آنچه اجازه پذیرش حق را نمیدهد
تکبر خواص نا اهل پس از فتنه(پاورقی)
حجتالاسلام دکتر جواد سلیمانی
حرص به مال
از آنجا که دوره حکومت خلیفه سوم در جامعه مسلمین اشرافیت را راه انداخت و ظلم و ستم به ضعفا را به اوج رساند، و کارگزاران نااهل و ظالم بنی امیه را بر مردم مظلوم مسلط کرد، دفاع از آن حکومت خود شاهد بر نوعی انحراف و دنیاگرایی انس بن مالک است؛ چنان که ابن ابی الحدید به عنوان یک عالم معتزلی نتوانست این حقیقت را کتمان کند و با صراحت مینویسد:
(گروهى از مشايخ بغدادى ما گفتهاند كه شمارى از صحابه و تابعين و محدثان از على عليهالسّلام منحرف و نسبت به او بد عقيده بودهاند. برخى از ايشان مناقب او را پوشيده داشته و دشمنان او را فقط براى گرايش به دنيا دوستى و ترجيح دادن دنيا بر آخرت يارى دادهاند. از جمله ايشان انس بن مالك است.)
طبق برخی گزارشها او به مال دنیا خیلی حریص بود؛ ابن سعد نقل میکند: (كان أنس بن مالك من أحرص أصحاب محمد على المال؛ أنس بن مالک از حریصترین اصحاب محمد به مال بود.)
همین امر میتوانست مانع حمایت او از امام علی (ع) بشود زیرا آن حضرت در تقسیم بیتالمال سخت گیری میکرد، ولی قبل از آن در تقسیم بیت المال حاتم بخشی وجود داشت.
وی در دو فرسخی بصره قصری برای خود ساخت و از ثروتمندان انصار بود؛ به طوری که میگفت: (فإنّي لمن أكثر الأنصار مالا و ولدا؛ من بیش از همه انصار مال و فرزند دارم)
ابوسعید خدری
نامش سعد بن مالک و از انصار مدینه بوده است. وی از مشاهیر صحابه به شمار میآید که در دوازده غزوه از غزوات نبی اکرم(ص) شرکت داشته، در سیزده سالگی در غزوه خندق و در پانزده سالگی در غزوه بنیمصطلق شرکت نمود.
او از فضلا و علما و فقهای صدر اسلام به حساب میآمده و احادیث زیادی از پیامبر(ص) نقل نموده است. از جمله داستان غدیر و حدیث معروف پیامبر(ص) در آن روز یعنی جمله «من کنت مولاه فعلی مولاه» را نقل کرده است.، ولی در عین حال با آن حضرت مخالفت نمود و در سال 74 هجری درگذشت و در بقیع مدفون گردید.
وقتی امام علی(ع) به خلافت رسید حسان از بیعت با آن حضرت خودداری کرد؛ و بدین سان مشروعیت حکومت حضرت را زیر سوال برد.
عبدالله بن عُکَیم
خطیب بغدادی عبدالله را از کسانی دانسته که عصر پیامبر(ص) را درک نموده است.وی از فقهای کوفه به شمار میآمد که گرایش عثمانی داشت.
پسر عکیم از فقهایی بود که در کوفه نسبت به علی(ع) دشمنی و کینه میورزید و از اطاعت از آن حضرت سرباز میزد.
مُطَرِّف بن عبدالله
ابوعبدالله مطرف، فرزند عبدالله بن شغّیر (ياشخّير) از فضلا و عبّاد معروف بصره به حساب میآمد. و ابن سعد وي را فردي پرهيزكار و اهل درايت و ادب وحكمت معرفي ميكند.
پدرش از اصحاب پیامبر(ص) بوده که همراه گروه بنیعامر خدمت رسول اکرم(ص) شرفیاب شده و از آن بزرگوار حدیث نقل نموده است و پس از آن به اتفاق فرزندانش به بصره کوچ کرد.
ابنسعد مطرّف را در طبقه دوم تابعین بصره ذکر نموده که از علی(ع) و أبیذرّ و عثمان و أبّی [بن کعب] و پدرش نقل حدیث کرده و خود نیز مورد اعتماد و وثوق علمای اهل سنت بوده است، لذا افرادی چون حسن بصری و قتاده و غیلان بن جریر احادیث او را نقل کردهاند.
وي به رغم علم و مقدس مآبي و رفتار به ظاهر اخلاقي و عرفاني از دشمنان سرسخت علي(عليهالسلام) به شمار میآمد به گونهاي كه نوشتهاند نسبت به آن بزرگوار، بغض وكينه داشت. راز اين كينه اش اين بود كه به دليل نداشتن بصيرت سياسي مانند اكثر بصريها قتل عثمان را از ناحيه اميرمؤمنان میدانست، از اين رو پس از جنگ جمل و كشته شدن بصريها مطرّف و دو شخصيت معروف ديگر بصره يعني علاءبن زياد و عبدالله بن شقيق مثلث شوم و باند سه نفرهاي را تشكيل داده بودند كه كينه علي(عليه السلام) را در دل میپروراندند.
تاریخ تولد و وفات او دقیقاً روشن نیست، ولی برخی تولد او را در سال جنگ بدر یا اُحد تخمین زده و وفاتش را سال 86 و 95 هجری گزارش کردهاند.
علاء بن زياد
ابونصر علاءبن زياد عَدْوي فرزند مَطَر بن شريح از عبّاد و چهرههاي سرشناس بصره بود.- وي از محدّثان مورد اعتماد زمان خويش به شمار میآمد، به طوري كه اهل سنت وی را فردی مورد وثوق و معتبر میدانند. و افرادي چون حسن بصري و قتاده از او حديث نقل كردهاند. او رواياتي از پيامبر(ص) به صورت مرسل نقل كرد و افرادي چون أبيهريره و مطرّف بن شخّير جزء مشايخ او بودهاند.
ولي با اينهمه مقدس مآبي و عبادت و زهد بويي از ولايت نبرده بود و به عنوان يكي از سه دشمن نامدار علي(عليه السلام) در بصره به شمار ميآمد بطوري كه در كنار مطرّف بن عبدالله بن شغير و عبدالله بن شقيق پيوسته به دشمني و عداوت با اميرمؤمنان علی(عليه السلام) میپرداخت.
عبدالله بن شقيق
عبدالله از برگزیدگان و راويان بصره بوده که از عمر و عثمان و علی(ع) و ابوذرّ و ابوهریرة و عایشه و ابنعباس و عبدالله بن عمر و عبدالله بن أبّی حدیث نقل کرده است. اهل سنت او را از راویان ثقه و مورد اعتماد میدانند، لذا راویان معروفی چون عاصم و قتادة و محمد بن سیرین از او حدیث نقل کردهاند.
لکن عبدالله با همه رنگ و لعاب معنوي و عرفاني به علت نداشتن بصيرت سياسي - اجتماعي عثمانی مسلک بوده و از دشمنان و معاندان سرسخت علی(ع) به شمار میآمد و بغض و کینه آن حضرت را در دل داشت و علیه آن بزرگوار فعالیت میکرد. وی یکی از اعضای آن باند سه نفرهای میباشد که در بصره به دشمنی و عداوت با علی(ع) میپرداختند.
برخی تاریخ وفات او را در دوران حاکمیت حجّاج بر کوفه و برخی دیگر سال 108 هجری نقل کردهاند.
فضاله بن عبید
وی جزء اصحاب پیامبر(ص) و از انصار به شمار میآمد و جزء قبیله اوس بود، فضاله از سبقت گیرندگان در ایمان به اسلام بود که در جنگ بدر و جنگهای بعد از آن حاضر بود؛ و در دوران خلفا در فتح مصر و شام حضور داشت، و از طرفداران عثمان به حساب میآمد. با فقه و قضاوت نیز آشنایی داشته مدتی از سوی معاویه بعد از ابودرداء به عنوان قاضی دمشق منصوب شد. و در سال 53 هجری مرد. وی از کسانی بود که در زمان بیعت مردم با علی(ع) از بیعت خودداری کرد.
أسود بن یزید بن قیس نخعی
او از زمان رسول خدا(ص) را درک کرد؛ لکن آن حضرت را ندیده است. بعد از رحلت رسول خدا(ص) در فقه و حدیث رشد کرد و با آیات و احادیث آشنا شد؛ به گونهای که برخی از رجالیان نوشتهاند اسود از بزرگان فقهای کوفه شمرده میشد؛ او از ابوبکر و عمر روایت نقل میکرد و مهمترین برجستگی شخصیت او زهد و دنیاگریزیاش به شمار میآمد؛ بهطوری که نام او را جزء بزرگترین زهّاد هشتگانه صدر اسلام ذکر نمودهاند. أسود در سال 75 هجری مرد.
وی از علی(ع) جدا شد و از فقهایی بود که در کوفه نسبت به علی(ع) دشمنی و کینه میورزید و از اطاعت از آن حضرت سرباز میزد.
مسروق بن اجدع
وی کوفی الاصل و از قبیله همدان بوده که قبل از رحلت رسول مکرم اسلام(ص) مسلمان شد و از بزرگان و اعلام و فقهاء به حساب میآمد. عایشه او را پسر خویش خواند، او از شعبی و ابراهیم نخعی روایت نقل نموده و به سال 64 هجری در شهر کوفه درگذشت.
وی نیز از فقهایی بود که در کوفه نسبت به علی(ع) دشمنی و کینه میورزید و از اطاعت از آن حضرت سرباز میزد.
ابوعبدالرحمان سلّمی
نامش عبدالله بن حبیب از فقها و قرّاء کوفه بود. برخی او را از خواص یاران علی(ع) ذکر نموده، ولی ثقفی او را از دشمنان و مخالفان آن حضرت دانسته است. وجه جمع میان این دو نظر با توجه به شرح حال و گزارشهای رسیده در مورد أبوعبدالرحمان این است که او در ابتدای حکومت علی(ع) جزء خواص یاران آن حضرت بوده، او در صفین در سپاه امیرالمؤمنین(ع) حضور داشت، ولی پس از صفین عثمانی شد.
ابوعبدالرحمان به دلیل فقیه و قاری بودن، در میان کوفیان دارای منزلت و نفوذ اجتماعی درخور توجهی بود.
أبوعبدالرحمان به سال 72 هجری در عهد حکومت ولید بن عبدالملک در سن 90 سالگی درگذشت.
ثقفی مینویسد او جزء فقهایی بود که علی(ع) را ترک کرد و با او دشمنی میورزید؛او جنگهای علی(ع) را خونریزی ناروا میانگاشت؛ چنین القاء میکرد علی چون از اصحاب بدر بوده خود را از عذاب آخرت بیمه میداند؛ ازاینرو، دست به خونریزی میزند وگرنه این خونریزیها و جنگهای داخلی خلاف شرع است. روزی میان حَیّان (یکی از مریدان امیرمومنان) و ابوعبدالرحمان درباره علی(ع) بحث شد، ابوعبدالرحمان خطاب به حیّان گفت: میدانی چه چیز سرورت را به خون ریزی دلیر کرده ؟ گفت: بگو تا بدانم چه چیز او را به خون ریزی دلیر کرده است؟ ابوعبدالرحمان گفت: شنیده ام که پیامبر(ص) به اصحاب بدر گفت: هر چه خواهید بکنید، خدا شما را آمرزیده است.
اما برخی اسناد نشان میدهد نقطه آغاز جدایی او از علی(ع) اختلاف فقهی نبوده، او به علت اختلاف مالی از آن حضرت جدا شده است؛ عطاء بن سائب میگوید، مردی به ابوعبدالرحمان گفت: تو را به خدا به سوالم درست پاسخ بده. آیا دشمنی تو با علی از زمانی آغاز نشده که او بین مردم کوفه مالی تقسیم کرد و به تو و اهل بیتت هیچ نرسید؟ گفت: حال که مرا به خدا سوگند داده ای، آری همین طور است.
این سند حاکی از این است که ابو عبدالرحمان به عنوان یک فقیه به علت منافع مالی با امام علی(ع) اختلاف پیدا کرد، ولی در پیشگاه افکار عمومی ایرادهای فقهی و دینی از سیره آن حضرت میگرفت.
کعب بن سور
کعب بن سور از قبیله أزد به شمار میآمد و از بزرگان تابعین بود که در زمان رسول خدا(ص) مسلمان شد، عمر او را قاضی بصره کرد، و در زمان عثمان تا جنگ جمل همچنان قاضی بصره بود؛
او از یاران عثمان در بصره بود که هنگام شورش مردم بر ضد عثمان به یاری او برخاست،وي یکی از سه چهره نامدار و متنفذ بصره و مورد اعتماد يمنيها بود؛ از اين رو طلحه و زبير در راه بصره به او نوشتند: «تو قاضي منصوب عمر و شيخ اهل بصره و بزرگ اهل يمني و از اذيت شدن عثمان ناراحت شدهاي، اکنون براي قتلش عکسالعمل نشان بده»
کعب ابتدا با طلحه و زبیر مخالفت کرد و اطرافیانش را دعوت کرد از این جنگ کناره بگیرند و میخواست از بصره خارج شود، ولی عایشه به دنبالش رفت و از او خواست به یاریشان بپیوندد. او نیز به دعوت آنها لبیک گفت و در جنگ جمل با طلحه و زبیر همداستان شده در حالی که زمام شتر عایشه را گرفته بود به قتل رسید؛ امام علی(ع) بعد از جنگ کنار کشتههای جنگ گذر میکرد وقتی به جنازه کعب بن سور رسید فرمود:
اين همان كسى است كه چون بر ما خروج كرد قرآن حمايل داشت و خيال ميكرد ياور عایشه ام المؤمنين است و مردم را به احكام و دستورات قرآن دعوت مىنمود با آنكه از دستورات آن به كلى بىخبر بود چون فتح و پيروزى نصيب ما شد هر كسى كه ستمى كرده و عناد ورزيده به زيان خود رسيد او از خدا ميخواست تا مرا بكشد با آنكه خدا او را كشت.
فرمود او را بنشانيد آنگاه على(ع) به او خطاب كرده فرمود اى كعب حقيقت آنچه را خداى من به من وعده فرمود به راستى دريافتم تو نيز به آنچه كه به تو وعده كرده بود رسيدى؟ سپس دستور داد او را به حال اولى خود افكندند.
شریح قاضی
زندگینامه
ابو امیه شریح بن حارث قیس بن جهم معروف به شریح قاضی از قبیله کنده یمن بوده که از زمان خلیفه دوم و سوم و علی(ع) تا زمان حجاج تقریبا 60 سال قاضی کوفه بود.
طبق نقل مشهور مورخان وی سال 87 یا 80 هجری فوت کرد و سن او هنگام مرگ 110 سال بوده. بنابراین تاریخ تولدش حدودا 30 سال قبل از هجرت تقریبا سال 22 عام الفیل بوده است.
در صحابی بودنش اختلاف وجود دارد طبق نقل مشهور وی در زمان رسول خدا(ص) بود، ولی اسم و رسمی نداشت و پیامبر را درک نکرد.
او دوران جاهلیت را درک کرده، ولی از تابعین بود؛ وی در زمان حیات رسول خدا(ص) اسلام آورد، اما با پیامبر(ص) ملاقات نداشت.
او از محضر علی(ع)، عمر، زید بن ثابت، عبدالله بن مسعود، عبدالرحمن بن ابوبکر، عروه بن ابی الجعد بارقی استفاده علمی کرده و از آنان روایت نقل کرده است.
در منابع تاریخی و رجالی او به عنوان فقیه، عالم به علم قضاوت معرفی شده است. در ضمن شاعری توانا بود.
شریح به دلیل موقعیت شغلی و سوابق طولانیاش در فقه و قضاء همواره فردی معروف و مورد توجه خلفا و مسلمانان بوده است.
در دوران خلفا
شریح در دوره خلفا مسئولیتی نداشت، شخصیت شناخته شدهای نبود؛ چه اینکه مردم مدینه بعد از انتصاب شریح به عنوان قاضی کوفه اعتراض کردند.
او در نیمه دوم خلافت عمر در سن 40 سالگی از سوی خلیفه به عنوان قاضی کوفه انتخاب شد؛ او روابط حسنهای با خلیفه دوم داشت و از او حدیث نقل میکرد. در تمام دوران خلافت عثمان نیز او بر منصب قضاوت کوفه ابقاء شد.
دوران حکومت علی(ع)
علی (ع) به رغم اینکه در مسائل زیادی از فقه با شریح مخالفت داشت او را بر کرسی قضاوت ابقاء کرد شریح در دور حکومت علی(ع) نیز کماکان به عنوان قاضی حکومت بود و حضرت او را برای قضاوت به برخی از شهرها فرستاد. لکن گاهی او را به جهت قضاوتهای نادرستش تنبیه میکرد. وی 500 درهم بابت قضاوت از علی(ع) حقوق میگرفت.
شایان ذکر است شریح در دوران حکومت امام حسن(ع) نیز همچنان قاضی کوفه بود. در زمان معاویه نیز او قاضی کوفه بود؛درضمن در ایام معاویه فقیه شمرده میشد.
لغزشها
قضاوتهای نادرست
وی گاهی قضاوتهای نادرستی میکرد و از سوی امام علی(ع) توبیخ میشد؛ازجمله یک بار به علت قضاوت غلطش، امام او را دو ماه به منطقه بانقیا (یکی از مناطق یهودی نشین نزدیک کوفه در سواحل فرات ) تبعید کرد تا در میان یهودیان قضاوت کند.
همکاری با حکومتهای ظالم
شریح یکی از مشاوران نزدیک زیاد بن ابیه در کوفه بود؛ و پس از او با پسرش عبیدالله بن زیاد ملحق گردید و مشاور او شد.
او در سالهای شورش عبدالله بن زبیر و قیام مختار چند سال از کار قضاوت و اساسا از حضور اجتماعی فاصله گرفت.
شریح در دوران مختار مورد غضب شیعیان قرار گرفت، به طوری که وقتی بعد از تسلط مختار بر کوفه، برخی از مردم از او درخواست کردند شریح را بار دیگر بر منصب قضاوت بگمارد، شیعیان با این اقدام مخالفت کردند. گفتند: او عثمانی بوده، علی(ع) او را از قضاوت عزل کرد [و از سوی حضرت به بانقیا تبعید شده بود]. در ضمن بر ضد حجر گواهی داده و پیام [استغاثه] هانی را به [حامیانش] نرسانده است. به دنبال این اعتراضات مختار او را از قضاوت عزل کرد.
از همکاری شریح با همه قدرتهای سیاسی زمانه پیداست او فردی فرصت طلب بود، شخصیت ثابتی نداشت و مبنای اقبال و ادبارش منافع شخصی اش بود؛ به طوری که در هر زمانی با قدرت برتر زمانه پیوند برقرار میکرد.
و زمانی که معلوم نبود قدرت به دست چه کسی میافتد با احتیاط با گروهی که گمان میکرد بعدا قدرت را به دست بگیرند نزدیک و هم پیاله میشد.
شریح بعد از سلطه عبدالملک مروان دوباره قاضی کوفه شد. تا اینکه در زمان امارت حجاج بر کوفه استعفا کرد.