هالیوود زیر ذرهبین/
آقای آفتابی که 73 سال است طلوع نکرده!
تحقیری دوباره برای ملتی که باید برده بمانند
فاطمه قاسمآبادی
دو سه سالی میشود که شبکه پر مخاطب آمریکایی نت فلیکس، به سمت تولیدات مشترک با زبان مادری برخی کشورها رفته است. در این تولیدات، معمولا نویسنده، کارگردان و بازیگرانش، همه متعلق به کشور مورد نظر هستند و معمولا طرحهای قابل قبول با اهداف نت فلیکس، شانس تولید و دریافت بودجه را پیدا میکند.
در کره جنوبی بهعنوان یکی از کشورهای تحت استعمار آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم، نت فلیکس اولین سریال اورجینالش را در سال 2018 تحت عنوان «آقای آفتاب» ساخت و داستان قدیمی استعمار را که سالهاست برای کره جنوبی تکرار میشود، در ژانری تاریخی و رمانتیک احیا کرد.
وقتی آفتاب طلوع میکند
داستان سریال آقای آفتاب یا (Mr sunshine ) به کارگردانی «لی ایونگ بوک» در گذشتهای نه چندان دور و در زمان اعزام ارتش دولت ایالات متحده به چوسان در سال 1871 اتفاق میافتد و ماجرای آن حول زندگی پسر نوجوانی میچرخد به نام «چویی یوجین» که در یک خانواده فقیر که برده هستند، در کره جنوبی، زندگی میکرد. این پسر وقتی به سنین نوجوانی میرسد برای دستیابی به آزادی و فرار از کشورش، موفق میشود به آمریکا مهاجرت کند ولی چندین سال بعد، بهعنوان افسر نیروی دریایی آمریکا، به کشور کره جنوبی بازمیگردد و بین دوراهی انتقام از مردمی که خانوادهاش را نابود کردند و کمک به آنان در برابر استعمارگرانی مانند ژاپنیها میماند. در این بین عشق و علاقه به دختری از طبقهاشراف همگریبانش را میگیرد....
استفاده از نقطه ضعف حریف
واقعیت این است که مسئله اختلاف طبقاتی در کشور کره جنوبی بیشتر از دیگر کشورهای آسیایی، همچنان به قوت قبل خود باقی مانده است و هر چند که در ظاهر وضعیت مانند گذشته نیست و سیستم بردهداری و ارباب رعیتی از بین رفته ولی بقایای همان تفکر هنوز با قدرت وجود دارد و باعث میشود که وقتی مخاطب کرهای امروز، سریالهای ساخت کشورش را در مورد موضوع تبعیض و اختلاف طبقاتی، با چشم آشنایی ببیند و با آن هم ذات پنداری کند.
در بیشتر سریالهای تاریخی کره ای، مخاطب شاهد این مسئله است که انسانها بر اساس رتبه و جایگاهی که در دربار دارند، طبقه بندی میشوند و در این میان برای مثال اگر شخصی (به غیراز خاندان سلطنتی که در آن زمان حکم خداوند را برای مردم داشتند) افسر یا جزو بانوان دربار بود، از زیردستانش، ارزش بالاتری داشته و همان زیردستان نیز از مردم کوچه و خیابان بالاتر بودهاند.
مسئله تغییر جایگاه اجتماعی به قدری در سریالهای کرهای و بخصوص ژانر تاریخی مهم بوده که در سریالی مانند یانگوم، که به شدت در ایران محبوب بوده است، مادر یانگوم که روزگاری بانوی دربار بوده و بعد از دسیسه ابتدا به مرگ و بعد هم از قصر بیرون انداخته میشود، به تنها دخترش وصیت میکند که هر طور شده وارد قصر شود و بانوی دربار شود! این در حالی است که بانوان دربار در آن زمان حق ازدواج و مادر شدن را نداشتند و همیشه هم در حال تعظیم و تکریم درباریان بودهاند، حال سؤالی که پیش میآید این است که چرا باید یک مادر، ارزش بانوی دربار شدن را بسیار بالاتر از مقام همسری و مادری و زندگی بدون دسیسه بداند؟
این نوع نگاه باعث شده تا سریال «آقای آفتاب» با دست گذاشتن روی این نقطه ضعف، بتواند به مخاطب کرهای در ابتدا یادآور شود که در طول تاریخ همیشه برده بوده است و حالا فرقی نمیکند که تحت استعمار چین یا ژاپن و در مرحله بعدی هم مخاطب باید درک کند که «همیشه برده» نمیتواند از سرنوشتش فرار کند، در عوض میتواند صاحبش را عوض کند و پناه بردن از یک ظالم به ظالمی جدید و مثلا مهربانتر، نافعترین درمان است.
بهترین مثال برای بیان این نگاه در سریال در صحنهای وجود دارد که یوجین از مردی که قبلاً برده بوده میپرسد حالا که آزاد شدی چرا مثل بردهها در ترس و اضطرابی؟ جوابی که یوجین میشنود شاید خلاصه نتیجهگیری کل این سریال 24 قسمتی باشد؛ مرد میگوید: «من زمانی برده بودهام اما وقتی یکبار برده به دنیا بیایی، تا ابد برده میمانی حتی اگر آزاد شده باشی!».
ژاپنِ همیشه مقصر
در سریال آقای آفتاب دست گذاشته میشود روی یکی از مسائلی که سالهاست در سینما و تلویزیون کره بر آن تأکید میشود و این مسئله، استعمار کره به وسیله ژاپن است.
سریال زمانی را به تصویر میکشد که ژاپن بهعنوان ابر قدرت زمان خود، مدام مردم کره را که کشورشان را استعمار کرده، تحقیر میکند ولی در این بین آمریکا بهعنوان یک پشتیبان بزرگ حقوق بشر و قهرمانی تازه نفس، به میدان میآید تا دنیای این مردم بینوا و تحقیر شده را به قیمت ناچیز استعمار دوبارهشان، تغییر بدهد!
در سریال آقای آفتاب که بر اساس ادبیات استراتژیک ساخته شده است دختری وجود دارد که نماد کشور کره جنوبی است، این دختر که بهعنوان قلب تپنده و فهیم جامعهاشرافی و آگاه شناخته میشود، «بانو شین» نام دارد. او در طول ماجرای این سریال، سه خواستگار دارد اولی «چویی یوجین» است که یک مرد کرهای است که در آمریکا بزرگ شده و حالا دستنشانده و افسر این کشور است و برای انتقام از ظالمانی که زندگی خانوادهاش را نابود کردهاند، به کره برگشته است. دومی «گو دونگ مائه» است که او هم کرهای است ولی دستنشانده ژاپن و در آخر مرد سوم که «کیم هی سونگ» نام دارد، به نوعی نماینده قشراشراف زاده و قدیمی کره است و سعی دارد با معیارهای روز، خودش را در این جامعه در حال تغییر، وفق دهد.
یکی از نکات قابل توجه در سریال آقای آفتاب این مطب است که، کشورهای رقیب و علاقمند به استعمار، هیچ کدام با نیروهای خود وارد میدان نمیشوند و در عوض هر کدام نمایندهای از خود کشور کره دارند که برایشان بجنگد و منافعشان را تأمین کند.
در مجموع سریال آقای آفتاب سعی داشت تا در قالبی تاریخی و رمانتیک، روایت نخ نمای ظلم ژاپنیها و استعمارشان را به تصویر بکشد و در این میان هم طبق روند داستان، از آمریکا بهعنوان استعمارگر خوب یاد شود که کره را از دست استعمارگران بد نجات داد! مسئله نفرت و احساس تحقیر مردم کره جنوبی بهخاطر استعمار توسط آمریکا، سالهاست که در سینما و تلویزیون کره به ساخت فیلم و سریال در مورد استعمار ژاپن و ظلم و تحقیر این استعمارگرِ تاریخ گذشته، خلاصه میشود و جالب اینجاست که هرگز مخاطب کرهای نمیتواند در تولیدات فرهنگی یا همان فیلمها و سریالهای این کشور اثری از ظلم و تحقیر استعمارگر جدید یعنی آمریکا که 73 سال است بر زندگیشان سایه انداخته، ببیند و مهمتر از آن اگر کارگردانی یا نویسندهای فیلم یا سریالی در اعتراض به این استعمار بسازد، حتما اسمش به لیست سیاه وارد میشود.
برای مثال بازیگری به نام «لی جونگ گی» که مخاطب ایرانی او را با بازی در سریال کرهای «ایلجیما» به یاد دارد، بهخاطر بازی در فیلم 18 may ، اسمش وارد لیست سیاه دولت وقت کره جنوبی شد. این فیلم که با موضوع تاریخ معاصر و در ژانر تراژدی بود، با دیدی انتقادی نسبت به مسائل سیاسی، تاریخ معاصر کره ساخته شد و دخالت نظامی آمریکا در این کشور را نقد کرد و جونگ گی بهخاطر باز در این فیلم، مشکلات فراوانی را در زندگیاش متحمل شد که از جمله آنها، جلو انداختن تاریخ سربازی این بازیگر دقیقاً در زمانی زودتر از موعد بود که منجر به فسخ قراردادهای کاری او شد!
بهخاطر تمام این دلایل در سریال آقای آفتاب در نهایت مخاطب میبیند که نماینده تفکراشرافی یا کیم هی سونگ، قبل از ورود به میدان ناکار میشود و از صحنه کنار میرود و بین نماینده ژاپن یا گو دونگ مائه و نماینده آمریکایی یا چویی یوجین، از همان ابتدا تمایل بانو شین با نماینده آمریکایی است و در نهایت هم نماینده ژاپنی مجبور میشود صحنه را برای نماینده آمریکایی خالی کند و نمیتواند موفقیتی به دست بیاورد.