خادمان سلطه
نشریات رژیم پهلوی روی جاده هوس!
مشابه اين گزارشها در تمامي پروندهها و اسناد ساواك درباره نشريات موجود است كه ساواك تنها زماني به آنها پرداخته است كه ممكن بود، صداي مخالفت مردم و علما را بهدنبال داشته باشد و حتي گاهي به دليل حجم وسيع مطالب بيخيال قضيه ميشد. بهعنوان مثال وقتي كارشناس ساواك درباره چاپ مطالبي با عنوان «خاطرات يك ولگرد» در نشريه تهران مصور هشدار ميدهد و عنوان ميكند:
«چون اينگونه مطالب در خوانندگان جوان اثر داشته و باعث انحراف اخلاقي آنان ميگردد مستدعي است در صورت تصويب اجازه فرمايند مراتب جهت توجه دادن به مسئولين مجله مزبور بوزارت اطلاعات منعكس گردد.»
در پاسخ به اين نامه، سپهبد نصيري ضمن دستور به بايگاني گزارش، جواب جالبي دارد:
«معلوم ميشود ساير روزنامهها و كتابها و مجلهها را نميخوانيد به مراتب بدتر از اين را ديدهام.»
در يك مورد ديگر گزارشي كه از نظر مأمور ساواك، ممكن بود مشكلساز باشد به اطلاع مسئولان رسيد:
«مجله اميدايران شماره مخصوص 500 در صفحه 33 ضمن درج عكسي زننده از والاحضرت ثريا مينويسد: باز هم كريستين كيلر و اضافه مينمايد كه پس از مدتها انتظار فيلم (كريستين كيلر) هم به بازار آمد عكسي كه ميبينيد صحنهاي از اين فيلم است و آن صحنهايست مربوط به حوادث كنار استخر كاخ لرد استور بهطوري كه ملاحظه ميكنيد كريستين جز حولهاي به دور بدن ندارد درحاليكه پروفيومو بطري شامپاني را به روي او ميپاشد.»
اين گزارش با وجود احساس مأمور مربوطه كه احتمال اعتراض مردم را ميدهد، از سوي ساواك پاسخي كاملاً عادي و خونسردانه داشت كه نشان از برنامه بلند مدت حذف ارزشهاي ديني و گسترش اخبار هنجار شكنانه مسئولان فرهنگي جامعه را دارد:
«بررسي شد. شماره 500 مجله اميدايران به عرض مديريت كل رسيد در ص 33 عكس «كريستين كيلر» چاپ شده بود. اقدامي ندارد بايگاني شود.»
درحاليكه ساواك ميتوانست تنها با يك تلفن جلوي چاپ مقالهاي سياسي را حتي در آخرين لحظات چاپ بگيرد، تذكرات كتبي درباره عدم چاپ مطالب ضداخلاقي بهدليل اطلاع مديران نشريات از عدم حساسيت ساواك و مسئولان و برنامه خود نظام درباره اين مطالب به هيچ گرفته ميشد. در يكي از اسناد مجله اميد ايران ميخوانيم:
«در تاريخ 12/9/39 كميسيون بررسي مندرجات جرايد و مطبوعات كشور در نخستوزيري تشكيل و مندرجات مجلات و جرايد مورد مطالعه قرار گرفت. مجله اميد ايران در شماره 334 مورخ 11/9/39 دنباله داستان روي جاده هوس را به همان صورت و سبك گذشته انتشار داده با اينكه نويسنده اهتمام دارد با آوردن جملات كوتاه و نارسا و تكيه بر تنبيهات اخلاقي{،} ساخته خود را بهصورت يك اثر اخلاقي جلوه دهد ولي همانطور كه در جلسه قبل نيز استدلال گرديد، ادامه انتشار داستان مذكور با وجود عبارات مستهجن و شرمآور و تشريح صحنههاي خلاف اخلاق آن از هر جهت خلاف مصلحت و به فرض وجود نتيجه اخلاقي چنين نتيجهاي تحتالشعاع مفاسد مذكور قرار خواهد گرفت و بهطوري كه بارها اظهار نظر شده نتيجه چاپ و درج اين قبيل داستانها بيهيچ ترديد به گمراهي و تشجيع نسل جوان به فساد اخلاق و اعمال منافي عفت منتهي خواهد گشت...»
در همين رابطه سندهاي متعددي وجود دارد كه حكايت از اصرار مجله اميد ايران براي چاپ اين داستان و داستانهاي ضداخلاقي ديگر دارد:
«مجله اميد ايران شماره 338 مورد مطالعه قرار گرفت و در صفحه 33 مجله مزبور داستاني تحت عنوان افسانه هوس مطالبي درج شده است كه برخلاف عفت عمومي و اخلاق حسنه ميباشد. چون چندين بار به مدير مجله تذكر داده شده است كه از درج مقالات مخالف اخلاق خودداري نمايد، توجهي ننموده است...»
البته روشن است كه صفيپور به تنهايي جرأت مقابله و مقاومت در برابر دستورات صادره از سوي دستگاه را نداشت بلكه بهصورت پنهان، جهت پياده كردن سياستهاي رژيم از سوي خود دستگاه حمايت ميشد.