به یاد سرلشکر شهید «عباس بابایی»
ما خيلي به اين انقلاب بدهکاريم (حدیث دشت عشق)
سرلشکر شهید «عباس بابایی» سال 1329در شهرستان قزوین دیده به جهان گشود. دوره ابتدایی و متوسطه را در همان شهر به تحصیل پرداخت و سال 1348 به دانشكده خلبانی نیروی هوایی راه یافت و پس از گذراندن دوره آموزش مقدماتی برای تكمیل دوره خلبانی در سال 1349 به آمریكا اعزام شد. در تاریخ 7/5/1360، فرماندهی پایگاه هشتم هوایی بر عهده او گذاشته شد. به هنگام فرماندهی پایگاه با استفاده از امكانات موجود آن، به عمران و آبادانی روستاهای مستضعف نشین حومه پایگاه و شهر اصفهان پرداخت و با تامین آب آشامیدنی و بهداشتی، برق و احداث حمام و دیگر ملزومات بهداشتی و آموزشی در این روستا برای مردم خدمات شایان توجهی را انجام داد. وی با بیش از سه هزار ساعت پرواز با انواع هواپیماهای جنگنده، قسمت اعظم وقت خویش را در پروازهای عملیاتی و یا قرارگاهها و جبهههای جنگ در غرب و جنوب كشور سپری كرد و به همین ترتیب چهره آشنای «بسیجیان» و یار وفادار فرماندهان قرارگاههای عملیاتی بود و تنها از سال 1364 تا هنگام شهادت، بیش از 60 مأموریت جنگی را با موفقیت كامل به انجام رسانید. سرلشکر بابایی 15 مرداد، روز عید قربان با یك فروند هواپیمای آموزشی اف–5 پس از انجام مأموریت، به هنگام بازگشت، هدف گلولههای تیربار ضد هوایی قرار گرفت و از ناحیه سر مجروح شد و بلافاصله به شهادت رسید. فرد شاهد حادثه تماس گرفت و در حالی كه گریه امانش نمیداد گفت: هواپیمای مورد نظر توسط خلبان به زمین نشست، ولی یكی از سرنشینان آن به علت اصابت تیر در داخل كابین به شهادت رسیده است. چند روز قبل از شهادت در پاسخ پا فشاریهای بیش از حد دوستانش جهت عزیمت به مراسم حج گفته بود: «تا عید قربان خودم را به شما میرسانم.» فرازی از وصیت نامه شهید: خدايا، خدايا! تو را به جان مهدي (عج) تا انقلاب مهدي (عج) خميني را نگهدار. به خدا قسم من از شهدا و خانواده شهدا خجالت ميکشم وصيتنامه بنويسم. حال سخنانم را براي خدا در چند جمله انشاالله خلاصه ميکنم.
خدايا! مرگ مرا و فرزندان و همسرم را شهادت قرار بده .خدايا! همسر و فرزندانم را به تو ميسپارم .خدايا، در اين دنيا چيزي ندارم، هرچه هست از آن توست. پدر و مادر عزيزم! ما خيلي به اين انقلاب بدهکاريم.