kayhan.ir

کد خبر: ۶۷۸۱
تاریخ انتشار : ۰۷ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۸:۵۱
بحران مخاطب در سینمای امروز ایران

سینمای مردم گریز؛ حاصل سیاستگذاری غلط فرهنگی - لزوم ایجاد ممیزی «فرم» در سینما


سعید نیک پندار

بحران مخاطب، یکی از مشکلات ریشه ای و پرسابقه سینمای ایران است. با این حال این بحران، در ماه های اخیر به اوج خود رسیده است و در نتیجه آن، یکی از سینماهای تهران نیز دچار تعطیلی موقت شد. با توجه به جشنواره فیلم فجر اخیر و غلبه «سینمای ضدمخاطب» در این جشنواره، به نظر می رسد که دامنه بحران مخاطب سینما در سال آتی وسعت بیشتری بیابد.
سینمای ایران در دهه 60 و اوائل دهه 70 هیچ گاه چنین وضعیتی را تجربه نکرده بود. به طوری که در آن سال ها، سینما رفتن یکی از اجزای ثابت سبد مصرف اغلب خانواده های شهرنشین بود. اما چه چیزی باعث شد تا سینما از سبد خانواده های ما خارج شود؟ آیا می توان باز هم مردم را به سینما کشاند؟
سیاست های مردم گریزی در سینما
واقعیت این است که مردم از سینما دور نشده اند، بلکه این سینماست که در 16 سال گذشته از مردم فاصله گرفته است. گسل میان جامعه و سینما از دوم خرداد سال 76 آغاز شد. از آن زمان، با سیاستگذاری خاص فرهنگی دولت وقت که هدفش ترویج اباحه گری اخلاقی و استثمار فرهنگ، در خدمت سرمایه داری بود، عملا سینمای ایران رو به ورشکستگی رفت. البته سیاست های فرهنگی دولت های قبل از آن نیز زمینه را برای غلبه بحران مخاطب در سینما فراهم کرده بود. مدیران فرهنگی تکنوکرات از ابتدا نسبت به سینمای مردمی بدبین بوده و به فیلم های جشنواره ای و شبه روشنفکری علاقه داشتند. درواقع از همان دوران حاکمیت محمد بهشتی و فخرالدین انوار بر سینمای کشور، این سیاست شروع شد که «سینمای فرهنگی پس از انقلاب دیگر نیاز به تماشاگر ندارد که پس از خروج از سینما خروارها پوست تخمه از خود برجای بگذارد.» این تفکری بود که عملیاتی شدن آن در دوران وزارت ارشاد محمد خاتمی (با مدیریت سینمایی بهشتی و انوار) کلید خورد و زمینه اش در دولت سازندگی فراهم شد و در دوران ریاست جمهوری خاتمی به عنوان یک «اصل» در سینما تثبیت شد. به طوری که بخشي از مقاله تحليلي بلندي که به وسيله پايگاه اينترنتي بي بي سي در تاريخ پنجم اوت سال 2005 و با رويکرد حمايت از شرايط فرهنگي دولت به اصطلاح اصلاح طلب منتشر شد، برملا کننده نحوه مديريت سينمايي ليبرال هاي وطني است. در این مقاله آمده بود:«اغلب شاخص هاي مهم (فروش، استقبال تماشاگران، نرخ استفاده از ظرفيت هاي سينما و ...) در اين هشت ساله[‌دولت خاتمي] همواره سير نزولي خود را حفظ کرده است.» و در ادامه:«تعداد تماشاگران سينماي ايران در سال 1365 بيش از هشتادويک ميليون نفر در سال بود و طي سال هاي موفق تر 1368 و 1369 حتي به بيش از هشتادويک ميليون نفر در سال رسيد... اما اين نرخ در سال هاي پاياني دولت خاتمي به شدت نزول کرد و در سال 1382 به13 ميليون و 229 هزار نفر رسيد و سينماي بحران زده ايران را به نقطه استيصال رساند... يعني در طي سال هاي اصلاحات، سينماي ايران ساليانه 17 درصد از مشتريان خود را از دست داده است.»
جای تردیدی نیست که مدیران سینمایی دولت یازدهم نیز با شعارها و رویکردهایی مشابه دولت شبه اصلاحات باز هم سینما را به سمت رکود اقتصادی بیشتر سوق خواهند داد.
لزوم ممیزی فرم در سینما
پرویز شیخ طادی، کارگردان سینما در گفت وگو با کیهان توضیح داد: بسیاری از فیلمسازان، شاخصه های ساختاری سینما را رعایت نمی کنند. فیلمسازهای ما باید باور داشته باشند که مخاطب پول می دهد و هزینه می کند تا سینما ببیند، نه تله فیلم. این درحالی است که اغلب تولیداتی که در سینماها نمایش داده می شوند اصلا قابلیت رفتن روی پرده را ندارند و بیشتر مناسب تلویزیون هستند تا سینما.
این کارگردان تصریح کرد:از همین رو باید ممیزی فرم و ساختار نیز در مدیریت سینمایی ایجاد شود. یعنی فیلم هایی باید مجوز بگیرند که لایق سینما باشند. متأسفانه حجم زیاد فیلم های بی کیفیت و فاقد استاندارد سینمایی به کل سینما و ذائقه مخاطب لطمه وارد می کند. اکران پرشمار فیلم های بی کیفیت باعث بدبین شدن مردم و ریزش مخاطب می شود.
وی افزود: مشکل بزرگ دیگری که به سینمای ما لطمه زیادی وارد کرده این است که سینمای ما فاقد سازماندهی تولید محصولات سینمایی است. یعنی فیلمسازان نمی دانند باید درباره چه موضوعاتی فیلم بسازند و هرکس بنابر تشخیص شخصی خودش وارد عرصه می شود.
کارگردان «روزهای زندگی» ادامه داد: یکی از وظایف مدیریت فرهنگی این است که نیازهای جامعه را برآورد کرده و براساس آن انرژی و ظرفیت فیلمسازان را برای ساخت موضوعات مختلف تقسیم کند. اما این کارها هیچ گاه از سوی مدیران ما صورت نمی گیرد.
شیخ طادی، متفاوت و متناقض بودن سیاست ها و برنامه های مدیران سینمایی را معضل دیگر این عرصه دانست و تأکید کرد: یکی از مشکلات بزرگ سینمای ما این است که هر چهار سال و با تغییر دولت ها، مدیران فرهنگی و سینمایی نیز تغییر می کنند. در نتیجه سینمای ما به طور دائم در معرض سیاست ها و برنامه‌های متفاوت و متناقضی هستند. بهتر است مدیریت فرهنگی کشور توسط جایی خارج از دولت انجام بگیرد. چون مدیران فرهنگی برای تحقق برنامه ها و سیاست های خود حداقل به 10 سال وقت نیاز دارند و در شرایطی که این مدیران هر چهار سال تغییر می کنند، ما نمی توانیم انتظار حل مشکلات را داشته باشیم.
زنده باد سرگرمی سالم
محمدتقی فهیم، منتقد سینما و مستندساز هم در گفت وگو با کیهان  مسئولینی را که سیاست و خدمت به گروه خود را بیشتر از هر فعلی مهم می دانستند عامل بحران مخاطب در سینما دانست و تصریح کرد: آن ها عنوان اصلاحات را یدک می کشیدند ولی به جای اصلاح و عمق بخشی نوعی از سینمای مردم پسند، راحت ترین راه را در دستور کار قرار دادند: حذف! حذف تدریجی قهرمان و عشق (با حفظ حجب و حیا) و قصه گویی از سینما نتیجه برنامه های این مدیران بود.
وی درباره چگونگی آشتی سینما با مردم هم گفت: تعهد ایجاب می‌کند که به شعور و درک تماشاگر احترام قایل شویم، در عین اینکه به خواسته های تفریحی جماعت انبوه سینمارو هم بها داد و دریک کلام  به دنبال «رنگین کمان سینمایی» در طول سال باشیم.
نایب رئیس اسبق انجمن منتقدان افزود: قدم در مسیری بگذاریم که افقش سینمای مورد علاقه مردم باشد. چگونه ؟ با تابلو «زنده باد  سرگرمی سالم». لطفا موضع نگیرید که اگر «سرگرمی» است ، پس سالمش چیست و اگر «سالم» است سرگرمی معنا ندارد. این تلقی همان افراط و تفریط است. وی درباره سیاستگذاری هدایتی و حمایتی مدیریت سینمایی نیز توضیح داد: واقعیت امر دلالت بر شکست انتخاب‌های «خاص پسند» دارد. رویکرد فاقد پشتوانه «فکر و هنر» نیز ثابت شده که ابتذال آور است. تعهد و تخصص ، در تشخیص همین مرز باریک و نیفتادن به ورطه افراط و تفریط است. ارتقا بخشیدن به میل و علاقه مردم و جلب آن ها به نوع خوبی از سینما ، (و نفی  ابتذال) با ارائه آثار جذاب ، قوی و استمرار آن صورت می گیرد.
فهیم تأکید کرد: بازگرداندن مردم به سینما در کوتاه مدت امکان پذیر نیست. همچنان که حذف مردم از سینما یک دهه طول کشید ، بازگرداندن آنها  به سینماها که طبعا زمان بیشتر ، دل بزرگ‌تر و فکر عمیق‌تر می خواهد.