kayhan.ir

کد خبر: ۱۲۰۷۴۸
تاریخ انتشار : ۲۰ آذر ۱۳۹۶ - ۱۹:۰۴

ملاک‌های دوستی و آثار آن(2)(پرسش و پاسخ)


پرسش:
به طور کلی برای برقراری رفاقت و دوستی چه ملاک‌هایی وجود دارد و آثار هر کدام در دنیا و آخرت چگونه است؟
پاسخ: به طور کلی برای برقراری رفاقت و دوستی دو ملاک کلی مادیات و معنویات وجود دارد که براساس آنها انواع دوستی‌ها شکل می‌گیرد.
انواع دوستي
دسته اول، پيوندهاي رفاقتي که در دنيا بر محور معنويت شکل مي‏گيرد، در قيامت مشکلي ايجاد نمي‏کند. بلکه باقي مي‏ماند و بعد هم کارساز است. کارسازي‏اش نيز، مسئله شفاعت و دست‏گيري است. اين رفاقت براي آن‏ها مشکل ساز نيست. ما در معارفمان داريم که مؤمنين بعضي، بعضي ديگر را شفاعت مي‏کنند. اين جزء معارف دين ما است. مؤمن از مؤمن شفاعت مي‏کند. اين مسئله مربوط به مؤمن‏هايي است که بر محور ايماني با يکديگر رابطه داشتند، نه ماديت.
دسته دوم، در مقابل گروه اول هستند که اصلاً رفاقت و دوستي‏شان فقط بر محور ماديت بود. تکليف اين رفاقت‏ها هم در اينجا معلوم است. یعنی هم در دنیا و هم در آخرت رفاقتشان تبدیل به دشمنی می‌گردد.
دسته سوم، ممکن است که يک طرف رفاقت قصدش امور مادي باشد و طرف ديگر جهت معنوي داشته باشد. اين رفاقت اصلاً در دنيا باقي نمي‏ماند که بخواهد به قيامت برسد. اين‏ها به يک جايي مي‏رسند که ديگر نمي‏توانند ادامه بدهند. همين‏جا، رفاقتشان را به هم مي‏زنند و از يکديگر جدا مي‏شوند. به قيامت نمي‏رسد.
گسست دوستي‌هاي مادي محور
 ما از بعضي از آثار و روايات به دست مي‏آوريم که رفاقت‏هايي که بر محور معنويت نيست، و فقط ماديت در آنها مطرح است، اين‏طور نيست که فقط در آخرت تبديل به دشمني شود و در آن‏جا پشيمان شوند. گاهي در دنيا گسسته شده و به دشمني تبديل مي‏گردد. اين مطلبي است که ديگر براي شما مشهود و آشکار است، احتياج به توضيح ندارد. شما اين‏ مسائل را به خوبي درک مي‏کنيد.
دليل اين مطلب چيست؟ در اینجا به يک نکته اشاره‏ مي‏کنیم که وجهه و جنبه کلامي وفلسفي دارد، ولي خوب و مفيد است. «ماده» محدود است امّا معنويت نامحدود است. اگر «ماده» محور دوستي قرار بگيرد، رفاقت بر محور انتفاع‏ها و منفعت‏ها پايدار نمي‏ماند. يعني تا وقتي که از رفيق سود برده شود، رفاقت پابرجا است. آن‏چه مطرح است سودبري است. آن‏چه مهم است اين است که نيازها و توقعات انسان هم نامحدود است. لذا اگر محور رفاقت مادي باشد، چون ماده محدود بوده و توقع انسان هم نامحدود است، حالا بايد دو طرف با يكديگر نزاع كنند تا به منافعشان برسند.
اينکه در فلسفه مي‏گويند: دنيا دار تزاحم است، يعني سراي مزاحمت است. يعني چون ماده محدود است، تزاحم و نزاع پيش مي‏آيد. بعد هم همين رفاقت به جايي مي‏رسد که دعوا مي‏شود. يا بر سر رياست، يا مال يا هر چه مي‏خواهد باشد، مي‏بيني سال‏ها دستشان در دست هم بود، امّا يک مرتبه با هم اختلاف پيدا كردند! اين‏ها رفيق صميمي بودند، حالا دشمن خوني شدند! چه شد که اين‏طور شد؟ جواب، روشن است. محور رفاقتشان پول بود، رياست بود، «المُلکُ عَقيمٌ» اينها سر پول، رياست و امثال اين‏ها که امور مادي است، دعوايشان مي‏شود و دشمن خوني مي‏شوند. دليلش اين است که اين رفاقت، بر محور توحيد و يکتا‌پرستي نبود، بر محور ماديت و دنيا‌پرستي بود.
دوستي‏هايي همراه با پشيماني
ما روايتي از علي‌(ع) داريم که امام صادق‌(ع) در ادامه روايت قبلي آن را نقل مي‏کند که اميرالمومنين فرمودند: «لِلأخِلَّاءِ نَدَامَهًْ» انسان به هر شکل که با کسي دوستي کند، پشيمان مي‏شود، «إلا المُتَّقِينَ» مگر متقين. در اين‏جا مطلب را به طور کلي بيان مي‏فرمايند. در روايت حرفي از آخرت نيامده است. در آن روايت «روز قيامت» داشت، امّا اين‏جا بحث قيامت مطرح نيست. به اصطلاح روايت اطلاق دارد. هر دوستي و مرافقتي، پايانش پشيماني است، چه در دنيا و چه در آخرت؛ مطلب کاملاً روشن و ساده است. دوستان، آخرش همه پشيمان‏اند، مگر چه کساني؟ آن کسي که محور دوستي‏شان خداپرستي بود.
دوستي منتهي به دشمني
اينکه در آيه شريفه داشت، دوستي‏ها به دشمني تبديل مي‏شود، جهتش اين است که اين‌گونه دوستي‌ها ريشه در خودخواهي دارد و خودخواهي ريشه کثرت و اختلاف و نزاع مي‌شود و نمي شود دو آدم خودخواه تا آخر دوست باشند و دوستي شان پايدار بماند. اينها مشهود است و واقعاً انسان مي‏بيند که چه‏طور کساني که بر محور امور دنيايي با هم رفاقت کردند، رفاقتشان پايدار نمي‏ماند و بعضاً به دشمني و کينه‏توزي هم منجر مي‏شود. سرّ آن را هم گفتیم که چيست. اگر محور دوستي امر مادي بود، ماده محدود است و هر دو نفر هم نفع خودشان را در نظر گرفته‏اند، لذا تزاحم پيش مي‏آيد و آخر تزاحم چيست؟ دشمني و رو در روي هم ايستادن. گفتم فرقي نمي‏کند که چه باشد، مال باشد، رياست باشد يا چيز ديگر. همين که محور الهي نباشد، مشکل ساز است. خودمان هم داريم مي‏بينيم و در متن جامعه ما نيز فراوان است، در هر دو رابطه مصاديق فراواني وجود دارد، چه رياستش، چه مالش. دليل تبديل دوستي به دشمني چيست؟ چون خدا نيست. چون دوستي «في غير الله» است.
امام خمینی(ره) مي‏فرمود: «اگر تمام انبياء را جمع کنند، ـ‏ مي‏شود يک شهر صد و بيست و چهار هزار نفري‏ـ اصلاً و ابداً يک دعوا، يک دادگستري در اين شهر نمي‏بينيد.» خيلي زيبا تبيين مي‏فرمايد. همه با هم رفيق هستند. اما نزاع و درگيري نيست. چرا؟ جهت اين است که محور رابطه آنها خدا است. محور خدا است نه دنيا. دعوا جايي است که محور دنيا باشد. درگيري از اينجاها شروع مي‏شود.                                                             ادامه دارد