kayhan.ir

کد خبر: ۶۴۳۲۹
تاریخ انتشار : ۰۸ دی ۱۳۹۴ - ۲۲:۰۳

حماسه 9 دی آن‌سوی مرزها(یادداشت روز)


امروز در حالی ششمین سالگرد حماسه 9 دی فرا رسید که گذر ایام نه تنها از اهمیت و تاثیر این روز تاریخی نکاسته بلکه وقایع سال‌های اخیر منطقه مفهوم و ابعاد تازه‌ای نیز به آن بخشیده است. وضعیتی که امروز منطقه غرب آسیا با آن مواجه است، دریچه‌ای خاص و قابل توجه برای تحلیل حرکت سراسری مردم ایران در یوم‌الله 9 دی است.
طی چند ماه اخیر ورق جنگ در سوریه برگشته و ارتش این کشور با کمک متحدان خود از حالت تدافعی خارج شده و بخش‌های قابل توجهی از خاک خود را از چنگال مزدوران اجاره‌ای خارج کرده است. در این مدت در شبکه‌های اجتماعی چند عکس از مناطق تازه آزاد شده منتشر شد که تروریست‌ها روی تابلوهایی در ورودی شهرها نوشته بودند؛ دموکراسی شرک است!
اگر از مباحث فراوان و دامنه‌دار تعریف و ابعاد دموکراسی بگذریم و آن را مسامحتاً و به طور کلی به معنای تصمیم مردم برای تعیین سرنوشت خود بنامیم، سردادن شعار فوق - دموکراسی شرک است- از سوی تروریست‌هایی که با دلارهای سعودی و قطری، کمک لجستیکی و اطلاعاتی ترکیه و پشتیبانی تبلیغاتی و عملیاتی آمریکا و چند کشور اروپایی، از گوشه و کنار جهان جمع شده‌اند تا حکومت قانونی دمشق را سرنگون کنند، جای هیچ تعجبی ندارد. تروریست‌های حاضر در میدان سوریه و حامیان غربی و منطقه‌ای آنها به درستی می‌دانند اگر قرار باشد مردم سوریه درباره سرنوشت و آینده خود تصمیم بگیرند، نه‌تنها هیچ جایی برای آنها متصور نخواهد بود بلکه به دلیل جنایت‌های بی‌شمار خود باید پاسخگو نیز بوده و محاکمه و مجازات نیز شوند. افسانه شورشیان میانه‏رو امروزه حتی میان غربی‌ها نیز خریداری ندارد و تکلیف آن روشن‌تر از آن است که نیاز به بحث داشته باشد. تصاویر مردمی که تروریست‌ها آنها را در قفس زندانی کرده و به عنوان سپر انسانی در مناطق تحت کنترل خود می‌چرخانند، بهترین شاخص برای فهم نوع نگاه آنها به مردم است.
در ورودی شهرهای آمریکا به عنوان پرچمدار غرب، به تابلویی که روی آن علیه دموکراسی جمله‌ای نغز! نوشته شده باشد برنخواهید خورد. آمریکا خود را اصلی‌ترین منادی دموکراسی در دنیا می‌نامد. اما نصب نکردن چنین تابلویی از سوی آمریکا به معنای مخالفت با آن نیست. نگاهی به سیاست خارجی و حتی داخلی واشنگتن طی یک سده گذشته به خوبی نشان می‌دهد، علی‌رغم همه ادعاهای آمریکایی، دموکراسی و رای مردم چیزی بیش از یک دست‌آویز و بهانه برای آنها نیست. اگر جایی بتوان منافع آمریکا را با این بهانه تامین کرد مردم سالاری و رای مردم خوب است و اگر جای دیگری رای مردم در تعارض با منافع آمریکا بود، دموکراسی خطرناک و مضر است و جای تعارف و لاپوشانی هم ندارد. این مسئله در سیاست خارجی آمریکا چنان بدیهی و رویه‌ای جاری است که حتی آن را تئوریزه نیز کرده‌اند. امیتای اتزیونی -پژوهشگر صهیونیست، استاد دانشگاه‌های جورج واشنگتن، هاروارد و کلمبیا و مشاور کاخ سفید- در کتاب «اول امنیت؛ برای سیاست خارجی قوی و اخلاقی» (سال 2007 انتشارات دانشگاه ییل) مفصل به این قضیه پرداخته و با تاکید بر کشورهای جنوب غرب آسیا در نهایت تاکید می‌کند؛ ثبات منطقه به منظور حفظ منافع آمریکا بر دموکراسی مقدم است.
فهرست مداخلات آمریکا در کشورهای مختلف و علیه حکومت‌هایی که با رای مردم سر کار آمده بودند طولانی‌تر از آن است که در این مختصر بگنجد. کشورهایی در چهارگوشه دنیا از آمریکای لاتین گرفته تا آفریقا، آسیا و حتی اروپا که آمریکایی‌ها با ابزار مختلف -کودتا، براندازی نرم، تحریم، حمله نظامی مستقیم و...-  حکومت‌های برخاسته از رای مردم آنها را تنها به دلیل تعارض با منافع خود سرنگون کردند. وضعیت دموکراسی در خود آمریکا نیز امروزه قابل تامل بوده و میزان مشارکت مردم این کشور در انتخابات‌های اخیر، گویای این واقعیت است. مردم‌سالاری در آمریکا به ثروت سالاری تبدیل شده است و تنها پول لابی‌های صاحب ثروت و نفوذ است که نتیجه نمایش انتخابات را تعیین می‌کند. فرانسیس فوکویاما - صاحب نظریه پایان تاریخ- در شرح این وضعیت می‌نویسد؛ «هیچ حزب سیاسی انگیزه‌ای برای قطع منبع درآمد خود از محل پول گروه‌های ذینفع ندارند و گروه‌های ذینفع، نظامی نمی‌خواهند که در آن نتوان با پول نفوذ خرید.» جیمی کارتر رئیس جمهور اسبق آمریکا نیز می‌گوید؛ «موضوع قدرت پول تنها مختص به ریاست‌جمهوری نیست بلکه در مورد فرمانداران و سناتورها و نمایندگان کنگره آمریکا صدق می‌کند. مقام‌های سر کار اعم از دموکرات و جمهوری‌خواه به این پول نامحدود به عنوان یک مزیت بزرگ برای خود نگاه می‌کنند. کسی که هم‌اکنون در کنگره نماینده است به یک رشوه‌دهنده حریص منافع خیلی بیشتری می‌تواند بفروشد تا کسی که تنها یک کاندیدای نمایندگی کنگره است. بنا بر این اکنون ما شاهد براندازی کامل نظام سیاسی خود به عنوان یک بازپرداخت به رشوه دهندگان بزرگ هستیم؛ رشوه دهندگانی که گاهی حتی بعد از پایان انتخابات هم انتظار دریافت امتیاز داشته و آن را دریافت می‌کنند.»
 آنچه در سال 88 در ایران و پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم روی داد، خارج از این دایره نیست. عده‌ای معدود که سرشاخه‌های آن عمدتاً صاحب ثروت و نفوذ بودند و عبارت «اشرافیت» بهترین توضیح‌دهنده مختصات آنهاست، علیه رای جمهوریت شوریدند و فتنه آفریدند. نکته قابل تامل و رسواکننده آن بود که کسانی در تنور این فتنه دمیده و شورش 88 را مورد حمایت قرار دادند که عمری در مدح و ثنای رای و خواست مردم حنجره پاره کرده و قلم‌فرسایی می‌کردند! مدعیان اصلاحات که سال‌ها در حمایت از نهادهای انتخابی، به نهادهای به قول خودشان انتصابی حمله می‌کردند، در چرخشی 180 درجه‌ای زیر میز زده و همه شعارهای پیشین خود را فراموش کردند. اگر در روزها و هفته‌های نخست، عده‌ای در غبار فتنه و درهم آمیختگی حق و باطل، راه را از چاه تشخیص نمی‌دادند، مسیر حرکت فتنه‌گران پرده از ماهیت واقعی ماجرا برداشت. آنجا که علیه اصل ولایت فقیه شعار دادند و نقاب کنار زدند که؛ «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است.» بعدها ریچارد هاس - رئیس شورای روابط خارجی آمریکا- گفت دوستان ایرانی ما با مطرح کردن نابهنگام این شعار زود به نقطه پایان رسیدند.
مخالفت با رای و نظر مردم، حلقه اتصال فتنه‌گران سال 88، تروریست‌های اجاره‌ای و نظام حاکم بر آمریکاست و رسیدن این سه در یک نقطه به هم هیچ جای تعجبی ندارد. چرا که فتنه 88 ریشه‌ای آمریکایی داشت و غده‌های سرطانی تروریسم در منطقه نیز زاییده فکر و رفتار واشنگتن است. موج خروشان و ده‌ها میلیونی مردم ایران، شش سال پیش در چنین روزی طومار پیاده نظام آمریکا را در هم پیچیدند. اگر سکان‌داری رهبری دوراندیش و بصیرت و بیداری مردم نبود، شک نکنید امروز ایران وضعیت بهتری از کشورهای آشوب زده منطقه نداشت. به همین خاطر یوم‌الله بودن 9 دی یک مناسبت تقویمی نیست، حقیقتی غیرقابل انکار است، حقیقتی که مدافعان حرم با نثار خون خود، آن را به بیرون از مرزهای جغرافیایی ایران نیز صادر کرده و یک بار دیگر نقشه آمریکا و مزدورانش را برای سرکوب رای و خواست مردم نقش بر آب کرده‌اند.
محمد صرفی