سنتهایی نیکو از زندگی پیامبر اکرم(ص)
* رسول محیطی
در مطلب حاضر ضمن تشریح چیستی سنت و تاکید قرآن بر اسوه قرار دادن رسول اکرم(ص) ٬ به برخی از سنتهای نیک اخلاقی و اجتماعی آن حضرت اشاره شده است.
***
اخلاق به صفات باطنی انسان اطلاق میشود. شجاعت، سخاوت، عدالت، حسادت و خساست از جمله صفات اخلاقی است که در افعال و رفتار آدمی تأثیر میگذارد. بنابراین اخلاق آدمی شامل دو دسته صفات پسندیده و ناپسند است؛ اما ادب تنها براخلاق و صفات لطیف و ظریفی اطلاق میشود که در بهترین شکل از انسان صادر میشود. از این رو، به اخلاق و صفات و رفتارهای ناپسند ادب اطلاق نمیشود؛ بلکه تنها به رفتارهای بسیار پسندیده و لطیف اطلاق میگردد که زینت انسان و بازتابی از کمال عقل است. پیامبر(ص) میفرماید؛ حسنالأدب زینهًْالعقل؛ ادب نیک زینت عقل آدمی است. (بحارالانوار، ج 1، ص 131) امیر مؤمنان علی(ع) نیز میفرماید: الآداب حلل مجددهًْ؛ آداب آرایههای نوکننده یا نوشونده است. (نهجالبلاغه، حکمت 5) امام حسن مجتبی(ع) نیز میفرماید: لاادب لمن لا عقل له؛ کسی که عقل ندارد ادب هم ندارد. (کشف الغمه، ج 1، ص 571).
اما واژه و اصطلاح سنت، تنها به صفات فعل انسان اطلاق میشود و سنت شخص مجموعهای از صفارت رفتار مثبت و منفی است که از شخص صادر میشود. بنابراین امانت و خیانت و دروغ و راست و بخل و سخاوت و مانند آنها که در رفتار شخصی دیده میشود، سنتهای آن شخص است. هر کسی براساس شخصیت و شاکله وجودی خودش رفتار میکند و رفتارهای شخص که در قالب آداب و سنتها بروز و ظهور میکند، بازتابی از عقاید و افکار و روحیات و معنویات آن شخص است. خداوند میفرماید: کل یعمل علی شاکلته؛ هر کسی براساس شاکله شخصیتی خودش رفتار و عمل میکند. (اسراء، آیه 84) همچنین سنتها و آداب هر جامعهای، بیانگر میزان روحیات و معنویات آن جامعه است؛ زیرا سنتها و آداب بازتاب دهنده فضایل اخلاقی، افکار و عقاید آن جامعه است.
در آیات قرآن از سنتها و آداب پیامبران سخن به میان آمده و خداوند آنان را با عناوینی چون محسنان و صالحان و موحدان ستوده و از پیامبر(ص) خواسته تا به سنت آنان اقتدا کند: اولئکالذین هدی الله فبهدا هم افتده؛ آنان کسانی هستند که خداوند آنان را هدایت کرده است. پس به هدایت آنان اقتدا کن! (انعام، آیه 84 تا 90)
همچنین در جایی دیگر میفرماید: قد کانت لکم اسوهًْ حسنهًْ فی ابراهیم و الذین معه؛ برای شما در ابراهیم و کسانی که با او هستند، اسوه و سرمشق نیک است. (ممتحنه، آیه 4) این همراهان در مرحله اول، پیامبران(ع) پیامبر اکرم(ص) و مؤمنان از امت پیامبر(ص) هستند؛ زیرا خداوند میفرماید: ان اولی الناس بابراهیم للذین اتبعوه و هذا النبی و الذین آمنوا و الله ولی المؤمنین؛ به راستی نزدیکترین مردم به ابراهیم کسانی هستند که از او پیروی میکنند و این پیامبر(ص) و کسانی که ایمان آوردهاند و خداوند ولی مؤمنان است (آل عمران، آیه 68)
از نظر قرآن برترین و نیکترین سرمشق برای امت اسلام، پیامبر(ص) و سنتهای ایشان است. خداوند میفرماید: و لکم فی رسولالله اسوهًْ حسنهًْ؛ و برای شما در رسول خدا سرمشق نیک است؛ (احزاب، آیه 21) زیرا آن حضرت (ص) دارای خلق عظیم؛ انک لعلی خلق عظیم (قلم، آیه 4) است و پیروی از ایشان موجب میشود تا انسان احیاء شود و حیات طیب و معنوی واقعی و حقیقی را تجربه کند؛ یا ایهاالذین آمنوا استجیبوا لله وللرسول اذا دعاکم لما یحییکم؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، دعوت خدا و رسول را برای اینکه شما را احیا میکند، با کمال راستی و درستی اجابت کنید.(انفال، آیه 24)
پس عمل به سنت و سیره پیامبر(ص) و اقتدا به آن سرمشق نیک الهی، موجب احیاء انسان میشود؛ چنانکه موجب قرار گرفتن در غفران و آمرزش خداوندی و محبوبیت درنزدش میشود: بگو اگر خدا را دوست میدارید، پس از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد و گناهان و پیامدهای رفتار شما را ببخشد و خداوند بسیار بخشنده و مهربانی خاص است. (آلعمران، آیه 31)
پیامبر(ص) خود درباره اخلاق و آداب الهی خویش میفرماید: ادبنی ربی فأحسن تأدیبی؛ پروردگارم مرا ادب کرد، پس به بهترین وجه ادبم کرد. (بحارالانوار، ج 16، ص 120) لذا بر ما است با سنت و آداب پیامبر(ص) آشنا و براساس آن عمل و رفتار کنیم. امام علی(ع) میفرماید: به هدایت رسولالله(ص) اقتدا کنید؛ زیرا برترین و افضل هدایت الهی است و به سنت ایشان عمل کنید؛ زیرا اشرف سنتها و روش زندگی و زیست است. (تحفالعقول: ص 150)
ابعادی از زندگی پیامبر(ص)
در کتاب ارشاد دیلمی درباره برخی از سنتها در زندگی پیامبر(ص) آمده است: رسول خدا (ص) لباس خود را خودش وصله می زد و کفش خود را خود میدوخت و گوسفند خود را میدوشید و با بردگان، هم غذا میشد و بر زمین مینشست و بر مرکب سوار میشد و دیگری را هم پشتسر خود بر آن سوار میکرد و حیا مانعش نمیشد از اینکه مایحتاج خود را خودش از بازار تهیه کرده به سوی اهل خانهاش ببرد، با توانگران و فقرا دست میداد و دست خود را نمیکشید تا طرف دست خود را بکشد، به هر کس میرسید چه توانگر و چه فقیر و چه کوچک و چه بزرگ سلام میداد و اگر چیزی تعارفش میکردند آنان را تحقیر نمیکرد اگر چه یک خرمای پوسیده بود، رسول خدا(ص) بسیار خفیفالمؤنه (کمخرج) و کریمالطبع و خوش معاشرت و خوشرو بود، بدون اینکه، بخندد همیشه تبسمی بر لب داشت، بدون اینکه چهرهاش در هم کشیده باشد همیشه اندوهگین به نظر میرسید، بدون اینکه از خود ذلتی نشان دهد همواره متواضع بود، بدون اینکه اسراف بورزد سخی بود، بسیار دل نازک و نسبت به همه مسلمانان مهربان بود، هرگز به نوعی که سیر شود غذا نخورد، هرگز دست طمع به سوی چیزی دراز نکرد. (ارشاد دیلمی، ط بیروت، ج 1، ص 115)
امام رضا(ع) از پدران بزرگوارش (ع) نقل کرده که رسولالله(ص) فرمود: من از پنج چیز دست برنمیدارم تا بمیرم؛ 1- روی زمین و با بردگان غذا خوردن؛ 2- بر مرکب ساده سوار شدن؛ 3- به دست خود بز دوشیدن؛4- لباس پشمینه پوشیدن؛ 5- و به کودکان سلام کردن برای این دست برنمیدارم که امتم نیز بر آن عادت کنند و این خود سنتی شود برای بعد از خودم. (عللالشرایع، ص 130)
البته باید توجه داشت وقتی ما از سنت میگوئیم، به این معنا نیست که حتما برویم بزی را بخریم و خودمان به شیردوشی اقدام کنیم؛ بلکه مراد آن است که عار و ننگمان نباشد که در شرایطی که خودمان میتوانیم سادهترین و پیشپا افتادهترین کارها را انجام بدهیم به سبب مسئولیت و مقام و شأن و مانند آن، این کار را انجام ندهیم و بخواهیم دیگران برای ما کاری را انجام دهند. در این روایت تاکید بسیاری بر سادهزیستی و دوری از تجملات شده و بر تواضع و فروتنی در رفتار فردی و اجتماعی اهتمام خاصی گردیده و نمونههای ذکر شده مصادیقی از یک بعد از اخلاق نبوی یعنی اصل سادهزیستی است. در حقیقت آنچه مهم و اساسی است دستیابی به این مفاهیم و صفات اخلاقی است که با توجه به شرایط، میتواند مصادیق آن فرق کند. اگر در گذشته اسبهای گرانقیمتی بود که برخی به آن افتخار میکردند، امروز اتومبیلهای لوکسی است که برخی به آن فخرفروشی میکنند. گرایش به تجملات و مدبازی و مانند آن کاری نیست که یک مسلمان و مومن خود را به آن آلوده کرده و عادت دهد. بنابراین، باید انسان خود را به سادهزیستی و تواضع و فروتنی و مراعات آداب اجتماعی و اخلاقی عادت دهد.
حضرت در نشستن، آداب خاصی را مراعات میکرد که ویژه مجالست با مردم است. نقل شده که رسول خدا(ص) سه نوع مینشست: یکی به شکل «قرفصاء» - و آن عبارت از این بود که ساقهای پا را بلند میکرد و دو دست خود را از جلو بر آنها حلقه میزد و با دست راست بازوی چپ و با دست چپ بازوی راست را میگرفت؛ دوم اینکه دو زانوی خود و نوک انگشتان پا را به زمین میگذاشت، سوم اینکه یک پا را زیر ران خود گذاشته و پای دیگر را روی آن پهن میکرد و هرگز دیده نشد که چهار زانو بنشیند. (کافی، ج 2، ص 661، ح 1.)
امام علی(ع) فرمود: هیچ دیده نشد که رسول خدا(ص) با کسی مصافحه کند و او جلوتر از طرف دست خود را بکشد، بلکه آنقدر دست خود را در دست او نگه میداشت تا او دست آن جناب را رها سازد.و هیچ دیده نشد که کسی با پرحرفی خود مزاحم آن حضرت شود و او از روی انزجار سکوت کند، بلکه آنقدر حوصله به خرج میداد تا طرف ساکت شود؛ و هیچ دیده نشد که در پیش روی کسی که در خدمتش نشسته پای خود را دراز کند و هیچ وقت مخیر بین دو چیز نشد، مگر اینکه آن کاری که دشوارتر بود را اختیار میفرمود؛ و هیچ وقت در ظلمی که به او میشد به مقام انتقام درنیامد، مگر اینکه محارم خدا هتک شود که در این صورت خشم میکرد و خشمش هم برای خدای تعالی بود؛ و هیچ وقت در حال تکیه کردن غذا میل نفرمود تا از دنیا رحلت کند؛ و هیچ وقت چیزی از او درخواست نشد که در جواب بگوید: «نه»، و حاجت هیچ حاجتمندی را رد نکرد، بلکه عملا یا به زبان در حدی که برایش میسور بود آن را برآورده میساخت.نمازش در عین تمامیت از همه نمازها سبکتر و خطبهاش از همه خطبهها کوتاهتر بود؛ و مردم، آن جناب را به بوی خوشی که از او به مشام میرسید میشناختند؛ و وقتی با د یگران بر سر یک سفره مینشست اولین کسی بود که شروع به غذا خوردن میکرد و آخرین کسی بود که از غذا دست میکشید و همیشه از غذای جلو خود میل میفرمود؛ و وقتی چیزی میآشامید آشامیدنش با سه نفس بود و آن را میمکید و مثل پارهای از مردم نمی بلعید؛ و دست راستش اختصاص داشت برای خوردن و آشامیدن؛و جز با دست راست چیزی نمیداد و چیزی نمیگرفت، رسول خدا با دست راست کار کردن را در جمیع کارهای خود دوست میداشت حتی در لباس پوشیدن و کفش به پا کردن و موی شانه زدنش.و وقتی دعا میفرمود سه بار تکرار میکرد؛و وقتی تکلم میفرمود در کلام خود تکرار نداشت؛
و اگر اذن دخول میگرفت سه بار تکرار میکرد؛کلامش همه روشن بود به طوری که هر شنوندهای آن را میفهمید؛وقتی تکلم میکرد چیزی شبیه نور از بین ثنایایش- دندانهای ثنای ایشان- بیرون میجست؛
و هیچ وقت با کسی مطالبی را که خوشایند آن کس نبود در میان نمیگذاشت؛وقتی راه میرفت گویی از کوه سرازیر میشد؛
و بارها میفرمود بهترین شما خوشاخلاقترین شما است؛
هیچ وقت طعم چیزی را مذمت نمیکرد و آن را نمیستود؛
اهل علم و اصحاب حدیث در حضورش نزاع نمیکردند و هر دانشمندی که موفق به درک حضورش شد این معنا را گفت که من به چشم خود احدی را نه قبل از او و نه بعد از او نظیر او ندیدم. (مکارمالاخلاق، ص23)
امام صادق(ع) درباره سنت آن حضرت(ص) فرمودند: رسول خدا(ص) نگاههای زیرچشمی خود را در بین اصحابش به طور مساوی تقسیم کرده بود. به این معنا که به تمام آنان به یک جور نظر میانداخت و همه را به یک چشم میدید و نیز فرمود: هیچ اتفاق نیفتاد که حضرت پای خود را در مقابل اصحابش دراز کند و اگر مردی با او مصافحه میکرد دست خود را از دست او بیرون نمیکشید و صبر میکرد تا طرف دست او را رها سازد، از همین جهت وقتی مردم این معنا را فهمیدند هر کس با آن جناب مصافحه میکرد دست خود را مرتبا به طرف خود میکشید تا آنکه از دست آن حضرت جدا میکرد. (کافی، ج2، ص 671، ح1)
در سنتهای آن حضرت(ص) است که هر وقت حرف میزد در حرف زدنش تبسم میکرد و همواره با اشخاص شوخی میکرد و میخواست تا بدین وسیله آنان را مسرور سازد. (مکارمالاخلاق، ص 21)؛ ولی در شوخیهایش جز حق نمیگفت. (مکارمالاخلاق، ص 21/ مستدرکالوسائل، ج2، ص 76، ح3) رسول خدا(ص) بیشتر اوقات رو به قبله مینشست. (کافی، ج2، ص 661، ح4). اگر سوار بود هیچ وقت نمیگذاشت کسی پیاده همراهیاش کند یا او را سوار در ردیف خود میکرد و یا میفرمود تو جلوتر برو و در هر جا که میگویی، منتظرم باش تا بیایم. (مکارمالاخلاق، ص 22). رسول خدا(ص) برای خود از احدی انتقام نگرفت، بلکه هر کسی که آزارش میکرد عفو میفرمود. (مستدرکالوسائل، ج2، ص 87،
ح11) اگر کسی از مسلمین را سه روز نمیدید جویای حالش میشد، اگر میگفتند سفر کرده حضرت دعای خیر برای او میفرمود و اگر میگفتند منزل است به زیارتش میرفت و اگر میگفتند مریض است از او عیادت میکرد. (مکارمالاخلاق، ص19).
انس نقل میکند که گفت: من نه سال خدمتگزاری رسول خدا را کردم و هیچ به یاد ندارم که در این مدت به من فرموده باشد چرا فلان کار را نکردی و نیز به یاد ندارم که در یکی از کارهایم خردهگیری کرده باشد. (مکارمالاخلاق، ص16). به آن خدایی که رسولالله(ص) را به حق مبعوث کرد، هیچگاه نشد که مرا در کاری که کردم و او را خوش نیامد عتاب کرده باشد که چرا چنین کردی، نه تنها آن جناب مرا مورد عتاب قرار نداد بلکه اگر هم زوجات او مرا ملامت میکردند میفرمود متعرضش نشوید مقدر چنین بوده است. (احیاءالعلوم، ج7، ص112). هیچ یک از اصحاب و یا دیگران آن حضرت را نخواندند مگر این که در جواب میفرمود: «لبیک». (احیاءالعلوم، ج7، ص145) هر که بر او وارد میشد تشک خود را زیرش میگسترانید و اگر شخص وارد میخواست قبول نکند اصرار میکرد تا بپذیرد. رسول خدا(ص) هدیه را قبول میکرد و لیکن صدقه نمیخورد. (کافی، ج5، ص143) وقتی وارد منزلی میشد در نزدیکترین جا، نسبت به محل ورود مینشست. (کافی، ج2، ص662، ح6).