kayhan.ir

کد خبر: ۷۱۷۷۵
تاریخ انتشار : ۲۰ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۹:۰۹
احسان نراقی-45

رنگ عوض‌کردن‌های نراقی(پاورقی)


برای نراقی، نزدیک شدنِ به شاه، از اهمیت بسیاری برخوردار بود و سعی داشت تا از طرق مختلف، به این خواسته‌ خویش دست یابد:
«دکتر احسان نراقی... ضمن مذاکرات خصوصی با خسروشاهی، از او راجع به نتیجه سخنانی که در کنفرانس اطاق‌‌های بازرگانی گفته بود، سوال نموده و خسروشاهی در پاسخ ضمن اظهار اینکه سخنان مزبور خیلی خوب بوده اضافه کرده که امروز (1/3/47) در پیشگاه شاهنشاه آریامهر شرفیاب بوده و مدتی در حدود پنج یا شش دقیقه، درباره دکتر نراقی صحبت شده و معظم له از اینکه سطح سخنرانی‌ها و کنفرانس‌ها خیلی خیلی بالا آمده، ابراز رضایت فرموده‌اند؛ بخصوص از استفاده نیروی انسانی که مورد بحث دکتر نراقی بوده است.»407
این سخنرانی، تحت عنوانِ «تجهیز نیروی انسانی و استفاده از روش‌‌های مدیریت در بخش خصوصی» صورت گرفته بود که نعمت‌الله نصیری، تهیه آن را از رویِ حسن نیت ندانست و از همین زمان، دستور داد تا احسان نراقی، مورد کنترل قرار گیرد.
در نظام شاهنشاهی پهلوی، چاپلوسی و تملق، از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بود و از صدر تا ذیلِ دولتمردان، که دست‌بوس و پای‌بوس شاه بودند، خود را «چاکر خانه‌زاد» و «نوکر» می‌دانستند. این چاپلوسی در افرادی چون احسان نراقی که دارای موقعیت علمی بودند، شیوه‌ای دیگر داشت و آن، تنظیم گفتار و نوشته‌‌های خود، بر اساس قطب‌نمای گفتار شاه بود. به همین دلیل است که سفارت شاهنشاهی ایران در رومانی، درباره‌ سخنرانی نراقی در «کنفرانس رؤسای دانشگاه‌‌های اروپایی در 22 آوریل 1970» می‌نویسد:
«در جلسه اول، نطقی بر مبنای فرمایشات مبارک ملوکانه در دانشگاه شیراز، درباره لزوم وجود دیالوگ دائم بین استادان و دانشجویان ایراد کرده‌اند.»408
چاپلوسی نراقی، پس از اینکه مجبور به ترک ایران و حضور در یونسکو گردید و در زمانی که حرکت‌‌های مسلحانه در ایران، منجر به دستگیری و اعدام‌‌های گسترده شد، به انتقادهای مستقیم نسبت به شاه تبدیل گشت، البته در جلسات خصوصی:
«آبروی ایرانی با کارهای دستگاه رفته و من خجالت می‌کشم که بگویم ایرانی هستم. اعدام این عده، که در دو سه ماه گذشته انجام گرفته، مستقیماً دستور خود اعلیحضرت بوده است و چون گروه‌‌های زیادی خواسته بودند که از اعدام آنها صرفنظر شود، لج کردند و گفتند: همه اینها را بکشید و این یک عمل کودکانه می‌باشد.
اعلیحضرت، روحاً و از درون، وجودشان تباه شده و کارهای زیادی مرتکب می‌شوند که نشان دهنده عدم کنترل اعصابشان می‌باشد.»409
او که روزگاری در دانشگاه برکلی، گفته بود به دلیل مقبولیتِ شاه، انقلاب در ایران، امکان‌پذیر نیست، اکنون که مورد بی‌مهری قرار گرفته بود، تئوری انقلاب خود را تغییر داد و در رابطه با فعالیت گروه‌‌های مسلح در ایران، گفت:
«با این موضوع، ثابت می‌شود که چریک‌ها، از افراد تحصیل‌کرده کشور هستند. پس، افراد سطح بالا و دانشمند ایران طغیان کرده‌اند و خواهان این رژیم نیستند، نه مردم عامی و سطح پائین و این افراد، یک حزب و دسته را تشکیل نمی‌دهند و جزء دستجات گوناگون هستند، که هرکدام کار خودشان را می‌کنند و روی این اصل است که هرچه آنها را می‌گیرند و تیرباران می‌کنند، باز هم از طرف دیگری ادامه دارد.»410
این اظهارات، با پخش شبنامه‌ تخریبی علیه او، که اعلام وابستگی وی به ساواک و اسرائیل بود، پاسخ داده شد و «بین اعضاء سفارت و شخصیت‌‌های ایرانی، غیرمستقیم عنوان گردید که، این اعلامیه را، خودش به مناسبت تشریف‌فرمائی اعلیحضرت همایونی و به این دلیل که خود را نزدیک نماید، منتشر کرده است»411
پس از این ماجرا، احسان نراقی سکوت کرد و پس از بازگشت به ایران، برایِ بار دوم، از محمدرضاشاه، فرمان گرفت:
«با تائیدات خداوند متعال ما
محمدرضا پهلوی آریامهر شاهنشاه ایران
نظر به استدعای جناب دکتر عبدالحسین سمیعی، وزیر علوم و آموزش عالی که وسیله جناب امیرعباس هویدا نخست‌وزیر معروض افتاده است، به موجب این فرمان احسان نراقی را به سمت رئیس مؤسسه تحقیقات و برنامه ریزی علمی و آموزشی وزرات علوم و آموزش عالی منصوب فرمودیم.»412
این انتصاب، احسان نراقی را راضی کرد تا دوباره به چاپلوسی و تملق روی آورد و چشم بر روی تمام اعدام‌هایی که آن را به دستور مستقیم شاه می‌دانست، ببندد و در سال 1355ش، ضمن ارسال کتاب «آنچه خود داشت» برای شاه، بنویسد که این کتب:«در حقیقت، تلاش نویسنده است تا با الهام از اندیشه‌‌های رهبر خردمند ایران، راه تازه‌ای که مبتنی بر یک رستاخیز و فرهنگ ملی است، نشان دهد و سعی کند عناصر تفوق طلب جهانی را، که در پشت فریبنده‌ترین چهره‌ها، نسل جوان کشورهای نظیر ایران را اغواء می‌کنند، نمایان سازد و قدر و منزلت فرهنگ و سنن اصیل ملی را که در اعماق وجود هر ایرانی نهفته است، برای مقابله با هجوم اندیشه‌‌های بیگانه آشکار سازد. در هرحال، اگر توفیقی در این راه به دست آید، با کمال صداقت باید اذعان کنم که آن، مرهون و مدیون محیط بارور و پهنه فکری و معنوی گسترده‌ای است که منبعث از افکار تابناک و شخصیت بارز شهریار بی همتای ایران است. در غیر این صورت، هرگز برای خدمتگذاران وطن فرصت انجام چنین خدماتی میسر نمی‌بود.»413