انتخابات؛ سبک زندگی سیاسی در نظام اسلامی (۶)
انتخابات و رویکردهاي فکري(پاورقی)
حجتالاسلام دکتر محمدجواد نوروزی
1.سبک زندگي لیبرالیستی
اگر براي سبك زندگي، سه سطح ناظر به «رفتار شخصي»، «زندگي جامعه» و «تكامل اجتماعي» قائل شديم؛ سبك زندگي ما يا مبتني بر ايدئولوژي توحيدي و الهي خواهد بود و يا سبك زندگي مادّي.
مقام معظم رهبري معتقدند که «تمدّن غرب مبتني بر ايدئولوژي مدرن و مادّي است كه همه عرصههاي زندگي را در بر ميگيرد. از ديد رهبر معظم انقلاب ـ مُدَّ ظِلُّهُ الْعالی ـ باطن فرهنگ غرب، سبك زندگي مادّي شهوتآلود و گناهآفرين است كه موجب فروپاشي خانوادهها و بحرانهاي عميق در جوامع غربي شده است. سياستمداران غربي با سوءاستفاده گسترده غرب از سينما، بهدنبال ترويج سبك زندگي غرب در جوامع ديگر هستند و با شناسايي نقاط ضعف ملّـتهاي مسلمان و راههاي تسلّط بر آنها، ساخت فيلمهاي خاصي را به فيلمسازان سفارش ميدهند.»
انقلاب صنعتي، فرآيند زندگي غرب را تغيير داد. غرب در جهت دموكراسيسازي و انتقال فرهنگ و انديشه اومانيستي تلاش ميكند و اگر برخي از علما از آغاز ـ بهحقـ با ورود مظاهر و حتي تكنولوژي غرب به كشور مخالفت كردند، بهدليل آگاهی به اين امر بود كه الگوي غربي ميخواهد به سبك زندگي مردم و بعد به ساختار و نظام اجتماعي تبديل بشود. تمدّن ساختاری پيچيده و همهجانبه و چندلايه دارد.
لايه رويي فرهنگ غرب، مظاهر مدنیّت غربی شامل مسائلي مانند مجلس، حقّ رأي، وجود فروشگاههاي زنجيرهاي و صنعتهاي پيشرفته ميشود كه برخي فريب همين ظواهر را ميخورند.
علم لايه ديگر فرهنگ غرب است، که ماهیّتی سكولار و ضدّ معارف وحي است و عدّهاي تسليم اين لايه از فرهنگ غرب ميشوند.
مبانی فکری، از جمله اومانيسم، لايه ديگر فرهنگ غرب است كه جریان روشنفکری غربزده و سردمداران دوره اصلاحات، اسير اين لايه هستند. اومانيسم مدعی است كه هيچ حقي نيست، مگر اينكه به انسان برميگردد. اومانيسم، مدعی است که انسان از همه قدسيّات آزاد است و انسان برخوردار از مجموعهای از خواستههای غریزی وفطری است و تمایلات انسانی به خودی خود، هیچ حدّ و مرزی نمیشناسد و هردستور و خواستهای در برابر تمایلات برای او محدودیّت به شمار میرود؛ «بَلْ يُريدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَه».
«ما كينه دنيا غرب را با جهان اسلام و فقاهت، از همين نكتهها بهدست ميآوريم. قضيه آنان دفاع از يك فرد نيست. قضيه حمايت از جريان ضدّ اسلامي و ضدّ ارزشي است كه بنگاههاي صهيونيستي و انگليس و آمريكا به راه انداختهاند.»
«من به تمام دنيا با قاطعيّت اعلام ميكنم كه اگر جهانخواران بخواهند در مقابل دين ما بايستند، ما در مقابل همة دنياي آنان خواهيم ايستاد و تا نابودي تمام آنان از پاي نخواهيم نشست.»
استكبار جهاني، با زبان هنر و نوك قلم تلاش كردند اسلام را علتالعلل عقبماندگي مسلمانان از قافله پيشرفت مادّي و صنعتي غرب قلمداد كنند و با تعميم پيشرفتهاي مادّي به قلمرو اخلاق و آداب و سنن اسلامي، ملّـتها را ترغيب به فرهنگ غرب و گرفتن و تقيّد بلاشرط آن نمايند.
سبک زندگی، شیوهای از رفتار در زندگی است که همواره یکی از مسائل مهم مورد نظر جامعهشناسان بوده است. بهطورکلی، در عصر حاضر با توجه به انزوای اندیشههای مارکسیستی، میتوان از الگو و سبک زندگی لیبراليستی درباره موضوعات مختلف و ازجمله انتخابات سخن گفت.
سبک زندگی مطرح لیبرال دموکراسی، لذایذ مادّی و دنیوی است، اما در اندیشه اسلامی، ضمن توجه به عنصر مادی (که از راههای مشروع و مبتنی بر اصول و آموزههای دینی مدنظر است) اهداف بلندتری که در نهایت نیل به قرب الهی است نیز، درمرکز توجه میباشد.
در اندیشه لیبرالیستی، سبک زندگی پس از شکلگیری مبانی فکری غرب بعد از رنسانس، مطرح گردید. ریشههای آغازین این مسئله در غرب را میبایست در انقلاب فرانسه و سپس تحوّلات آمریکا جستجو کرد. در حقیقت پس از شکلگیری اندیشه سکولاریستی در غرب که بر پایه اندیشه متفکرانی از جمله جانلاک، روسو و منتسکیو استوار بود، اقتضا میکرد که الگوهای زندگی نیز به موازات آن تغيير یابد، اما الگوهای حاکم که مبتنی بر اندیشه کلیسایی بود، در برابر موج جدید فکر و اندیشه سکولار مقاومت میکرد.
طبیعتاً در نگاه راهبردی متفکران غربی سه راهبرد برای طریق کلان و مهندسی فراگیر اجتماعی، قابل تصوّر بود؛ انقلاب، جنگ داخلی و رفاه عمومي، و سپس در دل آن الگوهای جدید سبک زندگی بهتدریج پیگیری شد.
انقلاب بهعنوان یک الگوی کلانِ تغییر اجتماعی، در بستر جامعه فرانسه رويید که از نظر فکری، به اومانیسم، سکولاریسم و لیبرالیسم تعلّق خاطر بیشتری داشت و اندیشه سکولار از عمق بیشتری در آن برخوردار بود.
فتحعلي آخوندزاده ميگفت:
«امروز خرابي كلّ دنيا از اين جهت است كه طوايف آسيا عموماً و طوايف يوروپا خصوصاً بهواسطه ظهور پيغمبران از اقليم آسيا كه مولّد اديان است و از اينجا اديان به يورپا مستولي شده است به واسطه مواعظ وصيان و امامان و نايبان و خلفاي ايشان كه بعد از پيغمبران به ترويج اديان كوشيدند و در اعتقاد مردم به درجه مقدس ولايت رسيدهاند...».
ميرزا ملكم خان ميگفت:
«من خودم ارمنيزادة مسيحي هستم، ولي ميان مسلمين پرورش يافتم و وجهه نظرم اسلامي است. در اروپا كه بودم سيستمهاي اجتماعي و سياسي و مذهبي مغرب را مطالعه كردم. با اصول مذاهب گوناگون دنياي نصراني و همچنين تشكيلات سرّي و فراماسونري آشنا گرديدم. طرحي ريختم كه عقل سياست مغرب را با خرد ديانت مشرق به هم آميزم. چنين دانستم كه تغيير ايران بهصورت اروپا كوشش بيفايدهاي است. از اينرو فكر ترقّي مادّي را در لفافه دين عرضه داشتم تا هموطنانم آن معاني را نيك دريابند».
و سلمان رشدي ميگويد:
«متأسفانه مركز قدرت در كشورهاي اسلامي در حال حاضر بسيار ضدّ ترقي است. ميخواهد تمامي راههاي منتهي به دنياي جديد را از بين ببرد».
الحاد آشكار و توهينهاي غربزدگان بدون پاسخ مناسب از سوي علما و امت واحده اسلامي، آنان را در توهين خود جسارت بيشتري داد، ولي حكم تاريخي خميني كبير ـ رِضْوانُالله عَلَيْه ِـ چنان موج اعتراض، مقابله و تعرض در ميان مسلمانان نسبت به كفر جهاني به وجود آورد و موجب بيداري اسلامي در ميان مسلمانان شد كه آنان را متوجه اشتباه خود در ارزيابي الحاديشان نمود.
در اويل اسفند سال ۱۳۶۷ تنها چند روز بعد از صدور حكم تاريخي حضرت امام خميني ـرِضْوانُالله عَلَيْهِـ، سلمان رشدي از مسلمان سراسر جهان عذرخواهي كرد، معتقدان به اسلام آمريكايي و اسلام انگليسي، با بيان اينكه اگرسلمان رشدي توبه كند، حكم اعدامش لغو ميشود، در دفاع از رشدي و توبهاش برآمدند، ولي پير جماران قاطعانه فرمودند:
«اگر رشدي توبه كند و زاهد زمان هم بشود، حكم قتلش واجب است».
2.سبک زندگي التقاطي
اسلام آمريكايي، اسلام خواب و اسلام انفعال،مدعی است که معنويات وارد زندگي اجتماعي نگردد. افراد حق دخالت در اجتماع و در مورد زندگي ديگران را ندارند. خلاصه سخن آنان اين است كه ارزشها و ضدّ ارزشها بيپايهاند و هيچ معنيای ندارند. امروزه مثلث «جريان يهود»، «مسيحيت صهيوني» و «مسلمان منفعل در مقابل غرب» كه يك بعد آن وهابيت است، بهعنوان ادامه تجدّد در دنياي اسلام، يك مجموعه و يك شبكهاند و يك هدف را هم به اشكال مختلف دنبال ميكنند و نتيجه كارشان هم محو اسلام ناب و حقيقي از یکسو و از سوي ديگر، ايجاد يك جريان نفاق در كل جهان و در دنياي اسلام است.
دراین شرايط «تجدّد» منكَري است كه چهره حق به خود پوشانيده و لباس نفاق به بر كرده و سعي ميكند خودش را طرفدار انسانيّت و اصول انسانيّت معرفي كند. ولي واقعيّت اين است يك منكَر عظيم جهاني است.محوريترين اصل تجدّد، جريان سكولاريزم يا زمينيكردن زندگي بشر و قطع رابطه او با اعتقادات معنوي و غيبي است كه گاهي از آن به «افسونزدايي» تعبير ميكنند؛ چراكه معتقدند دين، معنويت، غيب و ايمان افسانهاند و ميبايست از ساحت حيات بشر زدوده شوند.
از ديگر اصول بنيادين تجدّد، گذر از انديشه و سنن (مذهبي) به انديشه مدرن (سكولار) است؛ يعني عبور دادن جامعه جهاني از همه شيوهها و سنن مذهبي به اسم عبور از سنّت به تجدّد. از ديگر اصول منكَر كه روح تجدّد را شكل ميدهد اين است كه همه قانونها تابع رفتارهاي سياسي ما هستند كه براساس اين نگرش، اصلاً توجه به قوانين الهي مفهوم ندارد. جريان تجدّد، جريان رفاه مادي انسان نيست؛ بلكه جريان تغيير نگرش به جهان، انسان، غيب و مناسبات اين جهان و مناسبات انسان با عالم غيب است.
بنابراين جريان نفاق پيچيده امروز كه با اديان الهي مبارزه نرم ميكند و از اساس، بنيان اديان الهي را در معرض خطر قرار داده، امری است که باید آن را بشناسیم. امروز سكولاريستهاي مسلمان تلاش ميكنند تا به نام دفاع از دين، اثبات كنند كه دين مربوط به حوزه خصوصي انسانهاست. ادامه تجدّد در دنياي اسلام، تحت عنوان سكولاريستهاي ميانهرو مطرح است که تلاش ميكنند سبك زندگي غربي را موجه جلوه دهند. پس از رشد مجدّد معنويت در جهان و شكست كمونيستها و احيای هويت اسلامي مسلمانان و همچنین رشد انديشههاي اسلامي درجهان و اثرگذاري اسلام در جهان، غرب مجبور شده است با يك گام عقبنشيني، دين را به رسميّت بشناسند. اما مدعیاند که دين نبايد در ساختارهاي حكومت و در فرايندهاي اجتماعي حضور پيدا كند، چراكه دين مربوط به حيات خلوت و حوزه خصوصي انسان است. اگر انقلابي در منطقه بهوجود ميآيد، بايد به سمت دموكراسي باشد. قانون اساسي آن هم بايد قانون دموكراتيك باشد.
3.سبك زندگي اسلامي
سبك زندگي اسلامي در مقابل سبك زندگي غربي و التقاطي، ميخواهد يك سبك از زندگي را بهوجود آورد كه همه تحت كلمه توحيد زندگي كنند كه آن، همان سبك زندگي قرآني و سبك زندگي در محيط حيات طيبه و توحيد است. اين سبك زندگي، الهي است اما چگونه ميشود ولايت نبي اكرم ـصَلَّىاللَّهُعَلَيْهِ وَآلِهِـ و توحيد، تبديل به مدنيّت و سبك زندگي شود و چگونه ميشود در مدينةالنبي زندگي کرد؟ سبک زندگي در جامعه امروز ما، برگرفته از حيات طيبه اسلامي و مبتني بر توجه به توليد و آسايش همراه با احسان به ديگران، از همسايه گرفته تا هم نوع است. ميتوان گفت كه منبع معتبري از سبك زندگي ايراني اسلامي كه هم بر الگوهاي عملي توجه داشته باشد و هم مباني نظري را موشكافانه طرح كرده باشد، موجود نيست.
درروایات داریم که ایمان سه پایه دارد: قلبی، زبانی، عملی. ایمان زبانی اقراراجمالی است و باید به مرحله تفصیلی و عملی برسد، مانند کاری که حضرت عبدالعظیم حسنی ـعَلَيْهِ السَّلَامُـ انجام داد واعتقاداتش را به محضر امام هادی ـعَلَيْهِالسَّلَامُـ عرضه کرد، که اقرار ايشان، تفصیلی ونوعی عبادت است. لذا زندگی مؤمنانه داشتن (علاوه بر اقرار زبانی وگفتن شهادتین)، درپرتو رأی به جمهوری اسلامی است؛ یعنی ایمانی که از طریق برگة رأی اعلام میشود (اعتقاد به شریعت اسلامی).
از منظر قرآن، سبك زندگي در سه سطح ناظر به رفتار شخصي، زندگي جامعه و تكامل اجتماعي، مورد بررسي قرار ميگيرد. سبك زندگي خُرد، به شيوههايي گفته ميشود كه به حدود زندگي شخصي خود انسان مرتبط است. در واقع سبك زندگي انسان، مجموعه آدابي است كه فرد در ارتباط با ديگران، در رفتار شخصي و در ارتباط با خداوند متعال بايد رعايت كند، لذا بحث سبك زندگي را در دو سطح ديگر هم ميتوان مطرح كرد كه گاهي مغفول عنه واقع ميشوند.
يكي از غفلتها اين است كه همواره سبك زندگي را در حداقل ببينيم و از بحث دوم آن كه در مقياس اجتماعي مطرح است، غافل باشيم. واحد مطالعه در اين بخش جامعه است كه از طريق دانشهاي اجتماعي پشتيباني ميشود نه علومي كه واحد مطالعه آن فرد است.
آنچه امروز بهعنوان سبك زندگي موضوع دقت بايد قرار گيرد، الگوهاي فراگيري است كه همه شئون زندگي را تحت پوشش قرار ميدهد. اگر در مفهوم قرآني سبك زندگي تأمل كنيم، بايد بگوييم آن ايدئولوژي فراگيري كه اسلام براي بشر طراحي ميكند چيست؟ آيا آن زندگي كه قرآن تعريف ميكند، همان زندگي است كه در بحثهاي تجدّد تعريف ميشود يا زندگي ديگري است؟
براساس تهاجم نرمي كه اتفاق افتاده، سبك زندگي مبتني بر ايدئولوژي مادّي در جهان اسلام رو به فراگير شدن است، آنچه بايد طراحي شود سبكي فراگير نسبت به روابط خرد، الگوهاي كلان و تكامل سبك زندگي اجتماعي مبتني بر اسلام است. نبايد تنها پاسخگوي اين نظام جديد باشيم، بلكه بايد يك حادثه جديد ايجاد كنيم و رهبري سبك زندگي را مبتني بر ايدئولوژي اسلامي در مقياس جامعه جهاني بهعهده بگيريم.
اگر بخواهيم كتاب الهي را مبناي آداب و مناسك و سبك زندگي خودمان قرار دهيم بايد آن را در همه عرصههاي حياط و لايههاي زندگي لحاظ كنيم و همه ساحتهاي زندگي، ساحتهاي قرآني باشد. اگر همه ساحتهاي زندگي ما در بستر قرآن واقع شد، جزو كساني ميشويم كه «كلمه لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّه حِصْنِي» را روش و پرورش خود در بستر توحيد قرار دادهاند.
تمدّن جديد، يك سري الگوهاي اجتماعي كه سبك زندگي را تشكيل ميدهند، پيش روي ما نهاده است و اين موضوع را همهجانبه و با توجه به ساير روابط اجتماعي مورد دقت و مطالعه قرار ميدهد. آنچه بحث اجتماعي و مبتلابه جامعه است، الگوها و مدلهاي اجتماعي است كه لايههاي مختلف حيات را تنظيم ميكنند. در اين الگوهاي اجتماعي، يك موضوع جامعه بهصورت همهجانبه مورد مطالعه قرار ميگيرد و سعي ميشود يك مدل جامع براي همه شرايط خاص طراحي شود، البته خواستههای انسانی درگذر زمان تغیير میکند.
انسانها برای شناخت مسیر درست نیازمند منبعی هستند که دریابند چه چیزی براي انسان خوب است وچه اموري رانباید انجام دهد، ازاین رو خداوند در وجود انسان منبعی به نام عقل قرارداده است که تاحدّی مصالح و مفاسد راتشخیص میدهد، اما این منبع به تنهایی کافی نیست و نیازمند نیروی برتری که همانا وحی وشرایع الهی است، میباشد.
مسئله دیگر در مورد انسان که شاید از مشکل معرفتی وشناختی سختتر است، تن دادن به احکام الهی درمقام عمل است. دوگانگی رفتار در انسانها و سبک زندگی، ناشی از دوگانگی در نگرشها است؛ یعنی اگر انسان به این نتیجه برسدکه خودبهخود به وجودآمده است وکسی خالق اونیست، بهطور طبیعی هیچ قانونی خارج از اراده خود او برای اوحقی ایجاد نمیکند و محدودکننده وی نیست. اما اگر به این نکته معتقد شد که خالقي او را آفریده است و برای آفرینش او برنامهای تهیه ديده که در بردارنده سعادت دنیوی و اخروی اوست، دراینجاست که انسان محدود به حدود میشود.