kayhan.ir

کد خبر: ۸۶۱۱۸
تاریخ انتشار : ۰۲ مهر ۱۳۹۵ - ۱۹:۵۳
ادوارد براون؛ جاسوس MI6 در پوشش «شرق‌شناس»

چگونه مخالفت با تشکیل دولت یهودی عامل خلع سلطان عثمانی شد!


 عوامل مشروطه‌خواه براون در خدمت منافع و سلطه انگليس  
نبايد به هيچ وجه براي براون در جريان مشروطه ايران نقشي اندك قائل شد. او البته پيش از آن دستي هم در هدايت برنامه‌هاي ژون‌هاي ترك توسط عوامل ايراني مشروطه‌خواه وابسته به انگلستان داشت‌. شايد بد نباشد پيش از آن كه به نقش وي در اين رابطه بپردازيم‌، به طور اختصار به دوره‌اي از تاريخ كه عثماني به دست فراماسونرها افتاد، نگاهي بيندازيم‌. در سال 1908 ميلادي‌، سلطان عبدالحميد ثاني (كه او را به‌عنوان عنصري ضداستعمار و ضدصهيونيست مي‌شناسند) به دست لژهاي ماسوني و عناصر يهودي تبار (دُنمه‌هاي مقيم سلانيك‌) از سلطنت بركنار شد.پيش از اين بركناري مي‌توان به تلاش هرتزل براي كسب موافقت سلطان عبدالحميد براي ايجاد يك شهرك يهودي‌نشين اشاره كرد كه طي آن سلطان عبدالحميد نه‌تنها براي ايجاد يك مستعمره‌نشين يهودي در فلسطين موافقت نكرد؛ بلكه از پذيرش هيئت صهيونيست‌ها به رياست «مزراعي قاصو» كه به همين منظور همراه با پيشنهادهاي فريبنده‌، عازم ديدار با وي شده بود، سرباز زد. او همچنين يهوديان را مجبور ساخت كه به جاي اجازه‌نامه‌هاي معمولي‌، اجازه نامه‌هاي سرخ رنگ حمل كنند تا از ورود قاچاقي آنان و سكونتشان در سرزمين فلسطين جلوگيري شود.
اما همين حركت به سقوط او انجاميد. عبدالحميد خود در اين‌باره خطاب به فردي موسوم به شيخ محمود ابوالشامات در دمشق نوشته است‌:
«به آن جناب و امثال حضرت عالي و صاحبان عقول سليمه‌، مسئله مهم ذيل را به عنوان امانتي در تاريخ عرض مي‌كنم‌. اين جانب به‌خاطر فشارهاي جمعيت اتحاد و ترقي موسوم به «ژون ترك‌» [تركان جوان‌] و تهديدهاي آن‌ها بالاجبار و از سر ناچاري‌، خلافت اسلامي را رها كردم‌، اين جمعيت به‌كرات اصرار كردند و فشار آوردند كه با تأسيس وطن قومي براي يهوديان در سرزمين مقدس -فلسطين‌- موافقت نمايم‌. علي‌رغم پافشاري آنان‌، من اين پيشنهاد را قاطعانه رد كردم‌. اينان سرانجام مبلغ 150 ميليون ليره طلاي انگليسي به من عرضه كردند كه اين پيشنهاد را نيز قاطعانه نپذيرفتم و در پاسخ آنان جواب صريح ذيل را دادم‌.
«اگر شما علاوه بر اين 150 ميليون ليره طلاي انگليسي‌، دنيا را پر از طلا مي‌كرديد و به من مي‌داديد، به‌طور قطع هرگز اين پيشنهاد شما را نمي‌پذيرفتم‌. اين جانب به ملت اسلام و امت محمد[ص‌] بالغ بر سي سال است كه خدمت مي‌كنم و هرگز پرونده آبأ و اجداد مسلمان خود را -شاهان و خلفاي عثماني‌- سياه نمي‌كنم‌. بنابراين پيشنهاد شما را اكيداً رد مي‌كنم‌.»
اينان پس از جواب قاطعانه من‌، برخلع اين جانب اتفاق كردند و به من ابلاغ نمودند كه عنقريب مرا به سلانيك تبعيد مي‌كنند. پيشنهاد اخير را پذيرا و خداوند متعال را سپاس گفتم‌، او را شكرگزارم‌، چرا كه امپراتوري عثماني و جهان اسلام را به اين ننگ ابدي برآمده از پيشنهادشان مبني بر ايجاد دولت‌هاي يهودي در سرزمين‌هاي مقدس فلسطين‌، نيالودم و بعد از آن‌، اين‌گونه شد كه مي‌بينيد...»
اما ژون‌هاي ترك از كجا و چگونه تغذيه مي‌شدند؟ تركان عثماني از قرن دهم هجري نفوذ خود را در سرزمين‌هاي عرب بسط داده بودند و قسمت‌هاي مهمي از كشورهاي عربي جزء امپراطوري عثماني بود. تركان عثماني مرداني جنگجو و فاتح بودند اما واقعيت اين بود كه آن‌ها اهل آباداني در مستعمرات نبودند و همين مسئله كافي بود تا جوانان ترك و عرب با كمترين تحريكي دست به شورش بزنند، در همين دوران بود كه به تدريج تشكيلات مخفي عرب و ترك در شهرهاي بزرگ خارج و داخل مرزهاي عثماني به وجود آمد.
اين تشكيلات مخفي به طور مشخص توسط فراماسونرها اداره مي‌شدند.
سيدحسن تقي‌زاده‌، كه با ژون‌ها در ارتباط بوده است‌، در خاطرات خود، بخش مربوط به ايام اقامت در اسلامبول در سال 1328ق‌، در اين باره مي‌گويد:
«آن‌هايي كه در عثماني انقلاب كردند و مشروطيت آوردند همه فراماسونر بودند. فراماسون‌ها چون مخفي نگاه مي‌داشتند و طرفدار آزادي هستند، براي آن‌ها اشكالي نداشت كه انقلاب را هم به‌طور محرمانه در آن‌جا عمل كنند.»
ادوارد لورنس جاسوس مشهور انگلستان در آن سال‌ها، كه در دستگاه عبدالعزيز بن سعود بر عليه تركان عثماني فعاليت مي‌كرد، به طور مشخص در كتاب هفت ركن حكمت خود (ص 126) درباره روزنامه‌هاي عربي و عثماني مي‌گويد كه براي غلبه بر حكومت عثماني بود كه انگليسي‌ها احساسات ملي دو نژاد را توسط روزنامه‌ها به شدت برمي‌انگيختند. اين روزنامه‌ها توسط افراد غيرعرب و غيرترك و به طور مشخص انگلستان كه به دنبال فروپاشي دولت عثماني از درون بود، هدايت مي‌شدند. لورنس در خاطراتش از چاپ نشريه «بوستن عرب‌» توسط خود و يارانش ياد مي‌كند. او به گفته خودش در اين زمان به عنوان يك سروان ستاد در قسمت جاسوسي‌، براي انگلستان انجام وظيفه مي‌كرد.
همين نقش را مي‌توان براي براون كه عوامل مشروطه و فرماسونرها را در ايران برمي‌انگيخت‌، قائل شد. برخي از اين عوامل همانند ابوالحسن پيرنيا يا معاضدالسلطنه و سيد حسن تقي‌زاده در تشكيل انجمن‌هاي به اصطلاح مليّون و آزاديخواهان در ايران يا ارتباط با انجمن‌هاي اخوت اسلامي در حوزه عثماني‌، مصر و مراكش به اتفاق خود براون فعال بودند.
به عنوان مثال مي‌توان به فعاليت معاضدالسلطنه اشاره كرد. ايرج افشار در رابطه با ارتباط او با ژون‌هاي ترك مي‌نويسد:
«معاضدالسلطنه همچنين در پاريس با گروه آزاديخواهان ژون ترك ارتباط برقرار كرد و در تأسيس جامعه اخوت اسلامي متشكل از مليّون و آزاديخواهان مسلمان كشورهاي عثماني و ايران و مصر و مراكش شركت جست‌، در انگلستان به اتفاق سيد حسن تقي‌زاده و پروفسور براون استاد ايرانشناس و ايران دوست دانشگاه كمبريج و جمعي ديگر از رجال سياسي و فرهنگي انگلستان و چند تن از ايرانيان جمعيتي به نام «جمعيت ايران‌» براي مبارزه با استبداد و تشكيل كنفرانس‌ها و انتشار مقاله در باب ظلم و فساد حكومت محمد علي‌شاه دائر كرد.»
صرف نظر از هدف سياستمداران انگلستان در ماجراي عزل عبدالحميد و تشكيل دولت يهود، پس از اين عزل بود كه عباس افندي (عبدالبهأ) از حبس و حصر 40 ساله آزاد شد و سفرهايش را به خارج از فلسطين آغاز كرد. از جمله سفرهاي او به لندن بود كه طي آن با شخصيت‌هاي مهم سياسي از جمله لرد لامينگتون و سياسي - فرهنگي مانند ادوارد براون ديدار كرد.
  ***
  ياران و همراهان ايراني براون انگليسي  
از علامه محمد قزويني و علامه دهخدا كه بگذريم در ميان دوستان ايراني براون‌، انسان فرهيخته و دانشمند كمتر ديده مي‌شود. البته بعضي «عيسي صديق‌» و «ذبيح‌الله بهروز» را نيز كه دستي به قلم داشتند، جزو فرهيختگان مي‌دانند، ولي همچون قزويني و دهخدا مطرح نيستند. دوستان و همراهان براون در ايران اكثراً مانند خود او فراماسونر و مزدوران استعمار بوده‌اند.
براون ديپلمات نبود ولي كاملاً سياسي عمل مي‌كرد و حلقه‌ وصل مزدوران انگليس و فراماسونرهاي نشان‌داري نظير «حسين‌قلي‌خان نواب‌، حسن‌علي نواب‌، ميرزا ملكم خان‌، ابوالحسن خان پيرنيا (معاضدالسلطنه‌)، حسن تقي‌زاده‌، سردار اسعد بختياري‌، اسماعيل ممتازالدوله‌، عيسي صديق‌» و بعضي رؤساي بهاييان داخل ايران بوده است كه به اختصار به معرفي مهم‌ترين آنان مي‌پردازيم‌.