احسان نراقی-۳۶
گزارشهای تلفنی نراقی به ساواک(پاورقی)
پس از علنی شدنِ روابط احسان نراقی با ساواک، افرادی مانند خلیل ملکی که رهبری جامعه سوسیالیستها را به عهده داشت و برخی از دیگر افرادی که در شبکههای روشنفکری غربی و شرقی وجود داشتند و همچنین تعدادی از دانشجویان، در زمانهایی که در مسیر فعالیتهای خود، با ساواک برخورد میکردند، از او، به عنوان واسطه، بهره میبردند:
«ضیاء صدقی... توسط خلیل ملکی به دکتر نراقی متوسل و بالاخره موفق به کسب اجازه مسافرت به خارج گردید.»327
«اکنون، عدهای از دانشجویان، برای آزادی 8 نفر دانشجو، با احسان نراقی، که یکی از استادان دانشکده علوم است؛ مرتب در تماس هستند و خودِ نراقی، رابط بین دانشجویان و سازمان امنیت میباشد و مأمور سازمان امنیت[است] و اکثر مواقع در دانشگاه، با دانشجویان در مورد مارکس (پایه گذار کمونیست)، صحبت میکند، در صورتی که نباید چنین صحبتها[یی] با دانشجویان مطرح نماید.»328
با افشا شدنِ این مسئله، اداره کل سوم ساواک، خروج ضیاء صدقی از کشور را به «اشتباه مسئول اقدام کننده» ربط داد، تا پوشش احسان نراقی حفظ شود:
«با این ترتیب، گزارش مأمور، دائر بر حمایت و توصیه دکتر احساناله نراقی در این زمینه، مورد تائید قرار نمیگیرد.»329
زیرا، افشای همکاری با ساواک، وجهه او را تحتالشعاع قرار داده بود:
«در بین طبقات فرهنگی و دانشجویان مؤسسه علوم اجتماعی، شایعه بسیار قوی وجود دارد که نامبرده عضو ساواک میباشد و به طور کلی وجهه خوبی بین طبقات مزبور ندارد.»330 و از این بالاتر، به عنوانِ «معاون عمومی سازمان امنیت» معرفی میشد؛331 کیامرز شاملو هم که یکی از اعضای هیئت اجرائیه جبهه ملی بود، میگفت:
«دکتر احسان نراقی، که مربوط به مطالعات و تحقیقات سازمان امنیت است، در ظاهر خود را طرفدار دانشجویان جبهه ملی نشان میدهد.»332
در شهریور ماه سال 1345ش که خبر دعوت وی از احمد اشرف، برای تدریس در دانشگاه تهران، به ساواک رسید،333 یکی از پرسنل ساواک به نام «کشاورز»، برای پرس و جو درباره سفر او به خارج از کشور، تصمیم به احضار او به ساواک گرفت، ولی رئیسِ وی در ذیلِ برگه این تقاضا نوشت:
«آقای کشاورز، با توجه به پی نوشت قبلی مدیریت، این شخص با ساواک همکاری دارد، لزومی به احضار وی نیست.»334
افشای همکاری احسان نراقی با ساواک، از یک سو و جدایی حسن پاکروان از این سازمان، از دیگر سو، سطحِ همکاریهای او با ساواک را، در حد یک همکار خیابانی تنزل داد، تا برخی از گزارشهای خود را به صورت تلفنی به اطلاع برساند:
«آقای دکتر نراقی، در ساعت 1650 مورخه 23/12/46 تلفنی اطلاع[داد]که، دو سه نفر از استادان دانشگاه پهلوی، گفتهاند: دانشجویان به کلاسهای درس رفتهاند، ولی راضی نیستند. علت عدم رضایت آنان، امیر متقی است.»335
با حضور نعمتالله نصیری در جایگاه ریاست ساواک، موقعیت احسان نراقی نیز، ضعیف شد و اختلافات او با هویدا، سبب شد تا ساواک، تلفنهای نراقی را، با نام مستعار «مدیر»، تحتِ شنود قرار دهد.336 در این شرایط، پرویز ثابتی که به تازگی مدیرکل سوم ساواک شده بود، از موقعیت استفاده کرد و خود را به نراقی نزدیک کرد.337 همین نزدیکی بود که او را به یکی از همکاران دائمی ثابتی تبدیل نمود و به طرح دور نمودنِ جلال آل احمد از ایران، در موقع تشکیل کانون نویسندگان منجر شد:
«چون آقای دکتر نراقی، قبلاً در این باره با اینجانب مذاکره نموده بود، مراتب موافقت ساواک با اعزام آلاحمد به افغانستان، تلفنی به ایشان اطلاع داده شد. ثابتی»338
با وجود این همکاریها، امیرعباس هویدا، با مساعدتِ ساواک، تصمیم به دور نمودنِ او از ایران گرفته بود. علت ظاهری این تصمیم، زیادهرویهای احسان نراقی در نظریهپردازی و مخالفتهای ضمنی با او بود:
«احسان نراقی، مدیر مؤسسه تحقیقات و مطالعات اجتماعی، اظهار داشته: مدتی است آقای هویدا نخستوزیر، مخصوصاً پس از مطرح شدن موضوع انقلاب آموزش عالی، مطالبی علیه وی بیان داشته و او را تهدید میکند به اینکه: ساواک نسبت به وی (نراقی) نظر مساعدی ندارد و اگر تاکنون از طرف ساواک اشکالی برای وی فراهم نشده، به خاطر آن است که ساواک میداند که نخستوزیر از او حمایت میکند. آقای نخستوزیر تهدید کرده اند: در صورتی که احسان نراقی در زمینه مسائل مربوط به انقلاب آموزش عالی، در جهت سیاست دولت حرکت نکند، به ساواک اطلاع خواهد داد که در آینده نراقی مورد حمایت من نمیباشد.»339