نتانیاهو و وسوسه سعودیها برای ماجراجویی جدید در منطقه
جنگ 33 روزه نخستین چیزی است که پس از فکر کردن در مورد حمله به لبنان ، پیش روی ذهن هر تحلیلگر و سیاستمداررژیم صهیونیستی نقش میبندد.
«سید حسن نصرالله » دبیرکل حزبالله لبنان ، طی سخنرانی اخیر خود که به مناسبت «روز شهید» و استعفای سعد حریری، بیان کرد ، جمله خیلی مهمی را بر زبان آورد. وی گفت: «بنده بر اساس اطلاعات و نه تحلیل عرض میکنم ، سعودی از اسرائیل درخواست کرد به لبنان حمله ، و در ازای آن ، دهها میلیارد دلار پول دریافت کند. اگر کسی رسانههای اسرائیلی را دیروز و امروز دنبال کند بسیار به این موضوع بر میخورد که جنگ 33 روزه نیز به درخواست و تحریک سعودی بوده است و روزهای آخر جنگ که اسرائیل میخواست جنگ را تمام کند، سعودی تماس گرفته و درخواست کرده بود جنگ را تا ریشهکن کردن مقاومت ادامه دهد. در هر صورت محاسبات اسرائیل، محاسبات دیگری است و جنگ همانطور که عرض کردم و عرض خواهم کرد، محال نیست اما در این شرایط بسیار بعید است.»
این سخنان در حقیقت برداشت حزبالله از تحولات رخ داده و سناریو سعودیها علیه لبنان است. سناریویی که از منظر نصرالله، تحلیل نیست بلکه یقین است. در این یادداشت سعی داریم به بررسی جمعبندی احتمالی تلآویو برای حمله به لبنان بپردازیم.
تجربه جنگ 33 روزه
جنگ 33 روزه نخستین چیزی است که پس از فکر کردن در مورد حمله به لبنان ، پیش روی ذهن هر تحلیلگر و سیاستمدار صهیونیست نقش میبندد. یکی از ویژگیهای مشترک میان وضعیت کنونی و جنگ 33 روزه، وسوسه تلآویو از سوی سعودیها برای اقدام علیه حزبالله و مقاومت است. به باور بسیاری از تحلیل گران، جنگ 33 روزه با وسوسه و نقشآفرینی مستقیم رژیم سعودی به وقوع پیوسته است.
پیش از این، «عاموس یادلین » رئیساطلاعات ارتش رژیم صهیونیستی بین سالهای 2006 تا 2009، طی مصاحبهای تأیید کرده بود که عربستان در جنگ تلآویو با حزبالله معروف به جنگ 33 روزه، از اسرائیل حمایت اطلاعاتی کرده است. وی هم اکنون رئیس«مرکز مطالعات امنیت ملی اسرائیل» است.
اکنون که عادی سازی روابط رژیم صهیونیستی و کشورهای عربی بالاخص سعودی، در عیانترین وضعیت خود درمقایسه با دهههای گذشته قرار دارد، سناریو سعودیها علیه حزبالله بسیار شبیه به جنگ 33 روزه است. سعودیها در روز نخست جنگ 33 روزه با بیانیهای با حمله به ایران و حزبالله، وضعیت را نتیجه ماجراجوییهای محور مقاومت نامید. ادبیاتی که بسیار به ادبیات امروز سعودیها در غالب بیانیه استعفای اجبارگونه سعد حریری شبیه است. باید دید که آیا تلآویو این بار هم تسلیم وسوسه سعودیها خواهد شد یا نه.
فرار نتانیاهو از بیثباتی داخلی
در ماههای گذشته فشارها علیه«بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر رژیم صهیونیستی، به شدت افزایش یافته است. پروندههای گوناگون فساد، بحث شهرکسازیها و به تبع آن انزوای تلآویو در نظام بینالملل، مخالفت تندروهای مذهبی (مثل حریدیها) با سیاستهای نتانیاهو از جمله فشارهایی است که در داخل فلسطیناشغالی متوجه شخص نخستوزیر است.
اما تجربه نشان داده است نتانیاهو مانند بسیاری از حکومتها برای رهایی از فشارهای داخلی، درگیری و ماجراجویی خارجی را انتخاب میکند. این اولین بار نیست که وی تحت فشار و انتقاد است و پیش از این هم او شاهد تلاشها برای سرنگونی خود بوده است.به عنوان نمونه میتوان به اتفاقات داخلی سال 2014اشاره کرد. کابینه پیشین نتانیاهو در دوم آذر 93 با برکنار شدن« لاپید »وزیر دارایی و «لیونی» وزیر دادگستری و استعفای 4 وزیر دیگر، از هم فروپاشید و کنست(پارلمان) نیز با رأی قاطع 93 عضو از 120 عضو، خود را منحل نمود تا شاهد کوتاهترین پارلمان از زمان تشکیل این رژیم جعلی باشیم.اما آنچه در انتخابات کنست در 26 اسفند 94 رقم خورد، بسیاری از تحلیلگران را غافلگیر کرد. چرا که نتانیاهو با شیطنت تمام، ضمن انحلال دولت توانست بار دیگر کابینه را تشکیل دهد و10 کرسی بیشتر از کنست پیشین را از آنِ حزب لیکود نماید. برخی تحلیلگران، انحلال دولت به فاصله چند ماه پس از جنگ 51 روزه را دلیل موفقیت نتانیاهو میدانند؛ زیرا امنیتی شدن فضا، افکار عمومی به سمت خطر دشمن بیرونی (حماس و نوار غزه) سوق داد و همراه با آن، راهاندازی جنگی جدید موجب شدند نتانیاهو باز هم دولت را از دست ندهد.
این سیاست نتانیاهو موجب شده که وی از سال 2009 تاکنون علیرغم به پایان نرسیدن زمان چهار ساله دولتها، تمامی رقیبان را در کسب نخستوزیری یا ریاست حزب لیکود شکست دهد. نشریه «فارین افرز» در این خصوص مینویسد: «یکی از دلایلی که نتانیاهو کسب قدرت کرده و توانسته بعد از «بن گورین» طولانیترین دوره نخستوزیری را داشته باشد آن است که وی سیاستهای خود را به افکار عمومی نزدیک میکند. برای مثال در سال 2009 خود را متمایل به میانهروها نشان داد و دلیل آن این بود که او نگران سیاستهای «باراک اوباما »بود و قصد داشت حضور خود را در قدرت ادامه بدهد. اما در سالهای اخیر افکار عمومی اسرائیل به سمت راستگرایان تغییر جهت داده و نتانیاهو نیز به دیدگاههای قبلی خود بازگشته و به این ترتیب ، وی میتواند با آزادی عمل بیشتری اقدامات خود را پیگیری کند. از سال 2009 تاکنون یعنی از زمان بازگشت نتانیاهو به قدرت، وی تمامی نامزدهای احتمالی تصدی پست نخستوزیری را شکست داده و نظرسنجیها نیز چنین موضوعی را تائید میکنند.
لذا ، حمله و ماجراجویی دوباره نتانیاهو دور از انتظار نیست، و حملات اخیر جنگندههای رژیم صهیونیستی به تونلهای مقاومت در نوار غزه، این تمایل نخستوزیر رژیم صهیونیستی را آشکار میکند. بدین ترتیب، باید منتظر بود و دید که آیا یکبار دیگر نتانیاهو دست به قمار میزند و ریسک حمله به لبنان را برای حفظ قدرت برای خود ، به جان میخرد؟
اما یکی از دلایلی که به نظر میرسد مانع حمله رژیم صهیونیستی خواهد شد، مخالفتهای داخلی سایر سران این رژیم است.
به طور نمونه میتوان به «عاموس یادلین»مدیر مرکز مطالعات امنیت ملی رژیم صهیونیستی و رئیسسابق کمیته اطلاعات ارتش این رژیماشاره کرد که در تاریخ 29مهر 1395با انتشار یادداشتی تحت عنوان «بازدارندگی،اشتباه محاسباتی و دور بعدی جنگ» به بررسی وضعیت دو جبهه شمالی و جنوبی رژیم صهیونیستی (حزبالله و حماس) پرداخته بود. رئیسسابق کمیته اطلاعات ارتش رژیم صهیونیستی در بخشی از یادداشت خود به بررسی سیاست «هر حمله، یک پاسخ» میپردازد. یادلین مدعی است جنگ 33 روزه، عدم اطمینان درباره واکنش رژیم صهیونیستی را ایجاد نموده و این یکی از مهمترین دستاوردهای آن جنگ است: «یکی از مهمترین دستاوردهای جنگ دوم لبنان از دست دادن اعتماد نصرالله در پیشبینی واکنشهای اسرائیل بود.» یادلین برای تحقق راهبرد پیشنهادی خود یعنی «توازن میان حفظ آرامش و تقویت بازدارندگی» در جبهه شمالی مینویسد:
«آرامش، به پاس بازدارندگی قدرتمند اسرائیل به مدت بیش از یک دهه (به عقیده بعضی بازدارندگی دوطرفه)، درگیریهای حزبالله در سوریه و ماهیت دینامیک دو طرف حفظ شده است. موضوع جلوگیری از بالا بردن توان نظامی با سیاست تمرکز بر کیفیت آماد تسلیحاتی حزبالله (موشکهای دقیق، پدافند هوایی، هواپیماهای بدون سرنشین، موشکهای ضد ناو سطح پیما) به دقت انجام میشود و به طور کلی از پذیرش مسئولیت در قبال حملاتی که فقط در سوریه انجام میگیرد، اجتناب میشود.
بسیاری از تحلیلگران معتقدند در وضعیت کنونی تلآویو به دنبال حفظ بازدارندگی و ایجاد موانع برای تقویت حزبالله است. حملات پیاپی به کاروانهایی در مرز سوریه و لبنان، تشدید فشارهای سیاسی و تحریم بانکی حزبالله و... بخشی از اقدامات برای بازدارندگی مقابل حزبالله است. البته ذکر این نکته هم ضروری است که این سیاست در اسرائیل مخالفان جدیای دارد و این افراد معتقدند تلآویو در این روند بسیار ضعیف عمل کرده و در عوض ، حزبالله بسیار قدرتمندتر شده است.
جمعبندی
به نظر میرسد که «سوسه سعودیها» و « نیاز داخلی» نخستوزیر رژیم اسرائیل ، دو عاملی هستند که ممکن است نتانیاهو را به سمت ماجراجوییهای جدید بکشانند. اما وضعیت امنیتی کنونی رژیم صهیونیستی، مخالفت بسیاری از نظامیان را با ماجراجوییهای جدید وی بر میانگیزد. از نگاه این صهیونیستها، تلآویو در جبهه جنوبی با حماس و جهاد اسلامی و در شمال نیز با حزبالله مواجه است و چیزی که موقعیت کنونی را با قبل متفاوت میکند، گشوده شدن جبهه شرق ومواجه شدن اسرائیل با نیروهای مقاومت در خاک سوریه وبا ارتش جنگ آزموده سوریه است. لذا به نظر میرسد ، علیرغمانگیزههای باطنی نتانیاهو برای آغاز یک جنگ جدید در بیرون ، این رژیم به حملات مقطعی علیه کاروانهای حزبالله قناعت کند.
در هر حال ، هم اکنون رایزنیهای میان ریاض وتلآویو علیه ایران به طور مداوم ادامه دارد.البته خوشبختانه آنها گزینههایی را هم روی میز ندارند و مجبور هستند که تحولات غیر همسو با خود در منطقه را فقط نظارهگر باشند.
منبع : فارس