یادداشت دانشجویی
چرا انقلاب نمیمیرد؟!
*نجمه پرنیان فعال دانشجویی
گرچه شاید بهتر بود - یا به تقوا نزدیکتر بود- که بپرسیم چرا انقلاب ما ماندگار است؛ ولی انگار همین عنوان فوقالذکر به واقعیت موجود نزدیکتر است.
اما واقعیت موجود چیست؟ همین حالا سرانگشتی حساب کنید، در مجموع چند نفر در حال تلاش برای ماندگاری انقلابند؟ چقدر از این تلاشها به درد بخور بوده است؟ چند تایش خنثی باقی مانده و بیتاثیر بوده؟ چقدرش اصلاً به ضد خود تبدیل شده و حفظ انقلاب را با چالش روبرو کرده است؟
حالا حساب کنید چند نفر در داخل و خارج - آگاهانه و ناآگاهانه- در حال تلاش برای از بین بردن انقلابند؟ در محاسبات خارجی باید در واقع بپرسیم چند کشور؟ اضافه کنید ضریب نفوذ و عمق راهبردی هر کشور را. در محاسبه بودجهها نیز باید بپرسیم روزانه چند بشکه نفت، خرج از بین بردن انقلاب ملت ایران میشود؟
با این حساب ظاهری، منطقی(!) است که انتظار داشته باشیم و داشته باشند که انقلاب ما باید خیلی زودتر و پیش از اینها از بین رفته باشد؛ با فرض آنکه با وجود چنین مخالفتهایی اساسا بتواند به وجود بیاید!
کسی شک ندارد که انقلاب، یک پدیده سیال است؛ پس وقتی از ماندگاری انقلاب حرف میزنیم، یعنی این «سیال بودن» هم ماندگار شده است. به عکس بعضی انقلابها که از یک جایی به بعد دیگر جلو نرفتند. مثل آبی که پس از جریان تند اولیه جایی باقی بماند و متاسفانه بوی تعفن شدید برخی شان دنیایی را گرفته است.
اما چه چیز اجازه نداد که انقلاب ما هم به همین سرنوشت دچار شود؟ آیا موانعی که بخواهد سرعت و شدت انقلاب را کم کند و در نهایت متوقفش کند، کم بوده است؟ خیر! این موانع آن قدر زیادند که دیگر از عدد و شماره بیرون شدهاند و گویا هر روز هم به تعداد و قدرتشان افزوده میشود؛ پس باید دنبال خصوصیتی بگردیم که اولاً در انقلابهای دیگر نبوده، و ثانیاً هر لحظه قادر است توان لازم برای شکستن موانع موجود را تولید کند.
آیا میتوان گفت که عمل به اسلام ناب، این نیروی مداوم برای سیال ماندن را تأمین میکند؟ و دقیقاً به خاطر جاودانه بودن و همه جانبه بودن اسلام است که این حرکت، دائمی شده و در جایی متوقف نمانده است؟ اسلام در عین آن که آرمانهای بلندی ترسیم میکند، قدمهای واقعی را با آینه رفتار و گفتار پیامبران و ائمه اطهار(علیهمالسلام) مقابل ما میگذارد. تصاویر شگفتی که در طول تاریخ با وجود علمای دینی و مردم صالح و بازتابهای هزاران باره این تصاویر، گنجینهای عظیم و کاملا واقعی از «چه بخواهیم»و «چگونه عمل کنیم» در مقابل ما گذاشته است.
صد البته که میزان تاثیر این گنجینه در وجود ما به همت ما در استفاده از آن بستگی دارد. همتی که در وجود والای شخصیتی مانند امام خمینی(ره) به بینهایت میل میکند و در وجود عدهای دیگر رشد منفی دارد و به اعراض میانجامد.
اما سوال اینجاست که از کجا معلوم ما حرکت رو به جلویمان را حفظ کرده ایم و دیگران نکردهاند. اگر ملاک فقط توسعه باشد که دیگران خیلی بیشتر از ما توسعه یافتهاند. حالا دقیقاً میرسیم به اصل ماجرا. در چه دستگاه مرجعی بنشینیم تا به یک قضاوت واقعی و قابل تعمیم درباره خودمان و دیگران برسیم؟ آری! دستگاه اسلام ناب محمدی.
بحثهای اعتقادی درباره چرایی انتخاب اسلام از حوصله این بحث خارج است؛ اما وقتی به ضرورت انتخاب اسلام معتقد شدیم، خطکشهای مطمئن اسلامی را میتوان در دست گرفت و به راحتی دید که هر حرکتی اگر منطبق بر آموزههای اسلامی و در جهت جامعه توحیدی نباشد، ضد آموزههای اسلامی و در جهت جامعه شیطانی است؛ پس حتی اگر اسم «توسعه» با یک بار معنایی مثبت بر آن بگذارند، یک حرکت رو به عقب و مخرب است.
نتیجه آن که توسعه یافتگی یک کشور لزوماً نشانه پیشروی یک انقلاب نیست. با آنکه لفظ توسعه هم گونهای از سیالیت را درون خود دارد، اما تجربه کشورهای توسعه یافته نشان میدهد که توسعه خود میتواند به گونهای از ایستایی منجر شود یا حتی عقب رفت! چه میشود که پیشرفتهترین کشور دنیا از لحاظ تکنولوژی و فناوری باز میگردد به دوران حضرت لوط؟! آیا جز این است که در پوشش توسعه، جریانهای قوی تری در حال عقبگرد هستند؟
بنابراین از بین رفتن برخی انقلابها به دلیل عقبگرد جریانهای قویتر است، اما انقلاب اسلامی ایران یک انقلاب به شدت مردمی بوده است. با این وجود اما همواره میبایست مراقب بود و از انقلاب در برابر جریانهای غیرسازنده و مرتجعی که به اغیار خوشبینند، حراست نمود.