kayhan.ir

کد خبر: ۵۳۴۰۰
تاریخ انتشار : ۰۲ شهريور ۱۳۹۴ - ۲۰:۴۶

عقل مسلمان کی به کمال می‌رسد؟



* محمد مهدی رشادتی
امام رضا(ع) فرمود: عقل مسلمان به نقطه کمال نمی‌رسد، مگر آنگاه که دارای ده ویژگی باشد:
1- مردم از او امید خیر داشته باشند 2- از شر او در امان باشند 3- کار خیر دیگران را زیاد بشمار آورد 4- کار خیر خود را کم شمارد 5- هر چه از او یاری و کمک خواسته شود، دلتنگ و ناراحت نگردد 6- در تمام طول عمر خود از کسب و تحصیل علم خسته نشود 7- فقر و نداری در راه خدا را محبوب‌تر و ارزشمند‌تر از ثروت و توانگری بداند 8- خواری و ذلت نفس در راه خدا را از عزتمندی در پیشگاه دشمنان ارزشمندتر بداند 9- گمنامی را از شهرت بیشتر دوست بدارد 10- سپس امام(ع) ادامه دادند: اما ویژگی دهم که بیش از همه مهمتر است عبارت است از اینکه: احدی را ننگرد الا اینکه بگوید: او از من بهتر و پرهیزکارتر و با تقواتر است. (لا یری احدا الا قال: هو خیر منی واتقی)
حضرت خود علت رفتار و مورد دهم را این‌گونه بیان می‌فرماید: زیرا مردم دو دسته‌اند، گروهی که از او بهتر و پرهیزکارترند و گروهی که از او بدتر و زبون‌تر هستند. هرگاه با گروه اول مواجه شود، برای آنان تواضع کند تا به مقام آن‌ها دست پیدا کند. وقتی چنین کرد، نام او را به نیکی می‌برند و در نتیجه آقا و سرور اهل زمان خود خواهد شد. اما قضاوت مسلمان عاقل درباره گروه دوم این باید باشد که شاید درون آنان بهتر باشد و این خوبی درون برای آن‌ها مناسبتر است. در حالی که خوبی من ظاهر است و ممکن است خوبی ظاهر برای من بدتر و ناگوارتر باشد. (تحف‌العقول ص 467)
فرمایش امام(ع) دقیقا ناظر بردرک و نوع نگاه یک فرد مسلمان عاقل است. وقتی فکرمان این گونه شد، آنگاه آثار فردی و اجتماعی زیادی حاصل می‌شود. از جمله 1- در مواجهه با مردم، تواضع- صمیمیت و خیرخواهی- همکاری و تعاون- گذشت- فراوانی دوستان- احساس امنیت (اشاره به بندهای 1 و2 و 5 و10) 2- در مواجه با خویش، تلاش مستمر در تحصیل علم، بی‌ادعایی، صبوری، خضوع و خشوع و بزرگواری (اشاره به بندهای 3 و 4 و 6) 3- و در مواجهه با خدا، بندگی- ولایت- و به تعبیر امام صادق(ع) فقر و ذلت نفس قلب و ذلت باطن (اشاره به بندهای 7 و 8 و 9 نشان از بی‌نشان‌ها ج 1 ص 402)
مسلمانان به منزله خانواده
شخصی در حضور امام سجاد(ع) از بی‌وفایی دوستان وفامیل و از حسادت و طمع‌و ستم آنان گلایه می‌کرد. حضرت فرمود: زبان خود را حفظ کن و مبادا دچار خود بینی شوی. آیا نمی‌دانی که مسلمانان نسبت به تو به منزله خانواده‌ات هستند؛ بزرگ آن‌ها همانند پدرت، خردسالشان به منزله فرزندت و همسن آنان به منزله برادرت هستند. اگر همه مثل پدر و فرزند و برادرند حالا کدامشان را می‌خواهی نفرین کنی و یا آبرویشان را ببری؟ اگر شیطان می‌خواهد با فریب وانمود کند که تو از اهل خانواده و فامیل برتر هستی، این گونه فکر کن که: مسلمانانی که از من بزرگترند قطعا سابقه‌شان در ایمان و عمل صالح از من بیشتر است، پس‌ آن‌ها از من بهترند. مسلمانانی که خردسالند و از من کوچک‌ترند قطعا من زودتر به گناه آلوده شده‌ام، پس آن‌ها از من بهترند. مسلمانانی که همسن من هستند، قطعا من به گناه خود یقین دارم، اما درباره گناه و آلودگی آنان تردید دارم. پس چرا یقین خود را در مقابل تردید رها کنم؟ بنابر این آن‌ها هم از من بهترند.
اگر مسلمانان به تو احترام می‌کند و تو را بزرگ می‌شمارند بگو: به من لطف دارند. اگر به تو بدی کردند، بگو: این کوتاهی و قصور از من بود که آن‌ها را به این عکس‌العمل واداشته است. اگر این گونه رفتار کردی در آن صورت: 1- زندگی برتو آسان می‌گذرد و دلت آرام می‌گیرد 2- دوستانت روزافزون می‌شود 3- دشمنانت کم می‌گردد 4- هر خوبی از آن‌ها ببینی خوشحال خواهی شد 5- در مقابل بدی و ستم آنان ناراحت و متاسف نمی‌شوی. (مجموعه ورام ج 2 ص 185)
شخصی از اهل بلخ می‌گوید: در سفر خراسان همراه امام رضا(ع) بودم. روزی سفره غذا حاضر کردند. حضرت همه خادمان را در کنار سایر همراهان جمع کرد. من گفتم: فدایت شوم اگر سفره جدایی برای ایشان قرار دهید بهتر است. فرمود: ساکت باش. بدرستی که خدای همه یکی و دین همه یکی و پدر و مادر ما همه یکی است و جزای هر کس را به قدر عمل او می‌دهند. (معراج السعاده ص 248)
بلندی از آن یافت کو پست شد
                        در نیستی کوفت تا هست شد
(کلیات سعدی ص 264)