باید از این ظرفیت استفاده درست کرد
پیام مهم حضور تماشاگران در ورزشگاه/ ورزش در رگ و خون مردم جاری است
سرویس ورزشی-
ورزشگاه مملو از جمعیت آزادی در بازی تیمهای پرسپولیس و استقلال بیش از هر چیز نشانه ریشهدار بودن فوتبال در آن سامان است. در کنار آن وقتی در همین سامان برای تماشای مسابقاتی چون کشتی و والیبال و... سالن 12 هزار نفری مملو از جمعیت میشود برای اهل فن و فهم در داخل و خارج کشور مشخص میشود اصل ورزش در رگ و خون مردم آن کشور جاری و ساری است.
جمعه هفته گذشته دو تیم ریشهدار و پرطرفدار ورزش کشورمان در ورزشگاه آزادی تهران با یکدیگر دیدار کردند. این هشتاد و سومین باری بود که این دو تیم طی تقریبا پنجاه سال اخیر به مصاف هم میرفتند و چون همه دفعات گذشته توجه دوستداران ورزش و علاقهمندان به فوتبال را که تقریبا از همه اقشار جامعه در زمره آنان به حساب میآیند به خود جلب کرد. این بازی که دیدار دو تیم رقیب و بزرگ پایتخت است چند سالی است که به شهرآورد و به قول فرنگیها «دربی» معروف شده است. در بازی جمعه گذشته، دو تیم به تساوی بدون گل رضایت دادند و هر دو با طرفدارانشان راضی و شاید هم ناراضی! زمین و ورزشگاه را چون اکثر قریب به اتفاق دفعات گذشته در آرامش و بدون حاشیه دوشادوش یکدیگر ترک کردند. دیدار این دو تیم معروف در هفته ششم لیگ برگزار شد، یعنی در هفتههای آغازین لیگ هفدهم، بنابراین به طور طبیعی از حساسیت و شرایط خاص بازیهای آخرین هفتهها و آخرین فصل عاری بود و همین خود در آرامش حاکم بر فضای استادیوم و سراسر دقایق بازی و کاستن از تنشها و حاشیههای غالبا اجتنابناپذیر بازیهای اینچنینی موثر بود.
صرفنظر از نتیجه و اتفاقاتی که از نظر فنی در این بازی رخ داد این بازی، ابعاد و جنبههای دیگر آن قابل بررسی و تامل است. همانطور که بارها به سهم خود نوشته و گفتهایم صرف وجود چنین بازی و مسابقهای با این علاقهمندان فراوان و طرفداران اصیل و واقعی- و نه ساختگی و تصنعی- برای فوتبال و بلکه ورزش ما یک «سرمایه» و یک افتخار به حساب میآید. وجود چنین بازی پرتماشاگر و جالبی که آوازه آن مرزهای کشورمان را درنوردیده توجه مجامع فوتبالی جهان و علاقهمندان غیرایرانی را به خود جلب کرده و به نوبه خود یک «امتیاز» و بیاغراق یک «افتخار» برای فوتبال و ورزش ایران به حساب میآید که باید قدر این سرمایه با ارزش و افتخارآفرین را بدانیم و در جهت بهبود وضع ورزش و ارتقای سطح فوتبال خود از آن به درستی استفاده نماییم. همه خوب میدانیم که هستند کشورهایی- مثلا در همین همسایگی- که با وجود پول زیاد و خرج سرسامآوری که برای توسعه ورزش و همهگیر شدن فوتبال در کشورشان متحمل میشوند موفق به تحقق این هدف نمیشوند چه رسد به اینکه بازیای در تراز استقلال- پرسپولیس داشته باشند.
ورزشگاه مملو از جمعیت و برخورداری از مسابقات داخلی فوتبال صد، هشتاد، پنجاه و سی هزار نفری بیش از هر چیز نشانه ریشهدار بودن فوتبال در آن سامان است. در کنار آن وقتی در همین سامان برای تماشای مسابقاتی مثل کشتی و والیبال و... سالن دوازده هزار نفری مملو از جمعیت میشود برای اهل فن و فهم در داخل و خارج کشور مشخص میشود اصل «ورزش» در رگ و خون مردم آن کشور جاری و ساری است.
نکته بسیار مهم که باز درباره این بازی پرجمعیت و اصولا حضور طرفداران و علاقهمندان فراوان در کنار ورزش ایران قابل تامل و قدرشناسی میباشد حضور کم و غالبا کمحاشیه و توام با رعایت «فرهنگ تماشاگر» است. این هم نعمت و فرصتی است که باید قدر آن را بدانیم. ما میدانیم که همه «دربی»های مطرح دنیا و بسیاری از مسابقات پرتماشاگر دنیا همیشه با چنین آرامش و کمحاشیه بودن همراه نیست.
به هر حال همه این واقعیات آشکار و غیرقابل کتمان به ما میگوید که ورزش ما برای پیشرفت از ابزار و امکانات لازم و مقدماتی برخوردار است و مهمترین آن اقبال مردمی و پشتوانه جمعیت کمنظیر و قابل توجه است که همواره در کنار ورزش بوده و از آن حمایت کردهاند. واقعیت تلخ و تقریبا مورد توافق همگان این است که متاسفانه ما تاکنون نتوانستهایم از این داشتههای باارزش به شکل مطلوب و صورت مقبول بهره بگیریم و آنطور که باید از آن در جهت حرکت ورزش کشور در مسیر پیشرفت استفاده کنیم. بحث را درباره بازی بزرگ شروع کرده بودیم. به همان بحث برمیگردیم. تیمهایی مثل پرسپولیس و استقلال و تیمهای کم و بیش نظیر آنها در ورزش ما یک فرصت ایدهآل به حساب میآیند. قدر این تیمها را باید بدانیم و از ظرفیتهای نهان و آشکار آنها باید در جای خود بهره بگیریم.
جذابیت و پایگاه مردمی اینطور تیمها خود یک تبلیغ مثبت برای ورزش است که در هر جای این سرزمین پهناور به میدان روند با استقبال تماشاگر مواجه میشوند و ظاهر و باطن آن دیار را تحت تاثیر حضور خود قرار میدهند. اینگونه تیمها باعث جذابیت بیشتر ورزش و ایجاد علاقه و اشتیاق نزد کودکان برای گرایش به ورزش میشوند که این همان کارکرد تبلیغی آنهاست و خودبخود موجب پشتوانهسازی و رشد و توسعه ورزش و در این بحث فوتبال میشود.
همانطور که بالاتر اشاره شد و پیش از این بارها به این موضوع با لحن و ادبیات انتقادی به آن پرداختهایم متاسفانه دستگاه ادارهکننده ورزش ما به دلایل مختلف مکشوف و بعضا نامکشوف عملا از این فرصت و ظرفیت- مثل خیلی موارد دیگر- غافل است و آنطور که بایسته است و انتظار میرود به آن بها نمیدهد و آنطور که باید از ظرفیتهای نهان و آشکار آن نمیتواند یا نمیخواهد استفاده کند و آنچه هست استفاده حداقلی و صرفا رفع تکلیفی است.
برای مثال این دو تیم هنوز بعد از گذشت سالهای زیادی از پیروزی انقلاب اسلامی از سازمان و تشکیلات مناسب و کارآمد برخوردار نیستند. البته اخیرا و مثلا طی یکسال گذشته اقداماتی برای سروسامان دادن به مدیریت این دو تیم صورت گرفته است اما کافی به نظر نمیرسد و در حد گذران امور روزمره و حداکثر برای اداره رشته فوتبال این دو تیم که اسم باشگاه را یدک میکشند و البته بالقوه ظرفیت تبدیل به باشگاه شدن را دارند سازوکار فعلی میتواند کارساز و پاسخگو باشد.
علاوه بر این تیمهای مذکور توانایی این را دارند که نه تنها در زمینه ورزش بلکه در ابعاد دیگر به ویژه موضوع اخلاق و مهمتر از آن رشد و اعتلای فرهنگ عمومی و بحث مهم فرهنگسازی به سهم خود موثر و کمک برنامهریزان فرهنگی و اجتماعی باشند و...
خوانندگان محترم و مخاطبان پیگیر مباحث کلان با اینگونه مطالب و موضوعات آشنا هستند و خوب میدانند که به سهم خود و به کرات- مثل همین بحث دو تیم قدیمی و لزوم توجه و برنامهریزی بهتر و مفصلتر و استفاده بیشتر از آنها- پرداخته است اما متاسفانه از جانب مسئولان محترم ورزش در مقاطع مختلف به آن بیتوجهی شده است. به قول یک نویسنده فرانسوی (آندره ژید) همه حرفها گفته شده اما چون گوش شنوایی نبوده باز هم باید گفت! ما در قبال ورزش مسئولیتی داریم و آنچه را که مفید به حال ورزش است تا زمانی که عملی نشده تذکر میدهیم به این امید که عاقبت روزی عملی شود تا آنگاه بحثهای تازهای درباره کارهای انجام نشده دیگر و مفید به حال ورزش نوشته و گفته شود!