kayhan.ir

کد خبر: ۱۰۰۱۵
تاریخ انتشار : ۲۶ فروردين ۱۳۹۳ - ۲۱:۰۹
دانشگاه در جبهه - 64

دانشجوی شهید «عمران پُستی»

شهيد عمران پُستي در 19 آذر 1338 در هشتجين خلخال به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در زادگاهش گذراند و بعنوان شاگرد ممتاز شناخته شد، از اين روی توانست در اردبيل درسش را ادامه دهد.


او ديپلم خود را سال 57 در رشته رياضي فيزيك اخذ كرد. بعد از شركت در آزمون سراسري دانشگاه در رشته جامعه شناسي دانشگاه تهران پذيرفته شد. ايام تحصيل در دانشگاه را درحالي مي گذراند كه اوضاع كشورش انقلابي بود و درون او برافروخته از شور و مبارزه .
در هنگام تعطيل شدن دانشگاه و شروع اعتصاب ‌ها به زادگاهش بازگشت و مبارزات خود را از تهيیج دوستان و جوانان گرفته تا ابتكاراتش در پخش اعلاميه و غيره در هشتجين دنبال كرد. به همین دلیل از سوی مزدوران رژیم ستمشاهی تحت تعقيب بود اما همراهي مردم با وي مانع از دستگيري‌اش گرديد.
بعد از پيروزي انقلاب به دانشگاه بازگشت و در رديف پيروان خالص خط امام(ره) قرار گرفت. بعد از ايفاي نقش خود در ماجراي لانه جاسوسي آمريكا؛ درخواست خود را مبني بر انصراف از تحصيل در تاريخ 15/7/58 به دانشگاه تقديم كرد و به عضويت سپاه پاسداران تهران در آمد و در واحد گزينش آنجا عهده دار مسئوليت شد.
وی مسئوليت فرماندهي گردان حبيب بن مظاهر از لشگر 27 رسول الله را به عهده گرفت. با ياران و هم‌رزمان خویش همگام بود تا اينكه در عمليات خيبر به شدت زخمي شد، با عین حال اين يار خستگي ناپذير مسئوليت فرماندهي را تا لحظه شهادت از دوش نيفكند رزمندگان را همراهی مي كرد تا اينكه در تاريخ 9 اسفند 1362 به آرزو و افتخار بي غسل و كفن شدنش رسيد .
در گزیده‌ای از وصیت نامه شهید دانشجو «عمران پُستی» این گونه آمده است:
اي مردم مگر كاروان شهدا را نمي بينيد؟ پس چرا به اين كاروان نمي پيونديد؟ مگر مقام شهدا را باور نداريد؟ مگر نمي خواهيد نجات پيدا كنيد؟ بعضي ‌ها انگار خوابند! چنان بي خيالند كه انگار معادي در كار نيست. اين خداوند است كه مي گويد: "الا يظن اولئك انهم مبعوثون ليوم عظيم يوم يقوم لرب العالمين"؛ واقعاً به اين سوال چه جوابي مي دهيد؟ بعضي ‌ها از مرگ مي ترسند عده اي فرق بين مرگ و شهادت نمي بينند. مگر به احاديث در باب شهادت در راه خدا برنخورده ايد؟ آخر به سوي اين دنيا مي‌دويد درحالي كه نظام عالم به دست من و شما نمي چرخد. چرا در اطاعت امر خدا كه فرموده: "سارعوا الي مغفره من ربكم و جنه عرضها السموات و الارض"؛ لنگان و افتان مي رويد؟!
گرچه در ايام حيات خود سودي از من به اسلام نرسيده و از اين لحاظ در پيشگاه حق شرمنده ام ولي اگر جنازه ام به دست شما نرسيد به مادر و همسرم و ديگر عزيزانم يادآوري كنيد آن جريان مادري را كه سر بريده فرزندش را در يكي از
جنگ هاي اسلام برايش‌آورده بودند گرفت و
 به سوي ميدان نبرد پرت كرد و گفت: "من آن سري را كه در راه خدا داده ام پس نمي گيرم"؛ اگر در اين راه مقدس خداوند متعال بر من منت نهاد و جان ناقابلم را گرفت و با ريزش خونم تطهير كرد .
پدر و مادرم و خواهران و برادران و همسرم! در اين شهادت و مراسم آن سعي كنيد كه با امام حسين(ع) و حضرت فاطمه(س) و حضرت زينب(س) انس و الفت بگيريد و با آن‌ها در خلوت راز بگویید. آن‌ها بهترين دوستان هستند و آن‌ها كلام ما را مي شنوند و سلام ما را جواب مي دهند ولي گوش هاي ما محجوب است و جواب آن‌ها را نمي‌شنود. سعي كنيد كه حب اين بزرگواران را در دل خود جاي دهيد در روايات وارد شده: "و بقربكم ارجو نجاه من الله"؛ كه فقط محبين اين خاندان مي توانند اميد نجات در دنيا و آخرت را داشته باشند و اميد شفاعت برند.