kayhan.ir

کد خبر: ۲۰۳۹۸۹
تاریخ انتشار : ۰۲ آذر ۱۳۹۹ - ۲۱:۴۸
نگاهی به فیلم سینمایی «روزهای نارنجی»

جنــگ نابـرابـر با ریتـمی کشــدار!



محدثه میرحسینی
فیلم روزهای نارنجی حکایت «آبان» زنی 45 ساله است که واسطه استخدام کارگران فصلی است. داستان زندگی پر فراز و نشیب زنی که اگر چه پیرنگ اصلی‌اش واسطه شدن برای استخدام کارگران زن فصلی برای کار در باغ‌های مرکبات شمال کشور است، اما این تنها بستری است برای روایت یک رابطه زناشویی که زیر بار بحران هویت مرد و زنانگی زن، به تکاپویی نافرجام می‌رسد.
فیلم در واقع بیانگر وضعیتی است که در دوران جدید می‌توان آن را از آبشخورهای اصلی زندگی مدرن شهری نامید و دانست.
اینکه یک زن مبنا و مدار و محور موقعیت معیشتی و داد و ستدهای کاری یک خانواده بزرگ متشکل از خودش، همسرش و فرزندش از سویی، و جمع کثیری از زنان کارگر از سوی دیگر می‌شود.
فیلم یک موقعیت داستانی اصلی دارد و آن اینکه یک زن در برابر فضا و مصایب کار سخت کشاورزی و جمع کردن محصولات و در کنشمندی با کارگردان فصلی و همچنین رقابت با سایر رقبای این شغل سخت، فراز و فرودهای بسیری را باید تحمل کند و کج دار و مریض، به حرکتش ادامه دهد.
این بستر داستانی اما موقعیتی می‌شود برای روایت یکی از خطیرترین و جدی‌ترین مفاهیم مدرن اجتماعی که عبارت است از سلطه و تسلط زنانه بر امر معیشت و کار، انفعال و دگردیسی مردانه در زیر مجموعه این موقعیت، درگیری‌هایی که زن باید با قاطبه رقبای مرد این بازار داشته باشد، زخم‌ها و دشمنی‌ها و بدعهدی‌ها و مشکلات را تحمل کند و البته در این میانه پاسخگوی نگاه جامعه، محدودیت‌های طبعی و عاطفی و البته موقعیت لغزان و منفعل مرد خویش هم باشد.
فیلم از این جهت تلاش کرده است تا یک آسیب‌شناسی انسانی و اجتماعی هم نسبت به این موضوع داشته باشد.
زن تلاش می‌کند کار خود رابا پاکدستی و مقاومت و ایستادگی به سرانجام رساند در حالی مرد او در هاله‌ای از انفعال و اضمحلال نه‌تنها پشتوانه او نیست بلکه دست و بالش را می‌بندد و می‌گیرد و از سویی این موقعیت با وضعیت وخیم بازار و از همه مهم‌تر، رقبای بی‌مقدار منتقم، دو چندان مشکل و مصیب بار می‌شود.
فیلم البته که به ورطه سقوط در شعارهای فمینیستی نمی‌غلطد و سعی می‌کند مسیرش را در یک داستانگویی سر راست و روایت دراماتیک، حفظ کند اما با این حال، معایب و لغزش‌هایی در این مسیر دامنگیرش می‌شود.
شاید بتوان گفت مهم‌ترین این معایب این است که فیلمساز فرصت تنفس کردن را از خودش، قصه‌اش و بالتبع، تماشاگرش می‌گیرد و نمی‌تواند در اثنای روایت، مقادیری از موقعیت‌های مثبت و حتی خنثی را برای ذره‌ای فروکاهیدن از این حجم سنگین غم و اندوه و سیاهی و عصبیت و مصیبت برایش تدارک ببیند.
اما از منظر اجرایی و شکل سینمایی با فیلم کشداری به لحاظ ریتم روبروییم. صحنه‌های اضافی طولانی، عدم در هم تنیدگی به جهت تدوین، موسیقی بی‌اندازه و نامتناسب، دوربین روی دست نابه‌جا، بازی‌های دفرمه چه در بازیگران اصلی و چه فرعی، و البته عدم رعایت و تناسب نقاط عطف، گره افکنی‌ها و گشایش‌ها و در نهایت پایان بندی فیلم که به نوعی سرگردانی میان شیوه کلاسیک روایت و شیوه مدرن پایان باز، منجر می‌شود.
از نکات دیگری که می‌توان مطرح کرد این است که تکرار در بازی دفرمه و منفعل علی مصفا در نقش مردان بی‌هویت تا کجا بناست امتداد و تکرار یابد و یا خرده روایتها و به اصطلاح جزییات بافی‌های شبه مدرن تا کجا و چقدر می‌تواند جای قصه به معنای درست و اصیل کلمه را بگیرد؟
فیلم روزهای نارنجی در واقع به عنوان مهم‌ترین مشکل فنی و مبنایی‌اش، کمبود قصه دارد و روایت فیلم هم از جمله به همین دلیل، دچار بدریتمی، کشداری، عدم توازن و اختلال شده است.
درست در زمانی که یک فیلم نتواند این معایب را حل و فصل کند و از مسیر استاندارد به تناسب فرمی و روایات منسجم و گرمی قصه‌گویی برسد، مجبور می‌شود دست به کارهایی بزند که این فیلم و امثالش به آن مبتلا شده‌اند و از آن جمله می‌توان به ایده‌های غلطی مثل فرم دوربین روی دستی که در فیلم می‌بینیم، خرده روایت‌های بی‌حال و کسل‌کننده، کشداری سکانس‌های بی‌ربط و عدم اتصال و پیوند فرمی و فکری میان بسیاری از نقاط روایی فیلم، ‌اشاره کرد.
شاید ما نباید از فیلم روزهای نارنجی توقع داشته باشیم که برای معضل و مشکلی که به تصویر می‌کشد راه‌حل و یا روزنه‌ای روشن هم ارایه دهد اما می‌توانیم متوقع باشیم که این موقعیت معضل گونه به درستی روایت و به شکل قابل قبولی به مخاطب فهمانده شود و این همان ایراد اصلی و حفره بزرگ و هویدای فیلم است که البته از فقدان قصه به اندازه کافی و نیز فیلمنامه نشات می‌گیرد.
و این در حالی است که فیلم، گویای توانمندی‌هایی در کارگردان جوان و مستعدش است که کاش با دقت و حساسیت بیشتری به بسترهای سازنده و نیازهای بایسته فیلمش- بخصوص قصه و فیلمنامه- توجه می‌کرد و امید که در کارهای بعدی، چنین کند.