مرثیهای بر مظلومیت فرهنگ (2)(زلال بصیرت)
وجه برتری فرهنگ بر اقتصاد
فرهنگ مجموعهاي است که ارکان و مقوماتی ذاتي دارد که اگر نباشند اساسا فرهنگ نخواهد بود و این ارکان، شاخ و برگها، ظهورها و ميوههایی دارند که به شکلهاي مختلف ظاهر ميشوند. ما ميتوانيم فرهنگ را به يک درخت تشبيه کنيم که يک تنه دارد. تنه این درخت، ارزشهايي است که يک جامعه ميپذيرد. اما این درخت در زير خاک ريشههايي دارد که تنه آنرا تغذيه ميکنند، گرچه این ریشهها به ظاهر پيدا نيستند و چندان در باره آنها بحث نميشود اما آن ارزشها از این ریشهها تغذیه میشوند. ريشهها باورها و اعتقادات هستند که از آنها تنهای محکم به نام ارزشها به وجود ميآيد و اين ارزشها در عرصههاي مختلف شاخههايي میگسترانند. اگر اين تنه و آن ريشهها نباشند درختي نخواهد بود و اگر شاخ و برگها بریده شوند و به تنه و ريشه وصل نباشند خشک ميشوند. وقتي اين شاخ و برگها طراوت دارند و ميوه ميدهند و سايه مياندازند و نتيجهاي دارند که از تنه و تنه هم از ريشهها تغذيه کنند. اصل فرهنگ را میتوان با این تشبیه معرفی کرد. البته این واقعیت را هم باید در نظر داشت که درختهايي وجود دارند که موادی سمي توليد ميکنند و اگر کسی از آنها بخورد میمیرد. در جنگلهاي آمازون یا بعضي از جنگلهاي جنوب شرقي آسيا از این گونه درختان وجود دارد. ولي بالاخره آنها هم ریشهای، تنهای و شاخههایي دارند. پس اولا باید بدانیم که اساس فرهنگ، ارزشها هستند و هر جامعهاي سلسله ارزشهايي براي خود دارد. اين ارزشها اگر دارای ريشه باشند باقي ميمانند و ريشه آنها اعتقادات و باورها هستند و متناسب با هر فصلي نتیجهای دارند؛ اول بهار،سبز ميشوند، بعد کمکم تابستان میرسد و ميوه ميدهند، ميوهها شيرين ميشوند و ميرسند. بعد متناسب با نوع درخت و شرايط اقليمي، میوهها چیده میشوند يا خودشان ميريزند. عين همين جريان هم در درخت و فرهنگ ديگري که میوه سمی میدهد وجود دارد، با این تفاوت که آن درخت دیگر،مواد سمي ايجاد ميکند.
معمولا وقتي کسي از فرهنگ تعريف ميکند مقصودش فرهنگ مفيد است. اصلا اگر در تعبيرات ما مانند اشعار و ... دقت کنیم میبینیم که وقتي ميخواهند به کسی اهانت کنند میگویند اين بيفرهنگ است. اين بدان معنا نيست که این شخص هیچ فرهنگی حتی فرهنگ الحادي هم ندارد، بلکه مقصود این است که او فرهنگ صحيح ندارد. در واقع بيفرهنگ به معنای بدفرهنگ است و گرنه هر جامعهاي براي خود ارزشهايي و فرهنگي دارد. وقتي ميگويند رخنه فرهنگي، به این معنا است که فرهنگ سالم از بين برود و فرهنگ فاسد جایگزین شود. درختي که کرمزده شود فاسد ميشود و ديگر ميوه خودش را نميدهد. همچنین ممکن است از درختهاي سمي به درختی غیرسمی پیوند بزنند که در این صورت ميوهاش سمي میشود. چون پيوند بر روی میوه آن تأثير ميگذارد و آن را تغيير ميدهد. پس وقتي ما صحبت از فرهنگ ميکنيم مقصودمان نظامی ارزشي مبتني بر اعتقادات ما است و اساس اين اعتقادها را اعتقاد به خدا و رابطه انسان با خدا تشکيل ميدهد. البته تبیین چگونگی اين ارتباطها کار اصحاب مدرسه است که باید بنشينند و در این باره بحث کنند که البته بحث کردهاند.
فرهنگ ؛ همانند هوا
بنابراين وقتي رهبرمعظم انقلاب از فرهنگ سخن میگویند منظور هر فرهنگي، حتی فرهنگ بيبندوباري و اباحيگري نیست. از همان وزيري که عرض کردم سؤال کرده بودند: شما چه خدمتي به جامعه و به فرهنگ جامعه کرديد؟ گفته بود: بالاترين ارزش جامعه آزادي است و ما سعي کرديم مردم آزاد باشند و هر کاری دلشان ميخواهد انجام دهند. چه ارزشي از اين بالاتر! اين همان مغالطه درباره مفهوم فرهنگ است و باید بدانیم که هر فرهنگي مطلوب نيست. همان تشبيهي که خود مقام معظم رهبري فرمودند گویای این واقعیت است. ایشان فرمودند: فرهنگ مثل هوايي ميماند که ما تنفس ميکنيم. اگر هوا مسموم باشد و انسان آن را تنفس کند ممکن است به مرگ او منتهي شود. درست است که در هر جامعهای فرهنگی هست و افراد آن جامعه از آن تنفس ميکنند اما اين معنايش اين نيست که در هر جایی هر کسی از هر هوايي تنفس کرد فرقی نمیکند و این تنفس برای او نفع دارد. اگر این طور باشد پس این همه تلاش برای مبارزه با آلودگی محيط زیست براي چيست؟ آیا درست است که بگوییم: این تلاشها چه فایدهاي دارد؟! هوا که هست و همه هم تنفس ميکنند. چه فرق میکند که چه هوايي تنفس میشود؟! با این حساب آيا درست است که در باره فرهنگ هم بگوئیم: مردم آزادند و هر فرهنگي بخواهند میتوانند داشته باشند؟!
فرهنگ از اقتصاد هم مهمتر است. همان طور که هوا گاهي مسموم است و تنفس آن، آدم را ميکشد فرهنگ هم اگر فرهنگ مسمومي باشد گاهي جامعهاي را ميکشد. کساني که مسئوليت اجتماعي دارند همان طور که در فکر تأمین هواي سالم، آب آشاميدني سالم و غذاي سالم براي مردم هستند بايد نسبت به توليد فرهنگ سالم هم احساس مسئولیت کنند. فرهنگ، بسیار مهمتر از آب و هوايي است که انسان آن را تنفس ميکند. زیرا اگر آب يا هوا مسموم بود نهایتش این است که انسان ميميرد. بلای دیگری بر سر او نمیآيد. آیا کسی را به خاطر اینکه هوای بد تنفس کرده است جهنم ميبرند؟ آیا او را محاکمه میکنند که چرا بیمار شدي؟ اما اگر انحراف فرهنگی و ديني پيدا کرديم تا ابد بايد در جهنم بسوزيم. همان اندازه که روح انسان از بدن او مهمتر است و ارزشهاي معنوي از ارزشهاي مادي اهميت بيشتری دارد مسئوليت انسان هم در مقابل آنها مهمتر است. همان طور که مسئولان کشور برای تأمین هواي سالم، آب سالم و غذای سالم مردم مسئولیت دارند در درجهای عاليتر و مقدم بر آنها موظفند برای جامعه، فرهنگی سالم بسازند بخصوص در نظامي که اساسش بر اسلام است به این معنا که اصلا اين نظام براساس فرهنگ اسلامی به وجود آمده است. اگر فرهنگ اسلامي از اين نظام گرفته شود چه چیزی برای این انقلاب باقی ميماند؟ ممکن است گفته شود: دموکراسي! اما مگر دموکراسي در اين عالم کم است؟! هر نظامي غیراز نظامی براساس فرهنگ اسلامی جایگزین این نظام شود نمونهاش در دنیا زیاد است. اگر کسی اقتصاد را معیار قرار دهد باز هم کشورهایی هستند که اقتصادشان از ما بیشتر و بهتر است. اگر به لحاظ تکنولوژی نگاه کنیم کشورهایی هستند که تکنولوژيشان از ما پيشرفتهتر است و از لحاظ علمی از ما جلوتر هستند. ما تازه يک حرکت علمي را آغاز کردهايم و اين هم به برکت تأکيدات رهبر معظم انقلاب بود، وگرنه بطور مسلم کشورهايي هستند که صنعتشان یا کشاورزيشان از ما بهتر است. برخی کشورها بقدری محصولات کشاورزی اضافی دارند که سالانه ميليونها تن گندمشان را در دريا ميريزند تا قيمتش کاهش پیدا نکند و ما هنوز هم بايد بعد از چند دهه مقداري از نیازهای غذایی خودمان را از خارج از کشور تهيه کنيم. برای مثال يا از کشورهاي همسايه برنج وارد کنيم يا از روسيه و آمريکا گندم وارد کنيم.
سخنرانی آيتالله مصباح يزدي (دام ظله) در دیدار با مسئولان کمیته امداد امام خمینی (ره) ؛ قم ؛ 10/2/93
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زلال بصیرت در دهه اول محرم روزهای فرد منتشر میشود.
فرهنگ مجموعهاي است که ارکان و مقوماتی ذاتي دارد که اگر نباشند اساسا فرهنگ نخواهد بود و این ارکان، شاخ و برگها، ظهورها و ميوههایی دارند که به شکلهاي مختلف ظاهر ميشوند. ما ميتوانيم فرهنگ را به يک درخت تشبيه کنيم که يک تنه دارد. تنه این درخت، ارزشهايي است که يک جامعه ميپذيرد. اما این درخت در زير خاک ريشههايي دارد که تنه آنرا تغذيه ميکنند، گرچه این ریشهها به ظاهر پيدا نيستند و چندان در باره آنها بحث نميشود اما آن ارزشها از این ریشهها تغذیه میشوند. ريشهها باورها و اعتقادات هستند که از آنها تنهای محکم به نام ارزشها به وجود ميآيد و اين ارزشها در عرصههاي مختلف شاخههايي میگسترانند. اگر اين تنه و آن ريشهها نباشند درختي نخواهد بود و اگر شاخ و برگها بریده شوند و به تنه و ريشه وصل نباشند خشک ميشوند. وقتي اين شاخ و برگها طراوت دارند و ميوه ميدهند و سايه مياندازند و نتيجهاي دارند که از تنه و تنه هم از ريشهها تغذيه کنند. اصل فرهنگ را میتوان با این تشبیه معرفی کرد. البته این واقعیت را هم باید در نظر داشت که درختهايي وجود دارند که موادی سمي توليد ميکنند و اگر کسی از آنها بخورد میمیرد. در جنگلهاي آمازون یا بعضي از جنگلهاي جنوب شرقي آسيا از این گونه درختان وجود دارد. ولي بالاخره آنها هم ریشهای، تنهای و شاخههایي دارند. پس اولا باید بدانیم که اساس فرهنگ، ارزشها هستند و هر جامعهاي سلسله ارزشهايي براي خود دارد. اين ارزشها اگر دارای ريشه باشند باقي ميمانند و ريشه آنها اعتقادات و باورها هستند و متناسب با هر فصلي نتیجهای دارند؛ اول بهار،سبز ميشوند، بعد کمکم تابستان میرسد و ميوه ميدهند، ميوهها شيرين ميشوند و ميرسند. بعد متناسب با نوع درخت و شرايط اقليمي، میوهها چیده میشوند يا خودشان ميريزند. عين همين جريان هم در درخت و فرهنگ ديگري که میوه سمی میدهد وجود دارد، با این تفاوت که آن درخت دیگر،مواد سمي ايجاد ميکند.
معمولا وقتي کسي از فرهنگ تعريف ميکند مقصودش فرهنگ مفيد است. اصلا اگر در تعبيرات ما مانند اشعار و ... دقت کنیم میبینیم که وقتي ميخواهند به کسی اهانت کنند میگویند اين بيفرهنگ است. اين بدان معنا نيست که این شخص هیچ فرهنگی حتی فرهنگ الحادي هم ندارد، بلکه مقصود این است که او فرهنگ صحيح ندارد. در واقع بيفرهنگ به معنای بدفرهنگ است و گرنه هر جامعهاي براي خود ارزشهايي و فرهنگي دارد. وقتي ميگويند رخنه فرهنگي، به این معنا است که فرهنگ سالم از بين برود و فرهنگ فاسد جایگزین شود. درختي که کرمزده شود فاسد ميشود و ديگر ميوه خودش را نميدهد. همچنین ممکن است از درختهاي سمي به درختی غیرسمی پیوند بزنند که در این صورت ميوهاش سمي میشود. چون پيوند بر روی میوه آن تأثير ميگذارد و آن را تغيير ميدهد. پس وقتي ما صحبت از فرهنگ ميکنيم مقصودمان نظامی ارزشي مبتني بر اعتقادات ما است و اساس اين اعتقادها را اعتقاد به خدا و رابطه انسان با خدا تشکيل ميدهد. البته تبیین چگونگی اين ارتباطها کار اصحاب مدرسه است که باید بنشينند و در این باره بحث کنند که البته بحث کردهاند.
فرهنگ ؛ همانند هوا
بنابراين وقتي رهبرمعظم انقلاب از فرهنگ سخن میگویند منظور هر فرهنگي، حتی فرهنگ بيبندوباري و اباحيگري نیست. از همان وزيري که عرض کردم سؤال کرده بودند: شما چه خدمتي به جامعه و به فرهنگ جامعه کرديد؟ گفته بود: بالاترين ارزش جامعه آزادي است و ما سعي کرديم مردم آزاد باشند و هر کاری دلشان ميخواهد انجام دهند. چه ارزشي از اين بالاتر! اين همان مغالطه درباره مفهوم فرهنگ است و باید بدانیم که هر فرهنگي مطلوب نيست. همان تشبيهي که خود مقام معظم رهبري فرمودند گویای این واقعیت است. ایشان فرمودند: فرهنگ مثل هوايي ميماند که ما تنفس ميکنيم. اگر هوا مسموم باشد و انسان آن را تنفس کند ممکن است به مرگ او منتهي شود. درست است که در هر جامعهای فرهنگی هست و افراد آن جامعه از آن تنفس ميکنند اما اين معنايش اين نيست که در هر جایی هر کسی از هر هوايي تنفس کرد فرقی نمیکند و این تنفس برای او نفع دارد. اگر این طور باشد پس این همه تلاش برای مبارزه با آلودگی محيط زیست براي چيست؟ آیا درست است که بگوییم: این تلاشها چه فایدهاي دارد؟! هوا که هست و همه هم تنفس ميکنند. چه فرق میکند که چه هوايي تنفس میشود؟! با این حساب آيا درست است که در باره فرهنگ هم بگوئیم: مردم آزادند و هر فرهنگي بخواهند میتوانند داشته باشند؟!
فرهنگ از اقتصاد هم مهمتر است. همان طور که هوا گاهي مسموم است و تنفس آن، آدم را ميکشد فرهنگ هم اگر فرهنگ مسمومي باشد گاهي جامعهاي را ميکشد. کساني که مسئوليت اجتماعي دارند همان طور که در فکر تأمین هواي سالم، آب آشاميدني سالم و غذاي سالم براي مردم هستند بايد نسبت به توليد فرهنگ سالم هم احساس مسئولیت کنند. فرهنگ، بسیار مهمتر از آب و هوايي است که انسان آن را تنفس ميکند. زیرا اگر آب يا هوا مسموم بود نهایتش این است که انسان ميميرد. بلای دیگری بر سر او نمیآيد. آیا کسی را به خاطر اینکه هوای بد تنفس کرده است جهنم ميبرند؟ آیا او را محاکمه میکنند که چرا بیمار شدي؟ اما اگر انحراف فرهنگی و ديني پيدا کرديم تا ابد بايد در جهنم بسوزيم. همان اندازه که روح انسان از بدن او مهمتر است و ارزشهاي معنوي از ارزشهاي مادي اهميت بيشتری دارد مسئوليت انسان هم در مقابل آنها مهمتر است. همان طور که مسئولان کشور برای تأمین هواي سالم، آب سالم و غذای سالم مردم مسئولیت دارند در درجهای عاليتر و مقدم بر آنها موظفند برای جامعه، فرهنگی سالم بسازند بخصوص در نظامي که اساسش بر اسلام است به این معنا که اصلا اين نظام براساس فرهنگ اسلامی به وجود آمده است. اگر فرهنگ اسلامي از اين نظام گرفته شود چه چیزی برای این انقلاب باقی ميماند؟ ممکن است گفته شود: دموکراسي! اما مگر دموکراسي در اين عالم کم است؟! هر نظامي غیراز نظامی براساس فرهنگ اسلامی جایگزین این نظام شود نمونهاش در دنیا زیاد است. اگر کسی اقتصاد را معیار قرار دهد باز هم کشورهایی هستند که اقتصادشان از ما بیشتر و بهتر است. اگر به لحاظ تکنولوژی نگاه کنیم کشورهایی هستند که تکنولوژيشان از ما پيشرفتهتر است و از لحاظ علمی از ما جلوتر هستند. ما تازه يک حرکت علمي را آغاز کردهايم و اين هم به برکت تأکيدات رهبر معظم انقلاب بود، وگرنه بطور مسلم کشورهايي هستند که صنعتشان یا کشاورزيشان از ما بهتر است. برخی کشورها بقدری محصولات کشاورزی اضافی دارند که سالانه ميليونها تن گندمشان را در دريا ميريزند تا قيمتش کاهش پیدا نکند و ما هنوز هم بايد بعد از چند دهه مقداري از نیازهای غذایی خودمان را از خارج از کشور تهيه کنيم. برای مثال يا از کشورهاي همسايه برنج وارد کنيم يا از روسيه و آمريکا گندم وارد کنيم.
سخنرانی آيتالله مصباح يزدي (دام ظله) در دیدار با مسئولان کمیته امداد امام خمینی (ره) ؛ قم ؛ 10/2/93
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زلال بصیرت در دهه اول محرم روزهای فرد منتشر میشود.