بازخوانی دیدگاههای مرحوم حسن شایانفر درباره نفوذ فرهنگی
اپوزیسیون خارج نشین:
باید برای حذف شورای نگهبان تلاش کنیم
در بخشي ديگر از مطالب اين جزوه يكي از اعضاي سابق مشاور هيأت سياسي «حزب توده» تحليلي از وضعيت كنوني انقلاب ارايه داد و صريحاً از «تئوري استحاله» به عنوان راهكاري عملي براي ايجاد تغييرات در نظام اسلامي ياد كرد و گفت:
«از سوي ديگر، زمينه هاي عيني وذهني سرنگوني رژيم فراهم نيست. بنابراين اگر ما همه نيروها را بسيج كنيم تغييرات مربوط به استحاله را مي توانيم تقويت كنيم. نقش ما در استحاله رژيم بسيار مؤثراست...»(۱)
اعضاي سابق حزب توده به عنوان نتيجه و جمع بندي اين مذاكرات، شعار «صلح و آزادي» را به عنوان محوراصلي اتحاد تمام نيروهاي مخالف جمهوري اسلامي ايران پيشنهاد مي كنند و ضمن دعوت از تمام گروهها و جريانات ضدانقلاب براي تشكيل يك جبهه متحد براي حذف ولايتفقيه و شوراي نگهبان، خواستار تمركز و تلاش تمام گروهها حول محور تئوري استحاله مي شوند:
«... وظيفه ماست كه با نظرات انحرافي بدون فوت وقت برخورد كنيم. اساساً بايد در نظر داشت كه قانون اساسي ما خوب است، به استثناي بخش ولايت فقيه... ما از طريق جبهه صلح و آزادي بايد در راه حذف شوراي نگهبان نيز تلاش كنيم...»(۲)
فرجام گروههاي اقماري بلوك شرق
در دوره جديد استحاله، فرجام گروههاي راديكال و افراطي وابسته به شوروي نظير «سازمان فداييان خلق» كه روزگاري دم از نبرد مسلحانه عليه امپرياليسم ميزدند و هيچگونه نرمشي را در برخورد با تفكرات ليبرالي جبهه ملي روا نميدانستند و حتي نظام اسلامي را رژيمي سازشكار با غرب ميخواندند، عبرت آموز است. آنها در جريان اين دگرگوني بتدريج دچار آن چنان استحالهاي مي شوند كه از تمام شعارهاي گذشته خود دست مي شويند و كليه ادعاهاي خود را پس ميگيرند و رژيم شاه را رژيم «اصلاحپذير» مي نامند و از اينكه با آن رژيم درگير شده بودند، ابراز ندامت ميكنند. آنان كه پس از فروپاشي شوروي خود را آماده پيوستن به سلطنتطلبان و مليگرايان كردند در نشريات خود اين تغيير مواضع و ديدگاههايشان را به نمايش ميگذارند. با هم نمونه اي از ديدگاه اين حاميان تشكيل «جبهه متحد ضدامپرياليستي» سابق را مرور مي كنيم:
«... آيا زمان آن فرا نرسيده است كه بنشينيم و فكر تازه اي به حال اين كشور بكنيم؟ به نظر من به خطارفتهايم و بايد از آن درس گرفت...به نظر من رژيم شاه با وجود وابستگي به غرب، ليبرال و قابل رفرم بود... با جرأت تمام ميگويم كه فشار مردم براي رفرم رژيم شاه وعملي شدن پيشنهاد آيت الله شريعتمداري (شاه بماند وسلطنت كند) بهترين آلترناتيو در آن سالها بود. عدم وجود آلترناتيو مناسب در مقابل رژيم شاه [امام] خميني و بنيادگرايي اسلامي و عدم رشد سياسي كافي مردم كشور و اوضاع بين المللي از نظر سياسي و اقتصادي، همه حاكي از آن بود كه سرنگوني رژيم شاه تنها يك اشتباه تاريخي مي تواند باشد. تا آنجا كه به روشنفكران چپ كشورمان مربوط مي شود، ما بازهم چوب وابستگي حزب توده به شوروي را خورديم. ايرج اسكندري(۳) به عنوان دبيركل حزب توده راه حل ايراني پيشنهاد مي كرد وحمايت از آيت الله شريعتمداري در مقابل [امام]خميني و فشار رژيم براي رفرم سياسي را راه حل خروج از بحران جامعه ميدانست. ولي اوضاع در شوروي به سود كيانوري بود.
من ديگر خود را پيرو راه بيژن جزني(۴)نميدانم. من به عنوان يك روشنفكر، دموكرات و رفرميست، راه حل غلبه برمعضل جمهوري اسلامي را با توجه به تجربه هاي گذشته، اولاً در كار روشنفكرانه در ميان تودهها و ثانياً در كاربست تدابيرمناسب براي ايجاد فشار به رژيم مي دانم... مسلم است كه شكلگيري جبهه روشنفكران مبارز دموكرات شرايط را براي رويارويي رژيم و مردم مناسب خواهد كرد... من در بهترين حالت، فردي مانند [مهندس] بازرگان را آرزو ميكنم... ما چپ هاي ايران بايد بدانيم... عناصري كه براساس آنها جبهه اي مي تواند شكل بگيرد، به نظرمن ناسيوناليسم و دموكراسي هستند... به عبارتي پيدايش مصدقي ديگر نيازكنوني كشور ما است... من فكر مي كنم رفقاي ديگر هم از آرزوي ديكتاتوري پرولتاريا صرفنظر كردهاند...»(۵)
اين عاليجنابان فراموش كردهاند كه شعارهاي گذشته آنان چه مصايبي به اين سرزمين وارد آورده و انقلابي گري قلابي آنان در زمان شاه و سالهاي اول انقلاب، به چه قيمتي تمام شده است و چگونه صدها جوان صادق ولي خالي از تجربه اين سرزمين را به ورطه جاسوسي براي دشمن كشاندهاند.
چه كساني بازگشتند؟
پس از مرگ علي اميني، افراد ديگري نظير احسان نراقي بابهره گيري از موقعيت و روابطي كه با محافل مختلف و كانونهاي قدرت وابسته به جريان جهاني سلطه دارند، با جديت تمام خط نفوذ و استحاله در درون نظام را دنبال كردند.
تلاش در جهت اجراي تئوري استحاله و خط نفوذ اندك اندك به پيش رفت و از رهگذر تلاش عناصري چون علي اميني، هوشنگ اميراحمدي، احمدانواري واحسان نراقي، عده اي از چهره هاي سرشناس و وابستهاي كه از ايران گريخته بودند، به كشور بازگشتند. به اسامي برخي از اين چهرههاي بازگشته به وطن در طي آن سالها اشاره ميكنيم:
- بزرگ نادرزادمعاون مهرداد پهلبد وزير فرهنگ و هنر رژيم پهلوي. او همسر سعيده پاكروان دختر سرلشگر معدوم پاكروان رييس سازمان امنيت شاه است. وي از پيروان و مبلغين آيين ميتراييسم در ايران است. اين شخص در سال 1369 درسايه حمايت پنهان عطاءالله مهاجراني معاون حقوقي رييس جمهور وقت، به ايران بازگشت. (6) نادرزاد با گستاخي تمام بازگشت خود به ايران را نشانه دست كشيدن جمهوري اسلامي از آرمانهاي امام خميني قلمداد كرد. يكي از كتابهاي نادرزاد مدتي پس از بازگشت در ليست كانديداهاي كتاب سال از سوي عطاالله مهاجراني مورد تشويق قرارگرفت. (7)
- داريوش آشوري، وي در سال 1317 درتهران به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايي و متوسطه و عالي را درهمين شهر گذرانده و موفق به دريافت ليسانس اقتصاد از دانشگاه تهران شد. او آنگاه به استخدام اداره وصول وزارت دارايي درآمد. آشوري از ابتداي جواني جذب شعارهاي سوسياليستي شد و در شمار هواداران خليل ملكي درآمد. وي در تشكيلات نيروي سوم رشد كرد به طوري كه به شخصيت شماره 2 اين سازمان مبدل شد و درايام غيبت خليل ملكي عهده دار اداره امور آن بود. آشوري در 16 آذر 1339 به خاطر توزيع يك اعلاميه بازداشت گرديد و پس از سپردن تعهد همكاري باساواك آزاد شد. از اين زمان راه ترقي وي در رژيم پهلوي هموار گرديد.
۱- همان.
۲- همان.
۳- ايرج اسكندري از سران «حزب توده ايران» و از اعضاي مؤسس كادر رهبري اين حزب در روزگار قدرت از محمدرضا پهلوي بود. او در مجموع اختلافاتي اصولي با ديگر سران اين حزب داشت وبيشتر داراي گرايشات ليبراليستي غربي بود وي پس ازغيرقانوني شدن فعاليت حزب توده قبل از 28 مرداد 1332 به شوروي رفت و پس از مدتي به آلمان شرقي آمد و در آنجا اقامت كرد. ايرج اسكندري از دوستان اميرعباس هويدا نخست وزير رژيم پهلوي بود.
۴- بيژن جزني، يكي ازجوانان مبارزعليه حكومت شاه و يكي از نظريه پردازان حركت كمونيستي ايران در سالهاي پس از كودتاي 28 مرداد بود. وي سالهاي زيادي از عمر خود را در زندانهاي رژيم پهلوي سپري كرد. او به دليل روحيه مبارزه جويش در ميان زندانيان سياسي معروف بود. در اوايل دهه ۱۳۵۰ پس از اعدام تيمسار زندي و چندتن ديگر از سران ساواك توسط سازمانهاي مبارز، مأمورين ساواك وي را به همراه 9 نفر ديگر از زندانيان سياسي تيرباران كردند و سپس اعلام نمودند كه بيژن جزني و 9 نفرديگر هنگام فرار از زندان كشته شدهاند.
۵- هفته نامه كار، ارگان سازمان فداييان خلق، چاپ خارج از كشور، شماره 68، مورخه 1373/7/7
6- مهاجراني سه سال بعد از بازگشت نادرزاد به ايران در يك اطلاعيه جمعي كه به مناسبت فوت يكي از عناصر فرهنگي رژيم گذشته درماهنامه كلك شماره 42، شهريور 1372 به چاپ رسيد نام خود را در كنار افرادي نظير احسان يارشاطر، محمدجعفر محجوب، داريوش شايگان، بزرگ نادرزاد و... قرارداد.
7- كتاب هفته، نشريه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، شماره110 مورخه، 1379/10/27، ص .31