاکمیت اسلامی،  با تمسک بر آموزه‌های صریح قرآنی، با دست و خون مردم بنا شد و تا امروز ادامه یافته است.
کدام تعصب؟
کدام توجیه؟
طیف بی‌نسبت با گفتمان انقلاب، این پرسش‌ها را نه پاسخی می‌دهد و نه می‌تواند که پاسخ دهد.
آنها یاد گرفته و عادت کرده‌اند در فضایی گنگ شمشیر بزنند و به حق و واقعیت بتازند.
آنها می‌گویند هنرمند باید دروغ بگوید، باید جعل واقعیت را جعل کند، باید تحریف کند تا...همگام با قرائت رسمی نشود. این مجوز، شرعی و عقلانی و منطقی است؟ شأن هنرمند این است؟!
 مضحک‌تر اینکه از نظر اینان؛ قرائت رسمی حاکمیت دینی بد و ایدئولوژیک و مذموم است اما قرائت رسمی حاکمیت غیرالهی کاملا غیرایدئولوژیک، منطقی و غیرقابل شماتت است.
مثلا اگر حاکمیت لیبرال – صهیونیستی، فیلم‌هایی قهرمان پرور و مروج ارزش‌های سکولاریستی و ضدالهی می‌سازد، هیچ اتفاق قابل نکوهشی رخ نداده است اما فیلمی مثل «هور در آتش»، «دیده‌بان»، مجموعه «روایت فتح» و...یعنی قرائت رسمی!
قابل تامل نیست؟!