kayhan.ir

کد خبر: ۸۸۳۶۴
تاریخ انتشار : ۰۱ آبان ۱۳۹۵ - ۱۹:۲۷

تحریم کنیم!



پژمان کریمی

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، برخی از به اصطلاح اهالی فرهنگ و هنر و از جمله جمعی از نویسندگان و شاعران- زن و مرد - به بیرون از کشور فرار کردند یا راه مهاجرت برگزیدند.
آن‌ها آشکارا بر این باور بودند و اعلام هم می‌کردند که در سایه حاکمیت و اقتدار نظام جمهوری اسلامی، جایی برای هنر و قلم‌شان وجود ندارد. این توجیه، دستاویز و بهانه منحوس بخش دیگری از اهالی قلم است که پس از سال 1357 تا امروز، رخت مهاجرت به تن می‌کنند و یا موزه فرار به پا می‌دارند و بدان‌ سوی مرزهای آبی و خاکی و اقلیم اجنبی، رحل اقامت می‌افکنند.
مهاجران و فراریان در حالی کوله بردوش، آوارگی خود را استمرار می‌دهند، که رو به مخاطب خود صادقانه و صریح نمی‌گویند :
- چرا حاکمیت دین، مجال «هنرمندی»‌شان را سلب می‌کند؟
- مگر حاکمیت دینی، با «هنر» مخالف است؟
- مگر نظام دینی با اندیشمند و اندیشه‌ورزی سر عناد و ستیز و ستیزه‌جویی دارد؟
- مگر گفتمان انقلاب اسلامی، کتمان «مخالف» و انکار «حقیقت» متجلی در قاب «هنر و فرهنگ» است؟
مگر سکان هدایت فرهنگی جامعه - مثلا - وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، خشت اندیشه رسمی و حکومتی قالب می‌زند و به هنرمند تحمیل می‌کند؟
آیا مردم دین مدار، مخالف «هنر و هنرمند و اثر هنری‌اند؟»
پاسخ پرسش‌های بالا بی‌شک منفی است.
مصداق و مثالی در رد منفی بودن پاسخ به پرسش‌های بالا می‌توان سراغ گرفت؟
عزیزان!
سال گذشته در ایران،80‌هزار جلد کتاب منتشر شد. 50 درصد این میزان به کتاب‌هایی اختصاص داشت که برای بار اول چاپ شدند.
مجید غلامی رئیس‌هیئت امنای موسسه خانه کتاب این آمار روشن را در خرداد سال جاری اعلام کرد.
اکنون باید پرسید:
آیا نویسندگان و پدیدآورندگان کتاب‌های یاد شده در نوشتن و انتشار آثارشان، با مانع مواجه بودند؟
انتشار هزاران عنوان و جلد کتاب، در همین ایران روی داده و می‌دهد؛ در ایرانی با حاکمیت دین و فضای عمومی و غالب دینی!... جز این است؟!
اگر فضای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی کشورمان دچار اختناق و سرکوب و سانسور است؛ با وجود گرانی خدمات فنی چاپ و رواج و تنوع و تکثر رسانه‌‌ها، چگونه هزاران عنوان و جلد کتاب منتشر و به سوی مخاطب روانه می‌شود؟
نمی‌توان از وجود موانع سخن گفت و در عین حال مستندی و مصداقی دال بر صحت ادعا و گفته‌‌ها ارائه نکرد.
چه کسانی اما از اختناق و سرکوب می‌گویند و در کسوت مندرس و ننگ آلود مهاجرت یا فرار ژست روشنفکری و آزادی‌خواهی می‌گیرند و بر طبل پاره ادعای آزادگی می‌کوبند؟!
قاطعانه می‌گویم؛ آنان ناشناخته نیستند. اولین نشانه این افراد بی‌دینی است. دومین نشانه؛ بی‌علاقگی به ایران و مردم ایران است. سومین نشانه؛ لاقیدی در زندگی شخصی و خانوادگی است. چهارمین نشانه روشن، عجب و غرور نسبت به کار و هنر است. البته اگر هنر و کاردانی ایشان ملموس و روشن شود! پنج؛ لانه‌گزینی در دامان بیگانگان است.
اینان مرتب ادعاهایی را علیه حاکمیت دینی طرح می‌کنند و رواج می‌دهندکه جز ضعف و زبونی و پستی گوینده معنایی دربر ندارد.
مثلا:
آنهامی گویند که؛ «سانسور» اصلی‌ترین گواه جفا نسبت به ساحت قلم در نظام دینی است.
مهاجران و فراریان و یا اصلا بهتر بگویم؛ فراریان مهاجر، در گفتگو با رسانه‌های بیگانه می‌گویند:
- «نوشته ما سانسور شده است...»
-«بخش‌هایی از کتابم، به قیچی سانسور گرفتار شده است...»
نگارنده قبلا مفصل در مطلبی توضیح داده بود که در نظام دینی ما سانسور وجود ندارد و بلکه ممیزی اعمال می‌شود. سانسور برخاسته از طاغوت و نفسانی است و ممیزی برآمده از عقلانیت و مصلحت شرعی و قانونی و عرفی.
حالا فراریان مهاجر که همه شان هم مدعی راستی و راستگویی‌اند بگویند و شاهدی فراز کنند که اثبات نماید؛ در ایران، سانسور روی می‌دهد و نه ممیزی!
فراریان مهاجر، کتاب‌ها و یا بخش‌هایی از آثار خود را که دچار ممیزی شده است، با بهره‌گیری از فضای مجازی، در معرض قضاوت مردم بگذارند...که نمی‌گذارند!
نویسنده‌ای که در بیان برخی صحنه‌‌ها جانب شرم و ادب را نگه نمی‌دارد، چگونه توقع دارد در پرتو نظام نورانی الهی که اخلاق حسنه رکنی از ارکان جامعه دینی است،مجوز پرده دری به چنگ آورد؟!
اصلا شاعری که ارزشهای الهی مردم را در اشعار خود به سخره گرفته ،چطور؟
آیا نویسنده‌ای که علنا از تجزیه‌طلبی حمایت می‌کند، می‌تواند با نمایش نوشته ممیزی شده، به مردم ایران بگوید و در واقع اعتراف کند که با قلم خود به مملکت و مردمش خیانت می‌کند؟
خب... فراریان مهاجر این‌ها را به مردم نمی‌گویند.نمی‌گویند اما از سرکوب و مانع در راه تولید هنری و قلمی فریاد می‌زنند و هوار می‌کشند و حکم به مهاجرت و ضرورت براندازی سیاسی می‌دهند.
فراریان مهاجر، به سادگی اجازه ورود و اقامت در کشورهای غربی را می‌یابند. این مجوز اما نه بدلیل مهارت و نخبگی‌شان در اندیشیدن و هنر که؛ دقیقا بدلیل استفاده ابزاری از آنان است.
مدتی نام این افراد - عمدتا غیر مشهور و ناشناخته برای عموم مردم - درسطح رسانه‌‌ها مطرح‌ می‌شود و مهاجرت‌شان سندی بر تضییع اندیشه در ایران و مصداق محدود‌سازی دینی توصیف می‌گردد. اما پس از گذشت مدتی کوتاه، مهاجرقلم بدست، دیگر کارایی بازی خوردگی رسانه‌ای را از دست می‌دهد.
کدام یک از نویسندگان و شاعران مهاجر معاند در حال حاضر در خارج از ایران، برج عاج‌نشین است و دچار بیماری افسردگی قلمداد نمی‌شود و به دام بداقبالی گرفتار نشده است؟
نگارنده شاعری را می‌شناسد که با وجود شناخته بودن در میان ایرانیان به اصطلاح هنرمند در آمریکا، در حال حاضر در یکی از کشورهای اروپایی کارگر نجاری است و افسرده و بی‌رمق روزگار سپری می‌کند.
زرنگ‌ترین قلم بدستان خارج رفته،گروه کوچکی هستند که با شامورتی بازی و ادا و اطوار سیاسی، در برخی رادیو‌‌ها و تلویزیون‌های ضد انقلاب، به حرفه هتاکی به مقدسات مشغول‌اند و بابت این کار سخیف پول می‌گیرند. علیرضا نوری‌زاده رفیق تجزیه‌طلبان تکفیری - سعودی یکی از همین قماش است. آدمی که برای تأسیس تلویزیون، رسما و به اعتراف خودش، از دربار سعودی پول گرفته است و جنایات سعودی را توجیه می‌کند.
این افراد چنان به فلاکت فکری و اقتصادی و دره انحطاط، در افتاده‌اند که بابت امضای بیانیه علیه «جمهوری اسلامی» تقاضای پول می‌کنند و تا پول دریافت نکنند امضای خود را به پای بیانیه‌ای نمی‌نشانند.
انزوا در داخل و خارج از کشور و بیم از فراموش شدن، مدعیان قلم فروش را به مرز طغیان علیه همپالکی‌‌ها نیز می‌کشاند.
بطور مثال؛ سال پیش بود که ابراهیم گلستان داستان‌نویس و فیلمساز و جاسوس انگلیسی، در گفت‌وگویی بلند با همکار و پادوی بی‌بی‌سی فارسی که متن آن گفت‌وگو در یکی از روزنامه‌های زنجیره‌ای داخلی هم منتشر شد؛ پته احمد شاملو - جاسوس نازی‌‌ها در ایران - را به روی آب ریخت. او ترجمه‌هایی که به نام شاملو منتشر می‌شد را بازنویسی شاملو معرفی می‌کند و تأکید می‌کند اساسا این شاعر، زبان خارجی نمی‌دانسته است.
مضحک هم اینکه؛ برخی از نویسندگان و شاعران خارج نشین با وجود ادعای وجود اختناق در داخل ایران و ممانعت از فعالیت فرهنگی، سعی در انتشار آثار خود در ایران دارند. چرا که می‌دانند هم فضا برای انتشار وجود دارد هم بدون مخاطب ایرانی مرگ حیات به اصطلاح فرهنگی خود را رقم زده‌اند.
بهرام بیضایی نویسنده و فیلمساز خارج از کشور، سال گذشته شاهد انتشار کتاب خود در ایران بود.
مسعود بهنود پادوی بی‌بی‌سی، هنوز علاقه‌مند به نشر کتاب هایش در داخل کشور است واین اتفاق هم می‌افتد.
در واقع - متاسفانه - با وجود اتهام‌سازی و معاندت فراریان مهاجراهل قلم؛ علیه جمهوری اسلامی، فضای نشر کشور، قلم آنان را تحریم نکرده است. این تحریم، حق و سزای این افراد است.
شما بگویید:
کسی که به دین الهی اهانت می‌کند، ارزش‌های دین آسمانی را به سخریه می‌گیرد، انقلاب اسلامی یک ملت را هدف هتاکی قرار می‌دهد، به نفع بیگانگان و علیه هویت ملی و استقلال کشورش قلم میزند و به عنوان پادوی ذلیل رسانه‌های اجنبی ظاهر می‌شود، آیا مستحق تحریم نیست؟
به دروغ ادعا می‌کنند که در کشور اختناق است. سانسور اندیشه و هنر است. خب اگر اختناق و سانسور تن اینان را لرزانده است،چرا آثارشان منتشر می‌شود و خودشان هم از انتشار آثارشان در کشور خرسندند؟
دستگاه فرهنگی کشور ما - در خوشبینانه‌ترین تلقی البته - بیش از اندازه با معاندین مهربان است و این پذیرفتنی نیست.
کدام رسانه ضد انقلاب و ضد ایرانی، نویسندگان و شاعران حزب اللهی را تحریم نکرده است؟
در روزنامه‌های اجاره‌ای زنجیره‌ای علنا به اهل قلم انقلابی توهین می‌شود و او را جیره‌خوار معرفی می‌کنند!
آثار بچه مسلمانان به رغم قوت ، براحتی مجال انتشار نمی‌یابد.
وقتی قلم متعهد در داخل و خارج از ایران تحریم است، تحریم نبودن معاندین مبنای شرعی و اخلاقی و قانونی دارد یا ندارد؟
در کشورهای مدعی دموکراسی - مثلا - فرانسه، آیا کتابی از روژه گارودی براحتی منتشر می‌شود؟ درست‌تر بپرسم: اصلا مجال انتشار می‌یابد؟... خیر!چون آقای گارودی صهیونیست‌ها را هدف قرار داد، هلوکاست را دروغ توصیف کرد و در نتیجه، تحریم شد و آثار او و کتاب‌های درباره او تحریم است!
در کشور ما چه روی می‌دهد؟ عکس رویه دولت فرانسه!
سیاووش کسرایی آیا عنصر چپ‌گرا نبود؟ آیا در دهه شصت به ضد انقلاب تروریست خارج‌نشین ملحق نشد؟آثار این فرد ،باید در داخل مجوز نشر گیرد و شامل حلقه تحریم نشود؟
کتاب "برگزیده اشعار” او در دسترس عموم است.
یدالله رویایی به ارزش‌های الهی در قالب شعر اهانت کرده یا نکرده است؟... اهانت کرده... آیا کارهای سخیف‌اش باید راحت مجوز نشر بگیرد که می‌گیرد؟
اینان اگر دارای اندیشه بودند که در دامان دشمن لانه نمی‌کردند. اگر هنری داشتند که مطرود مردم نمی‌شدند.
اگر بر جایگاه نخبگی تکیه زده بودند که در میان جامعه هنری داخلی برای خود نامی نامیرا فراهم می‌کردند.
باید گفت؛ تحریم مهاجران فراری، احترام به قلم متعهد است. اگر بواسطه این تحریم‌ساز اهانت و تهمت به جمهوری اسلامی کوک می‌شود خب... بشود! طبیعی است با ضربه به دشمن و نفوذی‌های او، صدای اعتراضش بلند می‌شود. مگر این صدا را الان نمی‌شنویم!