احسان نراقی-۳۱
تهیه بیوگرافی برای سازمانهای اطلاعاتی(پاورقی)
احسان نراقی، یک بار دیگر نیز در شهریور ماه سال 1346ش، به منظور بازدید از دانشگاههای آمریکا، راهی آن کشور شد،285 ولی چهار ماه بعد، نامهای از لس آنجلس، برای امیرعباس هویدا ارسال کرد، که نشانگرِ مأموریت اصلی او بود:
«آقای دکتر احسان نراقی، برای مطالعه وضع دانشجویان ایرانی در اروپا و آمریکا، به کشورهای مذکور سفر نموده و گزارش جالبی از وضع روحی و عقاید و افکار عمومیِ دانشجویان فارغ التحصیل و نگرانیها و انتظارات آنها از مقامات عالی کشور و سازمان امنیت، جهت بازگشت به میهن تنظیم و برای استحضار آقای نخستوزیر فرستاده است که چون مفاد آن برای ساواک نیز جالب و قابل بهره برداری است، فتوکپی آن جهت استحضار به پیوست تقدیم و عین پاکت در اسرع وقت توزیع گردید.»286
او، در این نامه، که دارای تاریخ 19 دسامبر است، دامنه فعالیت خود در این مأموریت را، به شرح زیر توضیح داد:
«شرق آمریکا، کلمبیا، هاروارد، پنسیلوانیا، بریستون، یِل، واشنگتن، شیکاگو، برکلی و کالیفرنیا»
و ضمن تعاریفی که از جامعه آمریکایی داشت: «سرعت و دقت و نظم و ترتیب جامعه آمریکایی»، به مأموریت اصلیتر خویش برای «صندوق مخصوص» نیز اشاره نمود و نوشت:
«بنده هنوز تکلیفم با یونسکو و صندوق مخصوص روشن نشده است. چون یونسکو مدعی است، بنده باید برنامهام را تا اوایل فوریه در آمریکا تمام کنم و آنگاه به مأموریت صندوق مخصوص بروم... صندوق مخصوص، چون فقط به این موسسات پول میدهد و مثل دیگر موسسات، یک بورکراسی نیست که از تغییر و انتقاد بهراسد، سخت در این باره اصرار دارد. در هر حال، بنده در صورتی که یونسکو با صندوق مخصوص موافقت نکند، هرچه زودتر به ایران بازخواهم گشت و مأموریتم را برای صندوق مخصوص، از ایران و پاکستان شروع خواهم کرد.»
در سال 1346 نیز خلیل ملکی، به نقل از احسان نراقی گفت:
«رفقای شما در اروپا، خیلی نسبت به من انتقاد مینمودند و اظهار میداشتند: تو آمریکایی هستی؛ در صورتی که من نسبت به شما وفادارم.»287
و چند ماه بعد نیز، در گزارشی که پیرامون او تهیه گردید، نوشته شد: «شایع است که عضو سیا میباشد.»288 و زمانی که طرحِ تهیه بیوگرافی رجال سیاسیِ کشور، توسط او و دکتر شاپور راسخ، که از بهائیان متعصب بود، به میان آمد، نوشته شد:
«دکتر احسان نراقی، مدیر موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران، به کمک دکتر شاپور راسخ، معاون سازمان برنامه، که هر دو در محافل دانشگاهی به طرفداران سیاست آمریکا و حتی عضو سازمان ( سیا ) مشهور میباشند، تصمیم گرفتهاند بیوگرافی کلیه رجال سیاسی و اجتماعی ایران را از پنجاه سال قبل تا کنون، تهیه نمایند. تهیه این بیوگرافیها، جز برای سازمانهای اطلاعاتی و سیاسی قابل استفاده نیست. در بین سازمانهای دولتی گفته میشود: این دو نفر، به نام یک موسسه دولتی، اقدام به تهیه این بیوگرافیها میکنند، تا آن را در اختیار همکاران آمریکایی خود قرار دهند.»289
ساواک، در اختیار آمریکاییها قرار داشت و بدیهی بود که قدرت مخالفت و یا مقابله با چنین فعالیتی را نخواهد داشت. از این رو، سلسله مراتب تشکیلاتی، پس از آگاهی از این خبر، ندایِ «اَنَا شریک» سر دادند که:
«ترتیبی اتخاذ گردد تا ساواک بتواند از کلیه اقدامات تحقیقی این موسسه و مجموعه اطلاعات مربوط به هدف و نشریات آنها بهرهبرداری نماید.»
و در انتهایِ گزارش نیز، خود را از وابستگیِ احسان نراقی به آمریکاییها، بیخبر نشان داند:
«تاکنون، شواهدی که وابستگی و ارتباط احسانالله نراقی را با آمریکاییها تائید نماید، به دست نیامده است.»290
در شهریور ماه سال 1346ش، مارتین هرز، گزارشی با عنوان: «برای تاچر و همه مأموران سیاسی، آخرین وصیتنامه من، در مورد رابطین» تهیه نمود که در آن، نامِ احسان نراقی نیز مطرح بود. او، نراقی را یک «عاملِ سیاسی» معرفی کرد که «مدیونِ وفاداریِ ویژه»!! به آمریکاییها نیست و در نهایت نوشت: «او، کسی است که باید پرورش داده شود.»291 انگار احسانِ نراقی یک شهروند غربی بود که تنها به قوت و قدرتِ غرب میاندیشید و به همین دلیل هم کتابِ «غربت غرب» را با شیوه انتقاد از درون منتشر کرد. نمونهای از اینگونه تفکر، در یکی از حرکتهای فرهنگی! سازمان یونسکو! به خوبی مشهود است:
«یکی دیگر از برنامههای شنیدنی یونسکو، نمایشگاهی بود که راجع به برادران کندی برگزار کردیم... بالاخره با بودجهای چند هزار دلاری که در اختیار ما گذاشتند، توانستیم میزگردی درباره دوران کندی برگزار کنیم. مورخان کشورهای مختلف را دعوت کردیم و یک هفته آنجا بودند... یک جوان سی سالۀ الجزایری، یک کورال 80 نفره درست کرده بود و یک سمفونی بتهون و سرود آمریکا را آماده کرد... وقتی سرودِ آمریکا را یک الجزایری هدایت میکرد و عدهای جهان سومی آن را میخواندند، آمریکاییها به هیجان آمدند و تحتِ تأثیر آن، اشک در چشم داشتند.»292