فرشتهخویی هدف تربیتی اسلام(خوان حکمت)
وجود مبارك پيامبر(ص) ضمن اينكه سحرخيز بود و نماز شب ميخواند، قبل از اينكه نماز شب را بخواند، بخش پاياني سوره مباركه «آلعمران» را قرائت ميكردند، نگاه به آسمان ميكرد، اين ستارهها را ميديد و اين جمله بخش پاياني سوره «آلعمران» را ميخواند: (رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هذَا بَاطِلاً)؛(1) خدايا اين صحنه و اين نظام، باطل نيست! اگر آسمان و زمين يك عمر خاصي داشته باشد و بعد هم از بين برود، ميشود باطل، ولي اگر تبديل شود به صحنهاي كه ما در آن صحنه به آسمانِ ديگر، با زميني ديگر محشور خواهيم بود، اين ديگر باطل نيست. فرمود: ما اين نظام را باطل خلق نكرديم كه مرگ عبارت از پوسيدن باشد و انسان بعد از مدتي بپوسد؛ بلكه نظام را به حق خلق كرديم و مرگ از پوست به درآمدن است، بعد از مدتي انسان پوست مياندازد، لُب ميشود، مغز ميشود و به «دَارُ الْحَيَاه» ميرسد كه درحيات آخرت مرگي نيست.
انسان و میراندن مرگ
در مشرق عالَم، مغرب عالَم اين حرف را غير از انبيا كسي نياورد و آن حرف اين است كه انسان با يك خطر مهم روبهرو است و آن مرگ است. اگر از چيزهاي ديگر ميترسد براي اينكه منتهي به مرگ ميشود. دين آمده به انسان بگويد كه انسان مرگ را ميميراند، در مصاف با مرگ، انسان پيروز است، نه مرگ انسان را از پاي دربياورد، ما هستيم كه مرگ را ميميرانيم، زير پاي خود لِه ميكنيم، از اين پل ميگذريم و وارد صحنه أبد ميشويم، ما هستيم و مرگ نيست. اين حرف را در زير آسمان غير از انبيا كسي نميزند. پيامبران آمدند كه به ما بگويند انسان مرگ را ميميراند، نه بميرد. تعبير قرآن كريم اين نيست: «كلّ نفس يذوقها الموت»؛ هر كسي را مرگ ميچشد؛ تعبير قرآن اين است: (كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَهًْ الْمَوْتِ)؛(2) هر كسي مرگ را ميچشد. روشن است كه هر ذايقي مذوق را هضم ميكند، اگر يك ليوان شربت، يك استكان چاي ميل كرديد، شما كه ذايق هستيد، آن را هضم ميكنيد، نه آن شما را. ما مرگ را ميميرانيم، ما مرگ را ميچشيم نه او ما را، ما ميشويم موجود أبد. غير از انبيا كسي اين حرف را نزد! ما مرگ را ميميرانيم؛ لذا آنكه گفت: «مرگ اگر مرد است گو نزد من آي»؛ درست است که يك مرد بزرگي است؛ اما اين حرف خيلي از او بزرگتر است. چطور ما بزرگاني در ايران داشتيم قبل از اسلام از اين حرفها نبود! بعد از اسلام اين حرفها آمد:
مرگ اگر مرد است آيد پيش من
تا کشم خوش در کنارش تنگ تنگ
من از او جانی برم بیرنگ و بو
او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ(3)
او از من يك تن ميگيرد و من جانم را از او نجات ميدهم و أبدي ميشوم.
بنابراين انبیا آمدند به ما بگويند اين نظام باطل نيست، انسانيّت باطل نيست، آسمان و زمين باطل نيست، انسان نميپوسد، انسان از پوست به درميآيد و ابدي ميشود. هميشه اين حرف زنده است.
ملاقات فرشتگان در هنگام مرگ
در قرآن كريم وقتي سخن از حرف پيغمبر، سيرت پيغمبر، سنّت پيغمبر، سريرت پيغمبر(ص) است، اول فهم و عقل، بعد عمل است. شما ميبينيد در بخش پاياني سوره مباركه «بقره» اين است كه (آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِن رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ كَلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَ مَلاَئِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ)،(4) اول معارف دين، سوم معارف دين، وسط عمل است. وقتي به ما ميخواهد بگويد، راه پيامبر را ادامه بدهيد، ميگويد پيامبر به خدا و قيامت و مؤمنين و فرشتگان و معارف الهي معتقد است، آخر آن هم ميگويد: (رَبَّنَا وَ إِلَيْكَ الْمَصِير)؛(5) مصير با «صاد» صيرورت است و شدن، نه «إِلَيْكَ الْمَسِير» با «سين»! ما به طرف تو سير نداريم، صيرورت داريم؛ به جايي ميرسيم كه با فرشتهها همنشين خواهيم بود. فرشتهها بر ما درود ميفرستند، خيليها هستند كه هنگام مرگ، ملائكه را ميبينند، ملائکه به آنها سلام ميكنند: (سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ)،(6) چه در هنگام مرگ ملائكه سلام ميكنند، چه در هنگام ورود به برزخ، ورود به بهشت. اين كم مقامي نيست كه انسان به راحتي وارد مرحله وحي شود و فرشتگان او را ببينند، او فرشتگان را ببيند! ملائكه به او سلام كنند! درهاي بهشت برزخي را باز كنند، درهاي بهشت أبد را باز كنند! ما براي اين مقام آمديم، از اين كمتر اگر خود را عرضه كنيم، خسارت است.
مرگ؛ معبری برای رسیدن به ابدیت
بيان نوراني سيدالشهدا حسينبنعليبنابيطالب(ع) در بحبوحه روز عاشورا؛ آن وقتي كه «أَقْبَلَتِ السِّهَامُ مِنَ الْقَوْمِ كَأَنَّهَا الْقَطْر»؛(7) مانند قطرات باران تير ميآمد، این بود: «صَبْراً بَنِي الْكِرَامِ فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَهًُْ تَعْبُرُ بِكُمْ»،(8) ياران من! دوستان من! بزرگواران! يك مقدار صبر كنيد؛ مرگ، پلي است كه زير پاي شماست، شما از اين پل عبور ميكنيد. مرگ، دشمن شما نيست، مرگ مَعبر است نه عدوّ. قنطرة؛ يعني پُل،تمام بركات، آن طرف پُل است، مرگ زير پاي شماست. اين حرفها را انبيا آمدند به ما گفتند؛ آن وقت چنين ديني انسان را كريم بار ميآورد. ميبينيد مسئله بگير و ببند و جهنّم و كُتَك و اينها آن آخرها بود! اين شش آيه اول سوره مباركه «علق» طبق نقل مشهور، اوّلين آياتي است كه بر وجود مبارك پيغمبر نازل شد و خود سوره «علق» جزء عتايق سور است؛ يعني اوايل نزول بعثت، همين سوره مباركه (اقْرَأْ) نازل شد كه پايان آن سجده واجب دارد. در اينگونه از سوَر سخن از جهنم نيست، سخن از حيا است: (أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَي)،(9) آیا انسان نميداند كه خدا او را ميبيند؟! او در حضور خداست، بعد دارد خلاف ميكند؟! اين دين است. آن آخرها سخن از (خُذُوهُ فَغُلُّوهُ)،(10) اول ما را به فرشتهخويي دعوت كردند، حالا كه اثر نكرد، سخن از بگير و ببند شروع شده است؛ وگرنه اول سخن از جهنم نيست. جهنّم حق است، بهشت حق است، حساب و کتاب حق است؛ اما وقتي شما بخواهيد يك عده را كريمانه بپرورانيد و تربيت كنيد، او را كه تهديد نميكنيد: (أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَي)، آیاانسان نميداند كه خدا او را ميبيند و در حضور خداست؟! اين، انسان را كريم بار ميآورد، اين انسان را عزيز بار ميآورد.
بيانات حضرت آيتالله جوادي آملي(دامتبركاته) در جلسه درس اخلاق در ديدار با جمعی از دانشجويان و طلاب، قم؛ 24/4/1395
مرکز اطلاعرسانی اسرا
1. آل عمران، 191. 2. انبياء، 35.
3. مولوی، ديوان شمس، غزل شماره1326 4و5. بقره، 285.
6. زمر، 73. 7. اللهوف علي قتلي الطفوف(فهري)، ص100.
8. معاني الأخبار، ص289. 9. علق، 14. 10. حاقهًْ، 30 و 31.