ردپای 60 سال خیانت و جنایت (پاورقی) - روایتی مستند از دخالتها و جنایات آمریکا در ایران 1392-1332
قول بیسابقه نیکسون به شاه چه بود؟ (پاورقی)
Research@kayhan.ir
تالیف: کامران غضنفری
در چنين شرايطي، در ارديبهشت ماه سال 1351 نيکسون به همراه کيسينجر در راه بازگشت از ملاقات سران در مسکو، از تهران ديدن کرد. نيکسون طي ملاقاتهايي که با شاه بهعمل آورد، به او قولهاي بيسابقهاي داد مبني بر اين که شاه هر گونه سلاح غيرهستهاي را که بخواهد، از آمريکا ميتواند خريداري نمايد.(7)
البته مارتين استانيلند در کتاب خود اظهار ميدارد که این کار پس از آن انجام شد که شاه رشوه قابل توجهی به رئیس جمهور آمریکا داد . وی می گوید : "نيکسون پس از آن که شاه پذيرفت تا در باب هزينههاي تبليغاتي انتخابات رياست جمهوري آمريکا به وي کمک کند، اجازه خريد هر نوع تسليحات غير اتمي را به شاه داد."(8)
در نتيجه اين توافق، طي چند سال رياست جمهوري نيکسون بيست ميليارد دلار تسليحات ساخت آمريکا به ايران فروخته شد يعني تقريباً برابر آنچه که طي بيست سال پيش از آن به ايران فروخته شده بود. طي اين سالها، ايران به بزرگترين وارد کننده تسليحات آمريکا در جهان تبدیل شده بود.(9)
البته بايد توجه داشت آمريکاييها که از علاقه مفرط شاه به خريد انواع سلاحها و تجهيزات پيشرفته نظامي اطلاع داشتند، قيمت سلاحها و تجهيزاتشان را بعضاً با 50 الي 180 درصد افزايش قيمت به ايران فروختند. مثلاً هواپيماهايي را که قرار بوده هر فروند 5/6 ميليون دلار بدهند، به 18 ميليون دلار رساندند و ناوشکنهايي که در ابتدا هر فروند را 120 ميليون دلار قيمت داده بودند، به 338 ميليون دلار افزايش دادند.(10) و اين قيمتهاي چند برابر که به بودجه ملت ايران تحميل ميشد، نبود مگر به واسطه رشوههاي چند ده ميليون دلاري که ارتشبد طوفانيان (معاون وزير جنگ و مسئول خريدهاي نظامي ايران) از کمپانيهاي آمريکايي دريافت ميکرد(11) که البته همه آنها پس از دريافت ، به حساب شخص شاه واريز ميشد و شاه نيز کمي از آن را به خود طوفانيان پاداش ميداد.
اعزام نيرو به عمان
مجهز شدن رژيم شاه به انواع و اقسام سلاحها و تجهيزات پيشرفته نظامي، مقدمهاي بود براي ايفاي نقش ژاندارمي منطقه از سوي شاه. لذا وي شروع کرد به اعزام نيرو و ارسال تجهيزات نظامي به کشور عمان تا در سرکوب چريکهاي ايالت ظفار کمک کند.(12) ارتشبد فردوست در اين زمينه ميگويد:
"سلطاننشين عمان که از مستعمرات انگليس بود، با خطر شورش وسيع مردم منطقه ظفار که با يمن جنوبي هم مرز است، مواجه شد. رژيم يمن جنوبي که پايگاه شوروي در منطقه تلقي ميشد، به شدت از شورش ظفار حمايت ميکرد و ارتش عمان نيز نميتوانست در مقابل آنها عرض اندام کند. انگليسيها نيز که دفاع از عمان را به عهده داشتند، نيروهاي خود را خارج کردند و تنها نيروي ناچيزي در آنجا باقي گذاردند؛ از جمله فرمانده ارتش و رئيس پلیس که هر دو از ژنرالهاي ورزيده انگليسي بودند. سلطان قابوس که فرد جوان و تحصيل کرده انگلستان بود، به پيشنهاد انگليسيها رسماً از محمدرضا دعوت به مداخله نمود و او در آغاز حدود سه گردان را با عناصر پشتيباني که جمعاً يک تيپ ميشود به منطقه ظفار اعزام داشت. نيروهاي ايراني از آتش توپخانه و مسلسل و خمپاره و بمباران هوايي استفاده ميکردند، در حالي که شورشيان ظفار فقط سلاحهاي سبک در اختيار داشتند. به هر حال، پس از دو سال جنگ، در سال 1354 واحدهاي اعزامي موفق شدند منطقه را پاکسازي کنند."(13)
شاه در تاريخ 4/9/1352 در مصاحبه با روزنامه الحوادث لبنان، در پاسخ به سوالي در مورد علت شرکت ايران در نبرد با چريکهاي ظفار گفت:
"سلطان قابوس از ما کمک خواست؛ ما هم به او کمک کرديم. آماده هستيم تا به هر کسي که نيازمند باشد، کمک کنيم."
شاه همچنين در مورخه 20/11/1352 در مصاحبه با روزنامه ديلي تلگراف ميگويد:
" ما هر گونه کمکي را که سلطان عمان از ما درخواست نموده، در اختيار وي قرار دادهايم. هر دولتي هم که در خليجفارس کمک بخواهد، ما حاضر به همکاري هستيم." (14)
دولت آمريکا نيز از اين اقدام شاه که در حقيقت اجراي دکترين نيکسون تلقي ميشد(15) حمايت کرده، از آن تعريف و تمجيد ميکند. در يک گزارش "سرّي" وزارت امورخارجه آمريکا مربوط به ماه آوريل 1974 (فروردين 1353)، چنين آمده است:
" اخيراً شاه کمکهاي نظامي خود را به عمان براي جلوگيري و متوقف کردن يمن جنوبي که از شورشيان ظفار پشتيباني ميکند، افزايش داده است. ما افزايش نيروهاي نظامي ايران در عمان را تأييد و همچنين حرکتهاي اخير آن را در رابطه با کمکهاي اقتصادي به مصر، تحسين ميکنيم."(16)
البته کريستين دلانوا در کتاب خود اظهار ميدارد که رژيم شاه، مداخله در عمان را با راهنمايي مستشاران اسرائيلي انجام داده است.(17) اين امر با توجه به ارتباطات گسترده اطلاعاتي و نظامي رژيم شاه با اسرائيل، طي بيش از دو دهه قبل از آن، کاملاً محتمل ميباشد.
لشکر کشي به ظفار، ميدان نمونهاي بود براي آزمايش توان ايران براي پذيرش نقش ژاندارمي منطقه و کارايي افسران و سربازان ايراني که قبلاً در يک جنگ واقعي شرکت نکرده بودند. به همين جهت واحدهاي اعزامي به ظفار مرتباً عوض ميشدند تا افراد بيشتري با جنگهاي چريکي آشنا شوند. (18)
منابع در دفتر روزنامه موجود است
تالیف: کامران غضنفری
در چنين شرايطي، در ارديبهشت ماه سال 1351 نيکسون به همراه کيسينجر در راه بازگشت از ملاقات سران در مسکو، از تهران ديدن کرد. نيکسون طي ملاقاتهايي که با شاه بهعمل آورد، به او قولهاي بيسابقهاي داد مبني بر اين که شاه هر گونه سلاح غيرهستهاي را که بخواهد، از آمريکا ميتواند خريداري نمايد.(7)
البته مارتين استانيلند در کتاب خود اظهار ميدارد که این کار پس از آن انجام شد که شاه رشوه قابل توجهی به رئیس جمهور آمریکا داد . وی می گوید : "نيکسون پس از آن که شاه پذيرفت تا در باب هزينههاي تبليغاتي انتخابات رياست جمهوري آمريکا به وي کمک کند، اجازه خريد هر نوع تسليحات غير اتمي را به شاه داد."(8)
در نتيجه اين توافق، طي چند سال رياست جمهوري نيکسون بيست ميليارد دلار تسليحات ساخت آمريکا به ايران فروخته شد يعني تقريباً برابر آنچه که طي بيست سال پيش از آن به ايران فروخته شده بود. طي اين سالها، ايران به بزرگترين وارد کننده تسليحات آمريکا در جهان تبدیل شده بود.(9)
البته بايد توجه داشت آمريکاييها که از علاقه مفرط شاه به خريد انواع سلاحها و تجهيزات پيشرفته نظامي اطلاع داشتند، قيمت سلاحها و تجهيزاتشان را بعضاً با 50 الي 180 درصد افزايش قيمت به ايران فروختند. مثلاً هواپيماهايي را که قرار بوده هر فروند 5/6 ميليون دلار بدهند، به 18 ميليون دلار رساندند و ناوشکنهايي که در ابتدا هر فروند را 120 ميليون دلار قيمت داده بودند، به 338 ميليون دلار افزايش دادند.(10) و اين قيمتهاي چند برابر که به بودجه ملت ايران تحميل ميشد، نبود مگر به واسطه رشوههاي چند ده ميليون دلاري که ارتشبد طوفانيان (معاون وزير جنگ و مسئول خريدهاي نظامي ايران) از کمپانيهاي آمريکايي دريافت ميکرد(11) که البته همه آنها پس از دريافت ، به حساب شخص شاه واريز ميشد و شاه نيز کمي از آن را به خود طوفانيان پاداش ميداد.
اعزام نيرو به عمان
مجهز شدن رژيم شاه به انواع و اقسام سلاحها و تجهيزات پيشرفته نظامي، مقدمهاي بود براي ايفاي نقش ژاندارمي منطقه از سوي شاه. لذا وي شروع کرد به اعزام نيرو و ارسال تجهيزات نظامي به کشور عمان تا در سرکوب چريکهاي ايالت ظفار کمک کند.(12) ارتشبد فردوست در اين زمينه ميگويد:
"سلطاننشين عمان که از مستعمرات انگليس بود، با خطر شورش وسيع مردم منطقه ظفار که با يمن جنوبي هم مرز است، مواجه شد. رژيم يمن جنوبي که پايگاه شوروي در منطقه تلقي ميشد، به شدت از شورش ظفار حمايت ميکرد و ارتش عمان نيز نميتوانست در مقابل آنها عرض اندام کند. انگليسيها نيز که دفاع از عمان را به عهده داشتند، نيروهاي خود را خارج کردند و تنها نيروي ناچيزي در آنجا باقي گذاردند؛ از جمله فرمانده ارتش و رئيس پلیس که هر دو از ژنرالهاي ورزيده انگليسي بودند. سلطان قابوس که فرد جوان و تحصيل کرده انگلستان بود، به پيشنهاد انگليسيها رسماً از محمدرضا دعوت به مداخله نمود و او در آغاز حدود سه گردان را با عناصر پشتيباني که جمعاً يک تيپ ميشود به منطقه ظفار اعزام داشت. نيروهاي ايراني از آتش توپخانه و مسلسل و خمپاره و بمباران هوايي استفاده ميکردند، در حالي که شورشيان ظفار فقط سلاحهاي سبک در اختيار داشتند. به هر حال، پس از دو سال جنگ، در سال 1354 واحدهاي اعزامي موفق شدند منطقه را پاکسازي کنند."(13)
شاه در تاريخ 4/9/1352 در مصاحبه با روزنامه الحوادث لبنان، در پاسخ به سوالي در مورد علت شرکت ايران در نبرد با چريکهاي ظفار گفت:
"سلطان قابوس از ما کمک خواست؛ ما هم به او کمک کرديم. آماده هستيم تا به هر کسي که نيازمند باشد، کمک کنيم."
شاه همچنين در مورخه 20/11/1352 در مصاحبه با روزنامه ديلي تلگراف ميگويد:
" ما هر گونه کمکي را که سلطان عمان از ما درخواست نموده، در اختيار وي قرار دادهايم. هر دولتي هم که در خليجفارس کمک بخواهد، ما حاضر به همکاري هستيم." (14)
دولت آمريکا نيز از اين اقدام شاه که در حقيقت اجراي دکترين نيکسون تلقي ميشد(15) حمايت کرده، از آن تعريف و تمجيد ميکند. در يک گزارش "سرّي" وزارت امورخارجه آمريکا مربوط به ماه آوريل 1974 (فروردين 1353)، چنين آمده است:
" اخيراً شاه کمکهاي نظامي خود را به عمان براي جلوگيري و متوقف کردن يمن جنوبي که از شورشيان ظفار پشتيباني ميکند، افزايش داده است. ما افزايش نيروهاي نظامي ايران در عمان را تأييد و همچنين حرکتهاي اخير آن را در رابطه با کمکهاي اقتصادي به مصر، تحسين ميکنيم."(16)
البته کريستين دلانوا در کتاب خود اظهار ميدارد که رژيم شاه، مداخله در عمان را با راهنمايي مستشاران اسرائيلي انجام داده است.(17) اين امر با توجه به ارتباطات گسترده اطلاعاتي و نظامي رژيم شاه با اسرائيل، طي بيش از دو دهه قبل از آن، کاملاً محتمل ميباشد.
لشکر کشي به ظفار، ميدان نمونهاي بود براي آزمايش توان ايران براي پذيرش نقش ژاندارمي منطقه و کارايي افسران و سربازان ايراني که قبلاً در يک جنگ واقعي شرکت نکرده بودند. به همين جهت واحدهاي اعزامي به ظفار مرتباً عوض ميشدند تا افراد بيشتري با جنگهاي چريکي آشنا شوند. (18)
منابع در دفتر روزنامه موجود است