کد خبر: ۳۲۲۵۲۶
تاریخ انتشار : ۲۶ آبان ۱۴۰۴ - ۲۱:۲۵
گزارش خبری تحلیلی کیهان

پرونده مذاکره، با حمله آمریکا بسته شد برای مشکلات مردم چه برنامه‌ای دارید؟

سرویس سیاسی -
جمهوری اسلامی ایران امروز پس از چهار دهه تجربه فشار حداکثری و تحریم‌های پی‌درپی، مسیر عزت و اقتدار خود را ادامه می‌دهد. تجربه تلخ برجام و بمباران میز مذاکره در خرداد امسال نشان داد که غرب، چه دموکرات و چه جمهوری‌خواه، قابل اعتماد نیست و هرگونه مذاکره با آمریکا چیزی جز نمایش و فریب نیست. در چنین شرایطی، مانور مدعیان اصلاحات روی «مذاکره مسلح» و حاشیه‌سازی‌های سیاسی، تنها فرصت‌ها را تلف و مسائل واقعی مردم را به حاشیه می‌برد.
درحالی‌که غرب(آمریکا و اروپا) با احیای شیوه‌های فرسوده فشار و تهدید می‌کوشند جمهوری اسلامی ایران را وادار به عقب‌نشینی کنند، تحولات میدانی بار دیگر اثبات کرد که دوران دیپلماسی فریب به پایان رسیده و تنها زبان قدرت است که غرب را به عقب می‌راند. در حقیقت در چنین شرایطی که کشور و در رأس آن دولت باید آرایش تمام‌عیار جنگی در برابر راهبرد تهاجمی دشمن بگیرد و انسجام ملی را تقویت کند، مدعیان اصلاحات همچنان به تکرار مواضع کلیشه‌ای و شکست‌خورده خود مشغول‌اند؛ همان نسخه‌های پوسیده‌ای که نتیجه‌اش در برجام و سال‌های اعتماد به غرب، چیزی جز خسارت برای مردم نبود. 
این جریان، به جای سخن از مشکلات معیشتی و بی‌اعتنا به کارنامه دولت‌های تحت‌الحمایه خود و تجربه‌های تلخ گذشته، باز هم بر طبل «مذاکره» می‌کوبد؛ آن‌هم در زمانی که غرب حتی میز مذاکره را نیز بمباران کرده است. 
آرایش جنگی یا ارسال پالس ضعف؟! 
برای مثال روزنامه سازندگی در تیتر یک شماره دیروز پیشنهاد مضحکانه بهزاد نبوی را برجسته کرده و می‌نویسد: «مذاکره راهبردی با آمریکا». بهزاد نبوی در این رابطه تصریح کرده است: «راهبرد، جدا از ایدئولوژی است؛ از منظر ایدئولوژیک، آمریکا را مستکبر می‌دانیم، اما از منظر راهبردی می‌توان با یک قدرت مستکبر نیز مذاکره کرد و به تفاهم رسید. راهی که برخی دوستان درباره جنگیدن مطرح می‌کنند، راه مناسبی نیست.»
در همین حال، روزنامه هم‌میهن در گزارشی که بیشتر شبیه سردرگمی رسانه‌ای است، نوشته است: «عراقچی از پالس‌های جدید آمریکا خبر داد؛ خرازی از استقبال مشروط ایران سخن گفت؛ احتمال از سرگیری مذاکرات.» این‌گونه به نظر می‌رسد که برخی جریان‌ها در داخل کشور، با غفلت از تجربه‌های گذشته و آموزه‌های تاریخی، مسیر سازش و کوتاه آمدن را بازنمایی می‌کنند.
همچنین روزنامه زنجیره‌ای آرمان ملی درباره وضعیت کنونی دیپلماسی می‌نویسد: «در آستانه نشست پیش‌روی شورای حکام صحنه دیپلماسی شاهد تحرکات فزاینده‌ای است که هم از جانب ایران و هم از سوی غرب دنبال می‌شود. هر دو طرف عملا به یک نقطه کور و وضعیت بن‌بست رسیده‌اند؛ وضعیتی که ادامه آن نه برای تهران قابل تحمل است و نه برای واشنگتن. از همین‌رو در چنین شرایطی تنها راه موجود تن ‌دادن به نوعی مذاکره است ولو مذاکره‌ای محدود مرحله‌ای یا غیرمستقیم.... امروز زمان آن است که تهران در دیپلماسی منطقه‌ای و بین‌المللی ابتکار عمل تازه‌ای نشان دهد، ابتکاری که هم از فشارهای احتمالی بکاهد و هم امکان استفاده از فرصت‌های جدید را فراهم کند.»
اما واقعیت این است که جریان غربگرا و طیف تندرو مدعی اصلاحات، با نگاهی سطحی و خوش‌بینانه، فراموش کرده‌اند که تجربه‌های گذشته از جمله مذاکرات برجام، راه به جایی نبرده و صرفاً ابزار فشار و امتیازگیری یک‌طرفه غرب بوده است.
در نقد رویکرد مدعیان اطلاحات باید گفت مذاکره و تعامل در ذات خود به هیچ عنوان منفی نیست. اما مسئله اینجاست که «با چه طرفی؟» و درباره «چه موضوعی؟» می‌خواهیم مذاکره کنیم. 
جریان مدعی اصلاحات صراحتا اعلام کرده که آمریکا طرف مذاکره است. این در حالی است که واشنگتن در همین ماه‌های گذشته، میز مذاکره را بمباران کرد. از سوی دیگر مدعیان اصلاحات بارها اعلام کرده‌اند که منظورشان از مذاکره، مذاکره همه‌جانبه است. یکی از لیدرهای طیف تندرو مدعی اصلاحات و از بازداشت‌شدگان فتنه ۸۸ پیش از این گفته بود: «در الگوی مذاکره با خارج، ابتدا باید پذیرفت بر نفس مذاکره ایرادی مترتب نیست چه با جمهوری‌خواهان چه با دموکرات‌ها، چه بی‌واسطه و چه با واسطه... از تقاطع دو متغیر «خارج» و «مذاکره»... مقرر است میان دولت‌های خارجی و نظام مذاکراتی صورت بگیرد که اولا در رفتار نظام تغییراتی ایجاد شود و ثانیا بر سر مسائلی از جمله فعالیت‌های منطقه‌ای، موشکی و هسته‌ای توافقاتی حاصل شود.»
روایت دکترین صلح از طریق قدرت
 به سبک کاخ سفید
در همین رابطه، سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه، در کنفرانس بین‌المللی «حقوق بین‌الملل تحت تهاجم، تجاوز و دفاع» با تأکید بر ماهیت سیاست‌های آمریکا، اظهار داشت: «رئیس‌جمهور ایالات متحده با دکترین «صلح از طریق قدرت» به کاخ سفید آمد، اما به سرعت روشن شد که این دکترین درواقع پوششی برای یک چارچوب اقدام جدید با هدف «هژمونی از طریق زور» است، و آن هم زور عریان.»
عراقچی تصریح کرد: «جمهوری اسلامی ایران بر اساس حق دفاع مشروع خود، در برابر تجاوزات نامشروع نه‌تنها متجاوزان را متوقف کرده، بلکه با واکنش‌های جدی خود نشان داده است که ملت ایران صلح‌طلب است، اما در بزنگاه جنگ تا آخر ایستادگی می‌کند و متجاوز را پشیمان می‌سازد.»
وی در ادامه حضور خود در پنل تخصصی کنفرانس اعلام کرد که درخواست برای مذاکره مجدداً مطرح شده، زیرا اهداف طرف مقابل در حوزه برنامه هسته‌ای ایران از طریق حمله نظامی تحقق نیافته است. 
عراقچی در حاشیه کنفرانس نیز به خبرنگاران گفت: «ما ابتکاراتی در حوزه مذاکرات داریم، اما این اقدامات تنها در صورتی قابل پیگیری است که منافع و حقوق مردم ایران حفظ شود. در شرایطی که طرف مقابل اصرار به پیشبرد مذاکراتی داشته باشد که حقوق مردم پایمال شود و درخواست‌های زیاده‌خواهانه مطرح کند، هیچ فرد ایرانی حاضر به همراهی با چنین پیشنهاداتی نخواهد بود.»
مذاکره مسلح یا بازی با واژه‌ها؟! 
سعید خطیب‌زاده، معاون وزیر خارجه و رئیس مرکز مطالعات بین‌المللی وزارت خارجه نیز در همین کنفرانس با تأکید بر نیت واقعی آمریکا گفت: «آمریکایی‌ها تلاش دارند با استفاده از دیپلماسی و نمایش مذاکره به اهداف خود برسند، در حالی که تمامی ابزارهای نظامی خود را علیه کشورهای دیگر به‌کار گرفته و آرایش تهدید برقرار کرده‌اند. این یک مذاکره بیطرفانه نیست.» وی افزود: «اگر مذاکره‌ای با ایالات متحده اتفاق بیفتد، قطعا یک مذاکره مسلح خواهد بود و ما هیچ اعتمادی به طرف مقابل نداریم و آماده مقابله با هر فریبی هستیم.»
با توجه به سابقه روشن خباثت، بدعهدی و جنگ‌افروزی آمریکا، سخن گفتن از «مذاکره مسلحانه» چیزی جز بستن چشم بر واقعیات و بازی با واژه‌ها نیست.
از برجام به عنوان شاهکار دیپلماسی غربگرا هم آبی گرم نشد
برجام که روزی به عنوان «شاهکار دیپلماسی» و «فتح‌الفتوح» در تریبون‌های جریان غربگرا معرفی می‌شد، امروز به نماد واقعی خسارت محض برای ملت ایران بدل شده است. این توافق که قرار بود تحریم‌ها را لغو و گشایش اقتصادی به ارمغان آورد، عملاً هیچ فایده‌ای نداشت و تنها ابزار باقی‌مانده آن، مکانیسم ماشه بود که علیه منافع ایران به‌کار گرفته شد. 
اروپایی‌ها با سیاست وقت‌کشی و چشم‌پوشی از تعهدات خود و آمریکا با خروج بی‌حساب و کتاب، اثبات کردند که اعتماد به وعده‌های غرب، سرابی بیش نیست. برجام، به‌رغم تبلیغات پرطمطراق، نه معجزه بود و نه گره‌گشای مشکلات، بلکه تجربه‌ای تلخ و گران برای ایران به همراه داشت؛ تجربه‌ای که نباید از حافظه ملت پاک شود. از طرفی فراموش نشده است که در جریان مذاکرات فروردین امسال با آمریکا و پنج دور گفت‌وگوی غیرمستقیم در مسقط و رم، ایران نه‌تنها به هیچ توافقی دست نیافت، بلکه بلافاصله در بامداد ۲۳ خرداد میز مذاکره بمباران شد و جنگ ۱۲ روزه آغاز شد. 
روزنامه آمریکایی وال استریت ژورنال پیش‌تر اعلام کرده بود که مذاکرات دیپلماتیک آمریکا با ایران، آن‌ هم به میزبانی عمان در مسقط، پوششی برای انجام حملات رژیم صهیونیستی به ایران بوده است. این روزنامه می‌افزاید که حملات رژیم صهیونیستی به ایران در حالی رخ داد که دولت آمریکا در حال مذاکره غیرمستقیم با ایران بوده است، اما این مذاکرات یک «فریب دیپلماتیک» برای غافلگیری ایران بود. این رخداد، بار دیگر به اثبات رساند که غربی‌ها حتی در چارچوب دیپلماسی نیز قابل اعتماد نیستند و «میز مذاکره» برایشان پوششی بیش نیست. تجربه تلخ برجام و حمله مستقیم به تأسیسات هسته‌ای ایران، بهترین شاهد بر ناکارآمدی تئوری «مذاکره به هر قیمت» جریان مدعی اصلاحات است. از این‌رو تحریف، ساده‌سازی مسائل و فروش رؤیا‌های دروغین، تنها به معنای بازی در زمین دشمن است.
سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، در خصوص بازی در پازل دشمن از تعبیر بسیار زیبایی استفاده کرده بود. این شهید بزرگوار گفته بود: «کوچه دادن به دشمن بدترین نوع خیانت است. ترویج فهم غلط از دشمن در جامعه و حساسیت جامعه را از بین بردن و جامعه را سرد کردن و در درون آن تفرقه ایجاد کردن خیانت است.»
حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای(مدظله العالی)، دوشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۴ در دیدار با هزاران تن از دانش‌آموزان و دانشجویان، مسئله تقابل ایران و آمریکا را ذاتی و عمیق عنوان می‌کنند و در مورد مذاکره و به تبع آن همکاری با آمریکا سه شرط مهم را مطرح می‌کنند:
«اگر چنانچه پشتیبانی از رژیم صهیونیستی را بکلّی کنار بگذارد، پایگاه‌های نظامی‌اش را از اینجا جمع کند، در این منطقه دخالت نداشته باشد، آن وقت می‌شود بررسی کرد مسائل را؛ [این] مال حالا نیست، مال آینده‌ نزدیک هم نیست.»
رؤیا‌فروشی با اسم رمز مذاکره 
جریان مدعی اصلاحات، از کلیدواژه «مذاکره» به عنوان اسم رمز استفاده می‌کند. آن چیزی که این طیف به دنبال آن است، امتیازدهی یک‌طرفه به آمریکا، بدون هیچ مابه‌ازایی است. 
به عبارتی‌، جمهوری اسلامی ایران امروز، پس از گذشت بیش از چهار دهه و تجربه کلکسیونی از تحریم‌ها و فشار حداکثری دشمن، با اقتدار و عزت مسیر خود را ادامه می‌دهد. کارزار فشار حداکثری برای مهار ایران و قطع شریان صادرات و فروش نفت ناکام مانده و برنامه هسته‌ای کشور با بمباران تاسیسات فردو و نطنز متوقف نشد.
«ریچارد نفیو» که از او به عنوان یکی از معماران شبکه تحریم‌ها علیه ایران یاد می‌شود، در اواخر تابستان 1403 در یادداشتی در «انستیتو سیاست‌های خاور نزدیک» نوشته بود: «در حال حاضر به راه انداختن مجدد کارزار تحریم‌های ایران بسیار دشوار خواهد بود... این‌بار ایرانی‌ها با کارآمدی بیشتری از خودشان و دارایی‌هایشان محافظت می‌کنند. شکست فشار حداکثری، این مسئله را تأیید می‌کند... در دولت بایدن هیچ‌کدام از تحریم‌های ضدایرانی از لحاظ فنی رفع نشدند اما این موضوع نه ایران را به سمت سقوط پیش برد و نه به سمت پذیرش توافق 
سوق داد.»
حمله آمریکا در بحبوحه مذاکرات نیز بار دیگر اثبات کرد که جمهوری‌خواه و دموکرات، هر دو روی یک سکه‌اند و ماهیت دشمنی واشنگتن با ایران سیستماتیک و عمیق است. 
«چلسی مانینگ» تحلیلگر اطلاعاتی سابق ارتش آمریکا پیش‌تر گفته بود: «تمامی دولت‌های آمریکا - چه دموکرات‌ها و چه جمهوری‌خواهان - سرکوبگر هستند و ما از یک دولت سرکوبگر به نوع دیگری از دولت سرکوبگر منتقل می‌شویم. من همیشه نسبت به تفاوت‌ میان جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها در تردید بوده‌ام. مسئله، سیستم کلاهبرداری است که ما در آن زندگی می‌کنیم.» 
این اعتراف تاریخی نشان می‌دهد هرگونه اعتماد یا خوش‌بینی به آمریکا، محکوم به شکست است و تجربه ملت ایران در مذاکرات گذشته، بهترین درس برای نسل امروز است.
از طرفی حتی متحدان سنتی آمریکا نیز به ناکارآمدی سیاست‌های واشنگتن پی برده‌اند؛ «امانوئل ماکرون» رئیس‌جمهور فرانسه اخیراً تصریح کرد: «اروپا باید در برابر فشار برای تبدیل شدن به «دنباله‌روهای آمریکا» مقاومت کند... اروپا باید وابستگی خود به آمریکا را کاهش دهد... اروپا باید وابستگی خود به «فراسرزمینی بودن دلار آمریکا» را نیز کاهش دهد.» 
این سخنان نشان می‌دهد که اروپا نیز به‌تدریج از سیاست‌های سلطه‌گرانه واشنگتن فاصله می‌گیرد، حال آنکه برخی داخلی‌ها همچنان کاسه داغ‌تر از آش شده‌اند و بدون توجه به واقعیت‌ها، پیگیر بازگشت به میز مذاکره‌ و کنار آمدن با آمریکا به هر قیمتی هستند. 
بیانات رهبر معظم انقلاب در 11 آبان ۹۶ در دیدار دانش‌آموزان و دانشجویان بهترین تبیین‌گری در خصوص فرجام دخیل بستن به آمریکاست: «بعضی‌ها هستند که می‌گویند حالا یک‌جوری، مثلاً یک‌ذرّه، با آمریکا کنار بیاییم، شاید دشمنی‌شان کم بشود؛ نه، حتّی به آنهائی هم که به آمریکا اعتماد کردند، به آمریکا امید بستند، به سراغ آمریکا رفتند برای کمک گرفتن، رحم نکردند؛ [مثل] چه‌ کسی؟ دکتر مصدّق. دکتر مصدّق برای اینکه بتواند با انگلیسی‌ها مبارزه کند و در مقابل انگلیسی‌ها بایستد به خیال خودش، رفت سراغ آمریکایی‌ها؛ با آنها ملاقات کرد، مذاکره کرد و درخواست کرد؛ [به آنها] اعتماد کرد. کودتای بیست‌وهشتم مرداد نه به‌وسیله‌ انگلیس [بلکه] به‌وسیله‌ آمریکا در ایران انجام گرفت، علیه مصدّق. یعنی حتّی به امثال مصدّق هم اینها راضی نیستند.»
آرایش جنگی بگیرید؛ حاشیه‌سازی ممنوع! 
امروز جمهوری اسلامی ایران در حال یک نبرد تمام‌عیار و «جنگ ترکیبی» با دشمن است. این را کمتر تحلیلگر و کارشناسی نفی می‌کند. یکی از ملزومات این جنگ ترکیبی، اتخاذ آرایش جنگی در مجموعه دولت است. انتظار مردم و دلسوزان از دولت این است که برای رفع مشکلات اقتصادی، «آرایش جنگی» به خود بگیرد. 
مانور روی «مذاکره مسلح»، «مذاکره راهبردی با آمریکا» و حاشیه‌سازی‌های بی‌حاصل دردی از مردم را دوا نمی‌کند. ایده «مذاکره راهبردی با آمریکا» و «احتمال از سرگیری مذاکرات» نه‌تنها تحریف واقعیت‌های میدانی است بلکه اهرمی برای شرطی‌سازی معیشت و زندگی مردم است. مردمی که امروز نیازمند توجه واقعی به معیشت و رفاه خود هستند و نه پرداختن به بازی‌های سیاسی و مطالبات جناحی. 
جریانی که مسائل مردم را تنها دستمایه‌ای برای برجسته‌سازی اهداف سیاسی خود قرار می‌دهند، لازم است با درک درست شرایط کشور و شناخت اقدامات خصمانه آمریکا و رژیم کودک‌کش صهیونیستی، از فضای سیاسی حاشیه‌ای فاصله بگیرند و نقش مکمل دشمن را برای مردم ایفا نکنند. 
در چنین شرایطی، اولویت اصلی باید حمایت از مردم، تقویت قدرت ملی و پاسخ محکم به اقدامات خصمانه دشمن باشد، نه تمرکز بر حواشی سیاسی و بازی‌های جناحی.