kayhan.ir

کد خبر: ۱۰۹۴۳
تاریخ انتشار : ۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۲۲:۱۹

چشم به راه سپیده

تو را غایب نامیده‌اند، چون «ظاهر» نیستی، نه اینکه «حاضر» نباشی.


«غیبت» به معنای «حاضر نبودن»، تهمت ناروایی است که به تو زده‌اند و آنان که بر این پندارند، فرق میان «ظهور» و «حضور» را نمی‌دانند، آمدنت که در انتظار آنیم به معنای «ظهور» است، نه «حضور» و دلشدگانت که هر صبح و شام تو را می‌خوانند، ظهورت را از خدا می‌طلبند نه حضورت را. وقتی ظاهر می‌شوی، همه انگشت حیرت به دندان می‌گزند با تعجب می‌گویند که تو را پیش از این هم دیده‌اند. و راست می‌گویند، چرا که تو در میان مائی، زیرا امام مائی، جمعه که از راه می‌رسد، صاحبدلان «دل» از دست می‌دهند و قرار ازکف می‌نهند و قافله دل‌های بی‌قرار روی به قبله می‌کنند و آمدنت را به انتظار می‌نشینند...
و اینک ای قبله هر قافله و ای «شبروان را مشعله»، در آستانه آدینه‌ای دیگر با دلدادگان دیگری از خیل منتظرانت سرود انتظار را زمزمه می‌کنیم.
اگر برگردی
می‌شود پنجره‌ها باز اگر برگردی
و زمین غرقه‌ آواز اگر برگردی!
باغ، باز آمدنت را به همه می‌گوید
آه، ای سرو سرافراز اگر برگردی!
بازمی‌گردد آخر به زمین سرسبزی
می‌تپد قلب زمان باز اگر برگردی!
رخت می‌بندد از این آینه تاریکی‌ها
روشنی می‌شود آغاز اگر برگردی!
با تو این پنجره ابری من خواهد دید
آسمانی پر پرواز اگر برگردی!
پیش چشمان تو ای آینه‌رو، اشعارم
باز هم می‌کند اعجاز اگر برگردی!
مرتضی کردی
***
صحرای جنون
ای به تقویم دلم از همه تکرارترین
یار را در شب تردید خریدارترین
پای بردار که از خانه برون باید رفت
مست و آشفته به صحرای جنون باید رفت
پس بیا در سفر صبح نمک‌گیر شویم
در دل شعله‌ور عشق به زنجیر شویم
امشب از هلهله و نای درآ باید گفت
از می و معجزه و دست و عصا باید گفت
وعده دادند که فریادرسی می‌آید
در پس این شب تاریک کسی می‌آید
جرعه صبر بنوشید که ره در پیش است
عود و اسپند بیارید که مه در پیش است
ره دراز است در این شب نفسی تازه کنید
شهر طوفان‌زده عشق پرآوازه کنید
اسماعیل اسفندیاری
***
نسیم شکفته
کدام نقطه این خاک زیر پای تو نیست
کدام پاره خورشید آشنای تو نیست
بگو کدام نسیم شکفته در وادی است
که ذهنش آینه‌بندانی از صفای تو نیست
***
آقا بیا !
مه مبارک در ابر آرمیده بیا
امید آخر دل‌های داغدیده بیا
به طول غیبت و اشک مدام و سوز دلت
که جان شیعه ز هجران به لب رسیده بیا