kayhan.ir

کد خبر: ۶۹۲۳۷
تاریخ انتشار : ۰۵ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۸:۴۷

منشأ ظلم کردن در حق بندگان خدا(پرسش و پاسخ)


پرسش:
از منظر قرآن آیا ظلم کردن در حق بندگان خدا می‌تواند نشانه این باشد که ظالمین در جهان‌بینی الهی خود مشکل دارند؟
پاسخ:
بله از منظر قرآن کسانی که در حق بندگان خدا ظلم و ستم روا می‌دارند، پیش از آن نسبت به شناخت خدای متعال و تسلیم در برابر اوامر و نواهی او مشکل پیدا کرده‌اند. قرآن کریم در سوره انفال آیه 71 می‌فرماید:
«وان یریدوا خیانتک فقد خانوا الله من قبل فامکن منهم والله علیم حکیم» «اما اگر بخواهند با تو خیانت کنند، (تازگی ندارد) آنها پیش از این (نیز) به خدا خیانت کردند و خداوند (شما را) بر آنها پیروز کرد، خداوند دانا و حکیم است!» بنابراین می‌توان گفت کسی که به دیگری خیانت می‌کند یا ظلمی در رابطه با او مرتکب می‌شود و به هر روی، دست به گناهی می‌آلاید که در آن به مردم آسیب می‌رسد، به حتم پیش از آن، چنین گناهی را در حق خداوند مرتکب شده است. این اصل یک قاعده کلی است.
اگر کسی به همنشین خود دروغ بگوید، به طور یقین پیش از آن به خدا دروغ گفته است. اگر کسی مال دیگری را به زور و به حرام بخورد، پیش از آن، چنین حرامی را از خدا خورده است. بسیاری در دنیا دروغ می‌گویند و عده‌ای در قیامت نیز به خدا دروغ خواهند گفت؛ در حالی که قیامت به سند و بینه نیاز دارد و تمامی مسایل آن محسوس است و عمل هر فردی تعیین و تجسم پیدا می‌کند. و دروغگو دیگر هیچ توجیهی نخواهد داشت.
کسی که در درون خود با خدای خویش بد است، نمی‌تواند به مردم هم خوبی نماید. آیه شریفه «الذین امنو ولم یلبسوا ایمانهم بظلم، اولئک لهم الامن، وهم مهتدون» (انعام- 82) می‌فرماید کسی که ایمان خود را به ظلم نیالاید ایمنی دارد. و هدایت یافته به تعبیر دیگر عارض طبیعی ظلم براندازی باطنی است؛ به طوری که هیچ دولت و حاکم ظالمی ماندگاری ندارد و دولت مستعجل است. زیرا ظلم یکی از مهم‌ترین دلایل سقوط حکومتها و تمدن‌ها است.
ظالم نخست اعتقاد خویش را از دست می‌دهد و باطن وی به هم می‌ریزد و سپس شکوه ظاهری او به نابودی کشیده می‌شود. باطن ظالم همانند ریشه درختی است که شروع به پوسیدن می‌کند؛ به طوری که با وزش کمترین بادی از پای درمی‌آید. کسی که ظلم نداشته باشد، برای دیگران امنیت می‌آورد و موجبات هدایت دیگران را فراهم می‌کند.
کسی که امنیت دارد به استقلال می‌رسد. کسی که استقلال دارد و احساس امنیت می‌کند، آزادی دارد. استقلال و آزادی میوه درخت تناور امنیت است. امنیتی که با پرهیز از ظلم و ستم به زیردستان حاصل می‌شود. حاکمی که ظالم باشد، امنیت اجتماعی را از شهروندان خود می‌گیرد. هدایت جایی اتفاق می‌افتد که امنیت وجود دارد، چون امنیت است که استقلال و آزادی می‌آورد. کسی که امنیت دارد به حتم فردی قوی است؛ زیرا امنیت با ضعف سازگاری ندارد. آیه شریفه پس از یادکرد از امنیت، از هدایت می‌گوید: «وهم مهتدون». هدایت در جامعه‌ای محقق می‌شود که امنیت داشته باشد. جامعه‌ای که ستم و بی‌عدالتی در آن نباشد. البته این دین و ایمان درست و بی‌پیرایه است که امنیت می‌آورد.