این فتوحات ز فیض سحر است (نگاه)
محمدهادی صحرایی
جمهوری اسلامی ایران که به چهل سالگی و دوران تکامل خود نزدیک میشود، دیگر یوسف ناشناخته و غریب نیست و اکنون عزیز مصر جهان گشته. مرز کشورها و قلوب مستضعفین و مظلومین را یکی پس از دیگری پیموده و در دلها نشسته و بر اندیشهها حاکم گردیده و مردم جهان، آمال خود را در چنین نظامی میجویند که نه ظلم میکند و نه ظلم میپذیرد.1 نظامی برآمده از عزم و ارادهای پولادین که عزت و شرافت خود را در استقلال و آزادی و در خنکای سایه دین تأمین مینماید و چشمش به خدای آسمانهاست نه به دستان کدخدای زمینگیر. اندیشمندان منصف نیز شروع بنای مدینه فاضله را در ورود به سرزمین اندیشه انقلاب اسلامی میپویند. مدینه فاضلهای که رهبرش انقلاب را از خود شروع کرد و به کشور رساند و اکنون به جهان رسیده است. انقلابی با زعامت امامانی حکیم و شجاع، در دورانی که کدخدایان شرق و غرب در گوشهای، دین را افیون تودهها میدانستند و در گوشهای دیگر او را در کلیسا زندانی کرده بودند، دین را با نام خدای یکتا زنده کرد و هیمنه فرعونیان شکست. رهبرش صدای خرد شدن استخوان کمونیسم را زودتر از همه شنید و وعده پامال کردن لیبرالیسم را به پابرهنگان داد.
این جمهوری اسلامی که 52 سال پیش نهالش توسط امام خمینی نهاده شد، اکنون دیگر تنها متعلق به ایران نیست، که جهانی شده و از مرزها فراتر رفته و الگوی کشورها شده، چه قدرتها بخواهند و چه نخواهند. و دنیا به سمت بیداری پیش رفته و از خواب گرانش برخاسته و دیگر سر تعظیمی به آستان فراعنه ندارد و کم هستند خوابزدگانی که هنوز در مقابل مستکبران دوزانو مینشینند و دل به دوز و دروغ کدخدا خوش کردهاند. کودکان این جهان هم دیگر دانستهاند که کماندوهای آمریکایی تنها در هالیوود قهرمانند و پیروز، چراکه در مقابل سرباز سپاه این انقلاب، دست بر سر و زانو زده و ناتوانند. جوانان این جهان فهمیدهاند که دستهای بالا رفته و مستأصل آمریکا در تسخیر لانه جاسوسی، اتفاقی نبود و ایران آن را عادتشان کرده است. مبارزان این جهان نیز فهمیدهاند که دهان قدرتهای یاوهگو تنها مشت محکم میشناسد نه مذاکره. که مذاکره با اهل عقل و منطق به نتیجه میرسد و معقول است، نه آنکه مست است و خود را در آینه شیر دیده. بماند که گروهی سرگرمند و مشغلهای جز حرف برای خود نمیبینند.
اینها گوشهای از پیام انقلاب اسلامی ایران است که به گوش و چشم مردمان جهان رسیده. انقلابی که رهبرش برای یک لحظه هم دست از مبارزه با استکبار جهانی نکشید و برای جنگیدن با آنها برای یک لحظه هم نادم و پشیمان نبود و تا آخر عمر مبارکش به دنبال رفع فتنه از عالم بود و نجات عالمیان از فتنهگران. اگرچه تازیانه کلامش را به رخ مستکبران میزد ولی دلش برای محرومان میتپید و اشکش برای مظلومان جاری بود و اگرچه بر دلها حکومت میکرد ولی خودش را صادقانه، خدمتگزار مردم میدانست. از دنیا برای خودش سهم و بهرهای نگرفت و احمد عزیزش را هم از نزدیک شدن به دنیا و مناصب و القاب ظاهری و فریبنده برحذر میداشت که میدانست سالوسان و منافقان دورهگرد بسیارند. مصلحت نظام را بر خود و نزدیکانش تشخیص و ترجیح میداد. از دنیا به کم قناعت میکرد و به سادگی میزیست تا مبادا با مرام پیغمبر و علی فاصله بگیرد. اگرچه مرجعی بلامنازع بود ولی خود را طلبهای ساده میدانست و به اغراق دیگران وقعی نمینهاد و وجهی نمیگذارد. دروغ میگویند و فریب میدهند، آنها که آن خمینی را با این زخارف دنیا تزیین میکنند و به سلیقه خود تعریف میکنند که در اصل حقیقت را تحریف میکنند.
خمینی خمینی بود و مرد خدا، چه بدخواهان و کژفهمان بخواهند و چه نخواهند و همانگونه که «إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهيمَ لَلَّذينَ اتَّبَعُوه»2، نزدیکترین فرد به خمینی هم آنکسی است که پیرو اوست. او مبارز بود و شجاع. کلامش صریح بود و صحیح. انقلابی بود و تا آخر انقلابی ماند. شیفته خدمت بود نه تشنه قدرت. اگرچه در جماران بود ولی با مردم بود و در میان حسینیه با مردم ماند. قدرتش از آن بود که عبد صالح خدا بود. مطیع امر مولا بود و مخالف امر دشمنان خدا. خدامحور بود و تکلیفمدار. مرد حق بود و حق میگفت. و میگفت که اگر روزی دشمنان از شما تعریف کردند بدانید که راه را اشتباه رفتهاید. راه را میشناخت که با بزرگترینِ دشمنان خدا هرگز نساخت و میگفت که آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند. همین جملهای که امروز در زبان خرد و کلان جهان رد و بدل میشود. بماند که هنوز برخی از تاریخ عقبماندگان، از گفتنش وحشت دارند. اگر میگفت آمریکا شیطان بزرگ است همینطور بود و اگر میگفت انگلیس روباه پیر است همانطور. مردم به او اعتماد داشتند چرا که او نیز به مردم اعتقاد داشت و چشم امیدش به داخل کشور بود و به «ما میتوانیم» معتقد بود.
انقلاب را که با مردم شروع کرد از جوانانشان فرماندهانی درست کرد که جنگ را با آن همه عظمت مدیریت کردند و هنوز ابتکاراتشان در دانشگاههای جنگی جهان تدریس میشود. مدیرانی از جنس همین مردم که کشور را ساختند و هسته اتم شکافتند و به علم در ثریا دست یافتند. بماند که هنوز برخی خوابآلودگان چشمشان به مدیران و مدیریت خارجی است و از واماندگی، توانمندی ایرانیان را تمسخر میکنند. مهم این است که مردم میتوانند. همانها که توانستند انقلاب اسلامی ایران را 37 سال با چنگ و دندان از میان تمام مشکلات و آتش و خون بیرون بکشند و سالم نگه دارند. شهید دادند و استوارتر شدند. تحریم شدند و پیشرفتهتر شدند و امروز در شرایطی سالگرد انقلابشان را جشن میگیرند و به استقبال انتخابات میروند که ایران چون گلستان ابراهیم در میان آتش نمرودیان است و ایران امروز است که جزیره ثبات و امن است و انقلابش، آرزو و مطالبه مستضعفان جهان که انقلابی میخواهند مثل انقلاب ایران که سربلند و آزادشان کند. آنان نظامی میخواهند که بتواند چون نظام اسلامی ایران که قریب چهل سال است میگوید و میخواهد و عمل میکند که نه شرقی و نه غربی، بتواند تمام قدرتها را به نفس نفس بیندازد و مسئله اول ابرقدرتها باشد و هیچ ابرقدرتی نتواند آن را نادیده بگیرد و یا از نفس بیندازد.
آنها میبینند که ایران قریب چهل سال است که پنجه در پنجه آمریکا گره زده و سینه به سینه با او میجنگد و در این زورآزمایی نابرابر، لرزش پا و صدای شیطان بزرگ را به چشم و گوش مردمان نشان داده و رسانده است. بماند که گروهی هنوز عادتِ پیشینه دارند که از استخوانهای گرگ مرده هم میترسند. نمیدانند که این قدرت ایمان ایران است که ابهت قدرتهای شیطانی را شکسته و محبتش در دل ستمدیدگان نشسته است. اگر نبود این انقلاب اسلامی که مردان و زنان این آب و خاک به ثمر رساندند، کجا جبهه مقاومتی از آفریقا تا آسیا کشیده میشد؟ کجا پای حزبالله لبنان بر سینه صهیون کوبیده و گلویش فشرده میشد؟ کجا 10 میلیون نفر در نیجریه به همت زکزاکی شیعه میشد؟ کجا نمر در سرزمین حجاز و در برابر شرک سعودی - وهابی قد علم میکرد و سر میداد؟ کجا شیخ علی سلمان در برابر آل خلیفه شعار حق میداد؟ و کجا حوثیهای یمن، غرور غرب و ائتلاف مرتجعان عرب را در مقاومت یازده ماهه، به باد میداد؟ و کجا فلسطین و لبنان گنبد آهنین اسرائیل را با موشکهای ارزانقیمت به باد فنا میداد؟ و این ادامه دارد تا به بیداری تمام جهان بینجامد و فتنه از عالم رخت بربندد.
و راه انقلاب اسلامی یکطرفه است و به صبح روشن ظهور میرسد و آنکه باید برگردد دشمن روبروست. این انقلاب اکنون به پیچهای فنی و تاریخی خود رسیده است که به جز مهارت سرکاروان، بصیرت و تقوا و پیروی کاروان را میخواهد و مردم یافتهاند که در این راه انقلابی که خمینی آن را آغاز کرده و خلف صالحش هموار کرده، دیگر توقفی نیست و ناکثین و مارقین و قاسطین را توفیقی نیست که به فتنهای دیگر دل ببندند. آنها این را میدانند و بزرگان هم باید بدانند که منحرف شدن از این راه، همان سقوط است و در تاریخ کم نبودند بزرگان و مدعیانی که در انتخاب اشتباه کردند و سقوط کردند و به جای ستیغ قلهها، نامشان بر قعر درهها ماند. و تنها میتوان بر جنازه آنان که چون زبیر، از صراط علی راه کج کردند و سر سوا کردند، چون علی گریست و به راه ادامه داد که این فتوحات ز فیض سحر است و صبح ظهور نزدیک و منتظران بیتاب و امام غایب منتظر ماست.
___________________________
1- برگرفته از قسمتی از آیه 279 سوره بقره که میفرماید: «لا تظلمون و لا تظلمون» به معنی: نه ظلم میکنید و نه ظلم میبینید.
2- در حقیقت، نزدیکترین مردم به ابراهیم، همان کسانی هستند که او را پیروی کردهاند (سوره آل عمران آیه 68)